۱۵ آبان ۱۴۰۳
به روز شده در: ۱۵ آبان ۱۴۰۳ - ۱۴:۱۴
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۸۸۲۳۶۲
تاریخ انتشار: ۱۲:۲۷ - ۲۳-۱۲-۱۴۰۱
کد ۸۸۲۳۶۲
انتشار: ۱۲:۲۷ - ۲۳-۱۲-۱۴۰۱
کتابخانۀ عصر ایران

انقلاب 57 جنبش تهی‌دستان نبود/ گفتاری در بطلان یک گزاره

در کتب مربوط به جامعه‌شناسی سیاسی ایران، این ادعا زیاد مطرح شده که روستاییان از ستون‌های اصلی پیاده‌نظام انقلاب بودند. ولی بیات این ادعا را رد می‌کند.

   عصر ایران؛ هومان دوراندیش - «تهی‌دستان تهران در اصل از مناطق ترک‌زبان (آذربایجان، زنجان و همدان)، استان‌های مرکزی و روستاهای اطراف پایتخت آمده بودند. بعد از جنگ جهانی دوم، تهران شاهد مهاجرت‌های بزرگی از سوی آذربایجان بود، که به دلیل فقدان امنیتِ ناشی از جنگ و مناقشات مربوط به خودمختاری منطقه‌ای، بسیاری از مردم روستانشین برای خروج از منطقه تلاش می‌کردند. این مهاجران عمدتا در مناطق تهی‌دست‌نشین جنوب تهران و بخصوص جوادیه سکنی گزیدند... ریشۀ روستایی و زمینۀ قومی مهاجران تهی‌دست، از نظر اجتماعی و فرهنگی آنان را از ثروتمندان شهری غرب‌گرا متمایز می‌ساخت و به همین دلیل برای تحقیر تهی‌دستان لقب "دهاتی" را برای‌شان به کار می‌بردند.»

  جملات فوق، متعلق به کتاب «سیاست‌های خیابانی» اثر آصف بیات است. عنوان فرعی این کتاب "جنبش تهی‌دستان در ایران" است و اسدالله نبوی چاشمی آن را ترجمه کرده و ناشرش نیز "پردیس دانش" است.

جنبش تهی‌دستان در ایران

   آصف بیات (متولد 1333) جامعه‌شناس ایرانی و استاد دانشگاه ایلینوی است. او در مقدمۀ کتابش آورده است که در یک خانوادۀ خوش‌نشین (روستاییِ فاقد زمین) در روستایی در 100 کیلومتری غرب تهران به دنیا آمده و در سال 1346 با خانواده‌اش به تهران مهاجرت کرده و در یک محلۀ متعلق به "طبقۀ فرودست" در نزدیکی خیابان قزوین اقامت گزیده‌اند.

بنابراین، آصف بیات علاوه بر پژوهش‌های جامعه‌شناسانه‌اش، شناخت مستقیمی هم از تهی‌دستان ایران در دوران قبل از انقلاب دارد. او دربارۀ کتابش می‌نویسد: «فصول این کتاب وقایع‌شمار تلاش مردان و زنان معمولی و همانندی است که برای بقا و تضمین یک زندگی شرافتمندانه جنگیدند.»

او در فصل دوم کتابش، پس‌زمینه‌ای جامعه‌شناسانه از زندگی تهی‌دستان شهری (با تمرکز بر شهر تهران) ارائه می‌دهد و "پیشروی آرام" تهی‌دستان ایرانی را از دهۀ 1330 تا وقوع انقلاب اسلامی ترسیم می‌کند. پیشروی آرام به سمت زندگی بهتر و یا تضمین بقا.

بیات در فصل سوم کتابش، یکی از ادعاهای کلیشه‌ای جامعه‌شناسی سیاسی ایران را رد می‌کند و می‌کوشد نشان دهد که تهی‌دستان شهری در حاشیۀ انقلاب سال 57 بودند و مشارکت چندانی در انقلاب نداشتند.

در کتب مربوط به جامعه‌شناسی سیاسی ایران، بویژه در بررسی انقلاب اسلامی، این ادعا زیاد مطرح شده است که روستاییان یا شهرستانی‌هایی که به تهران مهاجرت کردند و در پایتخت حاشیه‌نشین شدند، از ستون‌های اصلی پیاده‌نظام انقلاب بودند. ولی بیات این ادعا را رد می‌کند.

او تهی‌دستان مستقر در حاشیۀ تهران را ذاتا نیروهای اجتماعی غیرسیاسی‌ای می‌داند که از "فرصت انقلاب" برای پیشروی به سمت زندگی بهتر استفاده کردند و نقش چندانی در متن وقایع انقلابی نداشتند و "فقط در آخرین مرحله، زیر عَلَم انقلاب اسلامی قرار گرفتند." یعنی "زمانی که رهبری انقلاب طی یک سخنرانی، موضعی قوی در حمایت از مستضعفان اتخاذ کرد."

فصل چهارم کتاب «سیاست‌های خیابانی»، حکایت "اشغال کردن خانه‌ها و آپارتمان‌ها» در روزها و ماه‌های نخست پس از پیروزی انقلاب اسلامی است.

بیات می‌گوید پس از انقلاب، رهبران اسلامی و گروه‌های چپ‌گرا، حمایت از محرومین در ادبیاتشان موج می‌زد چراکه تهی‌دستان شهری، نیروی اجتماعی مهمی بودند. پس از شکست چپ‌گرایان در برابر اسلام‌گرایان، تهی‌دستان شهری هم به دو گروه تقسیم شدند. برخی از آن‌ها جذب ساختار دولت جدید شدند، بخش دوم ولی به همان استراتژی پیشروی فردی و آرام خود بازگشتند. او در فصل چهارم کتابش رد پای تهی‌دستان شهری از آغاز انقلاب تا شورش‌های اوایل دهۀ 1370 پی‌ می‌گیرد.

آصف بیات

جنبش تهی‌دستان در ایران

بیات در فصل پنجم، زندگی تهی‌دستان شهری دوران پس از انقلاب را در محله‌های کوچک‌ و حوزه‌های شغلی آن‌ها ترسیم می‌کند و در فصل ششم جنبش بزرگ بیکاران در دوران پس از انقلاب را مفصلا بررسی می‌کند و آن را جنبشی می‌داند که در بین کشورهای در حال توسعه، منحصر به فرد بوده است.

فصل هفتم نیز به تحلی بسیج دست‌فروشان در شهرهای بزرگ ایران اختصاص دارد و فصل هشتم و آخر کتاب هم متضمن یک ارزیابی کلی از جنبش تهی‌دستان و دلایل وقوع این جنبش‌ها با توجه به مورد خاص ایران است.

دربارۀ علل شکل‌گیری "جنبش بزرگ بیکاران"، که فصل ششم کتاب به آن می‌پردازد، توضیح بیات خواندنی است:

«پیروزی انقلاب 57 به یک افزایش بی‌سابقه و ناگهانی سطح بیکاری در شهرهای ایران منجر شد. هزاران کمپانی، شرکت و کارخانه به طور موقت کار خود را متوقف کردند و صاحبان و مدیران ایرانی و خارجی این شرکت‌ها ماه‌ها قبل از قیام 21 و 22 بهمن 57 کشور را ترک کردند و آن‌ها که در کشور ماندند... منتظر ماندند تا ببینند دولت انقلابی جدید چه سیاست اقتصادی را در پیش خواهد گرفت. اعتصاب کارگران که بعد از مهر 57 اوج گرفت صنایع، بخش خدمات گسترده و وزارتخانه‌های دولت را تقریبا فلج کرده بود. سخت‌ترین صدمات به بخش ساختمان‌سازی وارد شد و صدها پروژه به صورت نیمه‌کاره رها شدند... نهایتا هزاران کارگر که برای پیروزی انقلاب از کار خود دست کشیده بودند... دریافتند که در فردای انقلاب شغلی نخواهند داشت.

 علاوه بر گروه‌های فوق دستۀ جدیدی نیز به جمعیت بیکاران افزوده شد و آن‌ها افرادی بودند که در حرفه‌هایی "از لحاظ عقیدتی نامناسب" مشغول بودند؛ انواع رستوران‌های غربی، کافه‌ها، کاباره‌ها، مغازه‌های مشروب‌فروشی، تئاترهای پر زرق و برق و مراکز فساد و فحشا به کلی بسته شدند... بر اساس یک تخمین حدود 3000 کارمند این‌گونه مؤسسات پس از انقلاب، مشاغل خود را از دست دادند. با تعطیل شدن موسسۀ بلیط بخت‌آزمایی حدود 200 هزار فروشندۀ کم‌درآمد بلیط از کار بیکار شدند. ورود حدود 150هزار دیپلمۀ جدید به بازار کار به طور تدریجی وزنۀ جدیدی به لشکر بیکاران افزود. به این ترتیب در همان سال‌های ابتدایی پیروزی انقلاب تقریبا حدود 2/5 میلیون ایرانی، یعنی 21 درصد نیروی کار بیکار بودند.»

جنبش تهی‌دستان در ایران

آمارهای بیات برگرفته از ارزیابی‌های سازمان برنامه و بودجه است، ولی او در پاورقی آورده است که مجلۀ "تهران مصور" در 24 فروردین سال 1358 نوشته بود: «مطابق یک آمار رسمی، 3 میلیون نیروی کار، بیکار هستند که اکثر آنان کارگر فصلی و ساختمانی هستند.» (تهران مصور، شمارۀ 12، ص 12)

اما برگردیم به بحث تهی‌دستان شهری، که اکثر آنان دست‌فروش یا دکان‌دار کوچک یا کارگران فصلی و یا بیکارانی بودند که هر کاری پیدا می‌کردند، انجام می‌دادند.

آصف بیات در اوایل فصل اول کتابش نوشته است:

 «از دهۀ 1330 به بعد، صدها هزار خانوادۀ تهی‌دست، بخشی از جریان طولانی و پیوستۀ مهاجرت از روستاها و شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ را تشکیل می‌دادند. برخی از آن‌ها به دنبال بهبود وضع زندگی‌شان بودند و برخی دیگر فقط می‌خواستند زنده ماندنشان را تضمین کنند. بسیاری از آن‌ها کم‌کم، چه به طور فردی و چه همراه خویشاوندانشان در زمین‌های بلااستفادۀ شهری، و یا در قطعه‌های ارزان‌قیمتی که در حواشی مراکز شهری خریداری می‌کردند، ساکن می‌شدند. این خانواده‌های تهی‌دست، برای اجتناب از برخورد با صاحبان زمین‌های شخصی، اجاره‌هایی که توان پرداخت آن را نداشتند و در نهایت برای فرار از ازدحام جمعیت، سرپناه‌هایشان را به دست خودشان... در نقاطی بنا می‌کردند که به طور غیرقانونی ایجاد شده بود... در آستانۀ انقلاب اسلامی، شمار این جوامع در تهران به پنجاه رسیده بود.»

و دیگر اینکه:

«در همان حالی که انقلابیون در خیابان‌های شهرهای بزرگ راه‌پیمایی می‌کردند، مردم تهی‌دست با به دست آوردن زمین شهری بیشتر، در صدد گسترش نفوذ خود بر محله‌های مستقل‌شان بودند و بلافاصله پس از انقلاب، با استفاده از فرصت حاصل از نبود کنترل پلیسی، به تسخیر صدها خانۀ خالی و آپارتمان‌های نیمه‌کاره پرداختند... چون امکان اشغال‌کردن خانه‌ها محدود بود... تصرف زمین و ساخت‌وسازهای غیرقانونی شتاب گرفت. این امر به رشد چشمگیر شهرهای کوچک و بزرگ در سال‌های پس از انقلاب کمک کرد.»

و نهایتا:

«این تصرف‌کنندگان به هم پیوستند و درخواست آب و برق کردند و وقتی جواب رد شنیدند... به شیوه‌های خودسرانه و غیرقانونی متوسل شدند. آن‌ها برای خود جاده ساختند، درمانگاه و مغازه راه‌اندازی کردند، مسجد و کتابخانه بنا کردند و حتی سیستم جمع‌آوری زباله را سازمان دادند.»

جنبش تهی‌دستان در ایران

حرف اصلی آصف بیات در کتاب «سیاست‌های خیابانی» شاید این باشد:

«با تکیه به تجربۀ انقلاب ایران، می‌خواهم مفهوم فراگیر "انقلاب" به عنوان عالی‌ترین نوع تغییر را مورد بازبینی قرار دهم و این فرض را که تغییر واقعی برای همۀ گروه‌های اجتماعی ضرورتا و انحصارا از طریق مبارزۀ سیاسی همگانی اتفاق می‌افتد، رد کنم.»

به نظر می‌آید این نکتۀ جامعه‌شناسانۀ آصف بیات درست و دقیق است. بسیاری از تحولات مهم در جوامع، بدون رقم خوردن "انقلاب" رخ می‌دهند. مثلا برخی از جامعه‌شناسان ایرانی معتقدند در سه دهۀ پس از اتمام جنگ ایران و عراق، تحولات اجتماعی در ایران آن قدر زیاد بوده که گویی در ایران طی این 34 سال یک انقلاب رخ داده است.

این انقلاب، سیاسی نبوده بلکه اجتماعی و فرهنگی بوده. البته مارکس مفهوم "انقلاب اجتماعی" را به معنای "تغییر طبقۀ حاکم" به کار می‌برد، ولی در این‌جا منظور از انقلاب اجتماعی، انقلابی در بطن جامعۀ ایران است نه تغییر طبقۀ حاکم. اگرچه طبقۀ حاکم هم در 34 سال اخیر، شاهد لایه‌های نوظهوری بوده که در دهۀ 1360 به چشم نمی‌خوردند. مثلا در دهۀ 60، نظامیان جزو طبقۀ حاکم نبودند ولی الان هستند. قبل از نظامیان نیز، تکنوکرات‌های مسلمان به طبقۀ حاکم اضافه شده بودند.

به هر حال آصف بیات معتقد است که از آغاز دهۀ 1330 تا اوایل دهۀ 1370 (یعنی بازۀ زمانی مورد تحقیق وی) پدیده‌ای در شهرهای بزرگ جامعۀ ایران وجود داشته که باید آن را "پیشروی آرام مردم عادی" نامید.

پیشروی آرام یعنی پیشروی بدون رقم زدن انقلاب یا مشارکت در انقلاب. مردم عادی هم یعنی مردم غیرسیاسی؛ مردمی که تقریبا دغدغه‌ای جز معاش خودشان ندارند و دغدغه‌های سیاسی و فرهنگی نمی‌تواند آن‌ها را به وادی اعتراض علیه دولت‌های گوناگون بکشاند. دغدغۀ آن‌ها معیشتی و اقتصادی است.

بیات طیف وسیعی از اقشار اجتماعی را در بر گیرندۀ عوامل مشترکِ دخیل در این جنبشِ "پیشروی آرام" می‌داند: مهاجرین، آوارگان، بیکاران، تصرف‌کنندگان املاک، دست‌فروشان خیابانی و دیگر گروه‌های حاشیه‌ای.

او می‌گوید این اقشار برخلاف اقشار و طبقاتی مثل دانشجویان و کارگران، مبارزه‌ای خاموش و فاقد سازماندهی دارند ولی حرکت آنان نوعی "سیاست" است؛ اما نه سیاست اعتراضی، بلکه مبارزه‌ای است برای دستاوردهای فوری و بلاواسطه، که عموما از طریق اقدام مستقیم شخصی حاصل می‌شود.

فیلم "خارج از محدوده"، ساختۀ رخشان بنی‌اعتماد، زندگی همین اقشار را در حاشیۀ تهران نشان می‌دهد. این فیلم در سال 1366 ساخته شده است.

جنبش تهی‌دستان در ایران

آصف بیات اهداف عمدۀ مردان و زنان حاشیه‌نشین در شهرهای بزرگ بویژه پایتخت را چنین برمی‌شمارد:

  • توزیع مجدد امکانات و فرصت‌ها در شکل به دست وردن غیرقانونی و مستقیم موارد مصرف جمعی (زمین، سرپناه، آب لوله‌کشی و برق)، فضاهای عمومی (پیاده‌روهای خیابان‌ها، تقاطع‌ها، پارکینگ‌های خیابان‌ها) فرصت‌ها (شرایط کسب‌وکار مطلوب، موقعیت مکانی مطلوب و جایگاه اجتماعی) و دیگر شانس‌های زندگی که برای بقا لازم‌اند.
  • کسب استقلال داخلی، چه فرهنگی و چه سیاسی، از مقررات، نهادها و نظام‌های اعمال‌شده از طرف دولت

از نظر وی، این گروه‌های فاقد امتیاز «گرایش روشنی برای دارا بودن زندگی غیررسمی از خود نشان می‌دهند تا بدون دخالت مقامات و یا دیگر نهادهای رسمی مدرن، امورشان را اداره کنند.

بیات می‌افزاید که تهی‌دستان شهری در پی استقلال از دولت بودند و تمایل نداشتند به پلیس و دیگر نماینده‌های دولت متوسل شوند چراکه بوروکراسی و نهادهای مدرن در پی‌گیری کار آن‌ها قصور می‌کردند.

در فیلم "خارج از محدوده" هم، یک دزد در یکی از محلات تهی‌دستان دستگیر کردند و مردم محله مایل نبودند به پلیس متوسل شوند، ولی وقتی هم که متوسل شدند، فهمیدند که محله‌شان در محدودۀ پاسگاه پلیس نیست و به همین دلیل پلیس دزد را از آن‌ها تحویل نمی‌گیرد. در نتیجه به وزارتخانه‌های مختلف مراجعه کردند ولی مشکل‌شان حل نشد. در نتیجه خودشان مستقل از دولت، یک زندان ساختند تا به اصلاح سارقان بپردازند. اسم محله‌شان هم هرت‌آباد بود.

در حالی که بسیاری از اعضای طبقۀ متوسط جدید در تهران مشتری آموزه‌های انقلابی دکتر شریعتی و کتب مارکسیستی بودند و در فکر تغییر نظام سیاسی، تهی‌دستان شهری دخالت چندانی در روند انقلاب نداشتند و فکر و ذکرشان بهبود زندگی روزمره بود و استقلال از دولت را یکی از لوازم این امر می‌دانستند.

به عبارت دیگر، اقشار سیاسی‌تر و طبقات مرفه‌تر در پی ایجاد دولت مطلوبشان بودند، تهی‌دستان شهری اما در پی رهایی از دولت بودند. دولت به معنای کل قوای حکومتی. از قوۀ مجریه گرفته تا مجلس و دادگاه‌ها. و از این حیث، قبل از انقلاب و بعد از انقلاب، فرق چندانی برایشان نداشت. جز اینکه در جریان انقلاب و چند سال نخست پس از انقلاب، موفق شده بودند به روند پیشروی آرامشان در سال‌های 1330 تا 1355، سرعت بیشتری ببخشند و از شرایط انقلابی به نفع خودشان استفاده کنند.

جنبش تهی‌دستان در ایران

با این حال، بیات می‌گوید تهی‌دستان شهری با اینکه قانون را خوش نداشتند، از ابعاد رهایی‌بخش مدرن شدن کشور استقبال می‌کردند. یعنی می‌خواستند خانه‌هایشان با برق روشن شود و از آب لوله‌کشی و تلویزیون رنگی استفاده کنند، ولی تمایلی به پرداخت صورت‌حساب استفاده از آب و برق، بر اساس مقررات خشک بوروکراتیک نداشتند. در واقع چون وسع مالی اندکی داشتند، خواهان چانه‌زنی بودند ولی قانونگذار و مجری قانون فرقی بین تهی‌دستان و اعیان محلات مرفه قائل نبودند.

 آصف بیات می‌گوید عدالت در قاموس تهی‌دستان شهری بر مبنای "ضرورت" تعیین می‌شد. یعنی: «کسی که دارای نیاز اساسی است... باید آن را برآورده سازد، اگرچه به شکل غیرقانونی. البته تا جایی که این کار باعث آسیب‌رساندن به افرادی شبیه خودش نشود. ثروتمندان احتمالا می‌توانند از دست رفتن بخشی از ثروتشان را تاب آورند.»

بیات تهی‌دستان شهری را "گروه‌های شهریِ جدیدِ فاقد امتیاز" می‌داند که نتیجۀ سیاست‌هایی بودند که رضاشاه و محمدرضاشاه از سال 1309 به این سو در پیش گرفته بودند. یعنی محصول مدرنیزاسیون.

او این نکتۀ مهم جامعه‌شناسانه را هم می‌گوید که مدت‌ها قبل از شروع مدرنیزاسیون در ایران، تهی‌دستان در ایران به وفور وجود داشتند. یعنی گدایان و باربرها و دوره‌گردها و فروشندگان خیابانی و نوکرها. ولی در اوایل قرن نوزدهم، در شهرهای بزرگ ایران (تهران و اصفهان و تبریز و شیراز)، نوعی شکاف اجتماعی وجود داشت که طبقه‌محور نبود بلکه محله‌محور بود.

یعنی افراد، اعم از ثروتمند و تهی‌دست و اعضای طبقۀ متوسط و بازرگان و مغازه‌دار و غیره، نسبت به محله‌شان وفادار بودند و در هر محله‌ای فقیر و ثروتمند وجود داشت؛ اما از اوایل قرن بیستم، شکاف اجتماعی "طبقاتی" شد و دیگر اثری از تهی‌دستان در محلات اصلی شهر دیده نمی‌شد.

این نکته به این معناست که محلات بالای شهر، متعلق به ثروتمندان شد و تهی‌دستان هم به محلات بسیار پایین و عمدتا به حاشیۀ به "خارج از محدوده"ی شهرهای بزرگ رانده شدند؛ زیرا «گروه‌های کم‌درآمد همواره در طرح‌های جامع شهری نادیده گرفته می‌شدند.»

به گفتۀ بیات، در آستانۀ انقلاب 1357، جمعیت تهران 5 میلیون نفر بود و شیب شمالی-جنوبی تهران، سلسله‌مراتب اجتماعی و اقتصادی‌اش را منعکس می‌کرد. مناطق مرتفع‌تر محل سکونت افراد ثروتمندتر بود و پست‌ترین مناطق شهر (به لحاظ جغرافیایی) به تهی‌دستان و مهاجران و دیگر اقشار طبقۀ کارگر اختصاص داشت. در مناطق میانی هم افراد طبقۀ متوسط سکونت داشتند.

نام محلات تهی‌دستان هم معمولا بر اساس رویۀ شکل‌گیری‌شان انتخاب می‌شد. "مفت‌آباد" به معنای جامعه یا محله‌ای بود که "بدون هیچ هزینه‌ای" ساخته شده بود. "زورآباد" یعنی محله‌ای که "به زور و اجبار" شکل گرفته بود. "حلبی‌آباد" با ورقه‌های نازک حلب ساخته شده بود، "حصیرآباد" هم با برگ‌های خیزران (نی).

زورآباد کرج، در دهۀ 1390

جنبش تهی‌دستان در ایران

بیات می‌گوید: «تا سال 1359 حدود یک میلیون نفر انسان تهی‌دست در محلات تهی‌دست‌نشین تهران سکونت داشتند و... حدود 400 هزار نفرشان در جوامع غیرقانونی و تصرف‌شده (حاشیه‌نشین) می‌زیستند... در تهران و بیشتر در دیگر شهرها، تهی‌دستان ساکن املاک تصرف‌شده ... اغلب در اغذیه‌فروشی‌ها یا به عنوان فروشندۀ خیابانی، واکسی، ماشین‌پاک‌کنی، فروشندگی بلیت‌های بخت‌آزمایی، دربان، سرایدار، فروشنده در فروشگاه‌ها، پیشخدمت یا باربر در اقتصاد زیرزمینی.. مشغول به کار بودند... {در} سال 1350 در برخی از حاشیه‌نشین‌های تهران... بیش از 80 درصد ساکنان... به طور متوسط بین سه تا پنج ماه در سال بیکار می‌ماندند.»

جامعه‌شناسیِ سرشار از جزئیات و دقت آصف بیات، به خوبی نشان می‌دهد که چرا در سال 1357 در ایران انقلاب شد. اگرچه تهی‌دستان شهری نیروی اجتماعی فرعی در انقلاب سال 57 بودند، ولی شرایط زندگی آن‌ها امکان وسیعی به چپ‌گرایان مارکسیست و مسلمان می‌داد تا تصویری سیاه از جامعۀ ایران ترسیم کنند؛ تصویری که اگرچه کامل نبود، ولی کاذب هم نبود.

در واقع انقلابیون همواره به کاستی‌ها نگاه می‌کنند و دست کم بسیاری از آن‌ها به دلیل همین کاستی‌ها انقلابی می‌شوند. شرایط زندگی تهی‌دستان شهری و بخش قابل توجهی از طبقۀ کارگر، آن قدر نامطلوب بود که عدالت‌طلبان مسلمان یا مارکسیست، با برجسته کردن این قسمت از "واقعیت جامعۀ ایران"، بتوانند مشروعیت و کارآمدی رژیم شاه را به شدت زیر سؤال ببرند.

تصویر سیاهی که انقلابیون از ایران آن زمان ترسیم می‌کردند، در آثار هنری مهم نیز بازتاب موثری داشت. از فیلم‌هایی مثل "گاو" و "آقای هالو" (داریوش مهرجویی) و "گوزن‌‌ها" و "خاک" (مسعود کیمیایی) گرفته تا نمایشنامه‌های غلامحسین ساعدی و اکبر رادی و آثار بسیاری از هنرمندان دیگر.

جنبش تهی‌دستان در ایران

‌اگرچه در این آثار هنری، تمام واقعیت جامعۀ ایران در دهه‌های 1340 و 1350 منعکس نمی‌شد، اما رژیم شاه مواد و مصالح کافی برای روشنفکران و هنرمندانی که اساسا " بر قدرت" بودند نه "با قدرت"، فراهم آورده بود.

تصویری که شبکۀ "من و تو" در سال‌های اخیر از ایران عصر پهلوی ترسیم می‌کند، نیمۀ پر لیوان پهلوی را با تمرکز بر زندگی طبقات بالا و بویژه طبقۀ متوسط جدید نشان می‌دهد. تاریخ گویای این واقعیت است که در تقابل هنرمندان و روشنفکران مخالف و موافق رژیم شاه، گروه اول پیروز شدند.

البته فرهنگ سیاسی جامعۀ ایران هم نقش مهمی در این پیروزی داشت؛ زیرا در فرهنگ سیاسی ما، اصولا نگاهی منفی به "حکومت" وجود دارد و "حاکم" غالبا غاصب و ظالم و فاسد قلمداد می‌شود.

جنبش تهی‌دستان در ایران

آصف بیات معتقد است که پدیدۀ تهی‌دستان شهری و مشکلات متعددشان در دوران پس از انقلاب نیز تداوم یافت و علل این امر هم روشن است؛ زیرا مهاجرت از روستاها و شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ، پس از انقلاب هم ادامه پیدا کرد.

ضمنا جنگ ایران و عراق نیز مهاجرت به شهرهای مرکزی را شدت بخشید. تحریم‌های اقتصادی و روابط نامطلوب با غرب نیز مزید بر علت شدند تا مشکلات اقتصادی طبقات گوناگون جامعه، بویژه طبقات و اقشاری که تشکیل‌دهندۀ تهی‌دستان شهری بودند، از بین نرود بلکه از جهاتی تشدید شود. شورش‌های اقتصادی-معیشتی نیمۀ اول دهۀ 1370، گواه روشن این مدعاست.

اما اینکه چرا این کتاب «سیاست‌های خیابانی» نام‌گذاری شده، برمی‌گردد به ماهیت دولت مدرن، بویژه وقتی که این دولت غیردموکراتیک است.

بیات با استفاده از نظریۀ میشل فوکو دربارۀ "فضا" و "قدرت"، می‌گوید خیابان و عرصۀ عمومی ذاتا مستعد سیاسی شدن است چراکه همیشه ممکن است بین نیروهای اجتماعی‌ای که از خیابان به عنوان یکی از مظاهر مهم عرصۀ عمومی استفاده می‌کنند، و دولت که به شکلی روزافزون مکان‌های عرصۀ عمومی را به قلمرو قدرت خودش بدل کرده است، درگیری و ستیزه پدید آید.

دولت از مردمی که از مکان‌های گوناگون در خیابان استفاده می‌کنند، می‌خواهد تابع مقرراتی باشند که برای این مکان‌ها وضع شده است.  بنابراین مردم در این زمینه باید در برابر دولت منفعل باشند.

تقابل سیاسی بین جامعه و دولت در عرصۀ عمومی، بویژه در خیابان، همیشه ناشی از عملکرد گروه‌ها و شبکه‌های فعال نیست. مثلا همیشه جنبش دانشجویی یا مردم دارای اعتراضات سیاسی و اجتماعی، فعالانه و با سازماندهی قبلی، دولت را با تظاهراتشان، در خیابان‌ها به چالش نمی‌کشند.

این تقابل گاهی هم محصول احساس خطر شبکه‌های منفعل است. تهی‌دستان شهری هم در واقع شبکه‌ای منفعل را تشکیل می‌دهند که زندگی خیابانی خودشان را دارند. یعنی در حاشیۀ خیابان‌ها کار می‌کنند و قدم می‌زنند و غیره.

اسلام‌آباد کرج، در دهۀ 1390

جنبش تهی‌دستان در ایران

اگر عملکرد دولت مایۀ تهدید زندگی و بقای این افراد باشد، آن‌ها بی‌آنکه از قبل سازماندهی و برنامه‌ریزی کرده باشند، برای بقا یا حفظ منافع خودشان، مشترکا از درِ تقابل با دولت درمی‌آیند. و این مصداقی از "سیاست خیابانی" است؛ اما سیاستی که از سوی شبکه‌های انفعالی اتخاذ می‌شود.

بیات می‌نویسد: «شبکه‌های انفعالی، عنصر ذاتی زندگی خیابانی و کوچه‌پس‌کوچه‌ها هستند... بدون مفهوم شبکه‌های انفعالی درک بسیاری از خیزش‌های شگفت‌انگیز، غیرمنتظره و خودبه‌خودیِ توده‌ای، که در محیط‌های شهری رخ می‌دهد، دشوار است.»

او مقاومت و پیشروی آرام تهی‌دستان شهری برای از دست ندادن داشته‌های اندکشان یا بدست آوردن داشته‌هایی بیشتر را مصداق سیاسی شدن خیابان در اثر عملکرد یک شبکۀ انفعالیِ فاقد سازماندهی و رهبری و ایدئولوژی می‌داند.

بنابراین آصف بیات اقدامات تهی‌دستان شهریِ ایران برای برخورداری از یک زندگی شرافتمندانه را سیاست‌های خیابانی می‌نامد.   

 

ارسال به دوستان