«حکمرانی با میانهروی» عنوان یادداشت محسن هاشمی رفسنجانی برای روزنامه اعتماد است که در آن آمده: با توجه به تظاهرات 22 بهمن 1401 و التهابات شدید اقتصادی و نگاهی به مشکلات دولت سیزدهم مجددا موضوع حکمرانی همراه با میانهروی ذهن دوستداران انقلاب اسلامی را به خود جلب کرده است و یادآوری آن خالی از حکمت نیست. الگوی کارآمد برای اداره کشور بر پایه قواعد اسلامی، خواسته دیرپایی است که در طول اعصار گذشته - هر کس به تناسب درک و دریافت خود از متون شریعت - پاسخی به آن داده است.
گروهی بر اجرای دقیق و نعل به نعل احکام و قوانین اسلام - همانگونه که در کتاب و سنت آمده است - تاکید داشتهاند و گروهی دیگر بر اجتهاد و نگاه روزآمد به مقوله حکمرانی و توجه به مقتضیات روزگار جدید، اصرار کردهاند. نحلههای گوناگون فکری هر کدام وقتی به مرحله عمل رسیده، تبعات و نتایج کاملا متفاوتی داشته است. اما حقیقت چیست و راه درست کدام است؟
برخی اعتدال را در شرایط کنونی و در روابط کنونی ژئوپلیتیک جهان چنین تعریف میکنند: پرهیز از خشونت و راهحلهای سرسختانهای که ساختارها، نهادها و رفتارهای اجتماعی را زیر و رو میکند و طبعا بهای آنها نیز سنگین است و لزوما ضمانتی نیز برای رسیدن به نتایج بهتری از اعتدال ندارند. به زبان ساده، برای تحقق اعتدال باید به نوعی قواعدبازی «ملی» و «بینالمللی» در عرصههای مختلف، به ویژه عرصه سیاسی تن داد و بر اساس قوانین و با پرهیز از تندروی به سوی اهداف حرکت کرد.
به بیان بهتر مهمترین مولفههای اعتدال را باید در قانونگرایی، خشونتگریزی، افزایش سعهصدر و کاهش نابردباریها، فساد و بیعدالتی و نابرابری اجتماعی، میانهروی در گفتار و رفتارهای سیاسی و پرهیز از تکصدایی و طولالامل جستوجو کرد و البته تلاش برای رسیدن به نوعی خرد جمعی که بیشترین میزان از کنشگران اجتماعی را در یک نظام با یکدیگر سازش بدهد و مخرج مشترکشان باشد. نظریه اعتدال، یکی از تقریرهای فضیلتگرایی اخلاقی است که بر اساس آن تمام فضایل اخلاقی در حد وسط بین دو طرف افراط و تفریط قرار دارد و برای رسیدن به حد فضیلت در هر عمل و عاطفهای، باید میانهروی و اعتدال پیشه کرد.
در جهان اسلام، در بین فیلسوفان و حکمای اسلامی این نظریه رواج و گسترش زیادی یافت و حکمای مسلمان با افزودن نکات ابتکاری و جدید هم آن را کامل کردند و هم صبغه دینی و اسلامی به آن بخشیدند. البته دلیل رواج این نظریه در جهان اسلام، سازگاری آن با متون دینی و کتاب و سنت بود.
بسیاری از علما و صلحا، از تعالیم وحی و رهنمودهای شریعت اسلام چنین برداشت میکنند که اسلام، نظام عالم را به عنوان نظامی اعتدالی معرفی کرده و انسان را در تمامی ابعاد و عرصههای زندگی، به میانهروی و اعتدال فراخوانده و در هر کاری و هر خصلتی افراط و تفریط را مذمت و محکوم کرده و اعتدال و میانهروی را در تمام امور زندگی مفید دانسته و پسندیده است و بر این اساس میتوان گفت که دین اسلام، به عنوان کاملترین و سادهترین برنامه و راهنمای زیستن، دینی معتدل است. امت مسلمان هم امتی عادل، فاضل، معتدل، متوازن و به دور از هرگونه افراط و تفریط و بر صراط مستقیم در حرکت به سوی کمال مطلوب است.
ریشه بسیاری از انحرافات فردی و اجتماعی را میتوان در عدم رعایت اصل اعتدال جست. اصولا شأن عقل، اعتدال است و شأن جهل، عدم اعتدال؛ یعنی انسان عاقل، انسانی متعادل است و انسان جاهل غیرمتعادل.
بنابراین اعتدال و میانهروی یک ارزش دینی است. این ارزش دینی، همسان دیگر باورها و ارزشهای دینی، در لایههای تمدن اسلامی جای گرفته است.
البته این گونه نیست که بتوان فهرستی ثابت از فعالیتها و رفتارهای دور از اعتدال تهیه کرد و همگان را همواره از آنها بر حذر داشت.
برای نمونه، گاه یک رفتار مشخص در یک متن فرهنگی و سیاسی یا برش زمانی، مصداق افراط به شمار میآید و همان رفتار در یک فضا یا زمانی دیگر مصداق اعتدال است. معتدل بودن یا نبودن یک رفتار در صحنه اجتماعی با مصلحت و خرد جمعی سنجیده میشود. بنابراین، در نگاهی کلی از یک سو اعتدال یعنی میانهروی در هر رفتاری که میانهروی در آن امکان پذیر است و بنا بر خرد جمعی، پسندیده شمرده میشود و از سوی دیگر اعتدال در هر امری متناسب با خود آن امر معنا مییابد و شرایط زمانی و مکانی در تشخیص این تناسب نقش محوری دارند. بنابراین، اعتدال در صحنه رفتارها، قالبی ثابت ندارد و در هر موضوعی متناسب با آن موضوع و با توجه به شرایط گوناگون، با مصلحت و خردجمعی سنجیده میشود. این مصلحت میتواند برخاسته از آموزههای وحیانی نیز باشد.
تندروی و رادیکالیسم- شخصیتهای خردمند هیچگاه دست به کارهای تند و ناگهانی نمیزنند. از آنجا که کار ملک و مملکت، با تدبیر و تامل برمیآید و حزم و احتیاط از شرایط کشورداری است، خط مستقیمی میان سیاست و عقل برقرار میشود و از آنجا که عقل بر میانهروی و اعتدال فرمان میدهد، معادله خود به خود به صورت «عقل= سیاست = میانهروی» ترسیم میشود.
هرگاه بخواهند درختی را از ریشه درآورند، آن را آنقدر به راست و چپ میکشند تا درآید. تمدنها و نظامهای سیاسی و اجتماعی هم به همین صورت از ریشه درمیآیند.
قانونمندی و عقلانیت رعایت حقوق شهروندی، ایجاد فرصتهای برابر، مدارا، مشروعیت، کارآمدی، آسایش آرامش، امنیت در سایه اقتصادی پویا همراه با تولید ثروت از مهمترین شاخصهای یک حکمرانی خوب و معتدل است.
در دولت سازندگی، اصلاحاتی مورد توجه قرار گرفت که با محوریت منافع بلندمدت کشور و با اجتناب از هرگونه منافع شخصی و حزبی اعمال شد که یقینا هزینه قابل توجهی را بر شخص رییس دولت تحمیل میکرد. هزینههایی همچون خطر ریزش رای در انتخابات بعدی و کاهش محبوبیت. در این مقطع، سیاستهایی همچون بازسازی زیرساختهای اقتصادی و صنعتی، آزادسازی قیمتها، توسعه روابط خارجی و اصلاح ساختار مدیریتی کشور در دستور کار دولت قرار گرفت.
آیتالله هاشمی، سردار سازندگی که پیشتر نقش بسزایی در خاتمه جنگ 8 ساله داشت، به خوبی توانست یک چرخش از یک اقتصاد دچار توقف، به اقتصادی متحرک ایجاد کند. ایشان نقطه قعر سال 1367 را شناسایی کرد و با مدیریت تحولات، توفیق یافت اقتصاد را در مسیری روبه بهبود قرار بدهد. چنانکه پس از سالهای جنگ تا به امروز، بیشترین رشد اقتصادی کشور طی سالهای 1368 تا 1372 به ثبت رسیده است. دوره اول دولت سازندگی، موفقتر بود، چرا که حرکتهای تندروانه و افراطی که سم توسعه و پیشرفت است، غالبا کنترل شده بود. اما در دوره دوم، افراطگری در عرصه سیاسی، فرهنگی و اجتماعی پا گرفت و دولت توان مهار کامل آن را نیافت. بنابراین همپای تند شدن فضای سیاسی و اجتماعی، حرکت توسعه کندتر و ناموزون شد.
گفتمان اعتدال بدون ورود به عرصه فرهنگ، نمیتواند جایگاه واقعی خود را پیدا کند. فرهنگ بنایی است که مبین تمامی باورها، رفتارها، دانشها، ارزشها و مقاصدی است که شیوه زندگی هر ملت را مشخص میکند. از طریق فرهنگ است که اعضای جامعه میآموزند که چگونه بیندیشند و چگونه عمل کنند.
میانهروی در عرصه فرهنگ، با استفاده گسترده از منطق مذاکره و گفتوگو در مقابل رفتارها و گفتارهای تخاصمی تعریف میشود. افراطگرایان تلاش دارند، دعاوی خود را به شیوهای ارعابآمیز همراه با سرکوب پیش ببرند، اما اعتدالگراها در برابر منتقدان خود، وارد گفتوگو و مذاکره میشوند.
اندیشه اعتدال هاشمی، مربوط به امروز و دیروز نیست. این اندیشه براساس مکتب اسلام، مذهب تشیع و تعالیم درسی، دینی و سیاسی امام راحل در وجود او شعلهور شده بود. پایهریزی تمدن اسلامی بر اساس اندیشه اعتدال، آرمان غایی آیتالله بود که امید است روزی در این سرزمین کهن به بار بنشیند.
بعد از عدم احراز صلاحیت، ایشان به نوعی سبک شد؛ هم به دین و تعهدی که به مردم داده بود عمل کرد و هم مجبور به قرار گرفتن در مسوولیت ریاستجمهوری نشد و با حمایت از آقای روحانی، شوک منفی رد صلاحیت خود را به هیجان مثبت اجتماعی برای نجات کشور تبدیل کرد و دیدیم که چه جهشی در آرای دکتر روحانی ظرف چند روز ایجاد شد. این فضا به طیفهای تندرو و پرشور اصلاحطلبان هم کمک کرد که ببینند واقعگرایی و عبور از منافع و مصالح شخصی، میتواند به چه نتیجه و موفقیتی برسد و برای همین در انتخابات 94 و 96 این فضا تکرار شد.
به تعبیری تفکر اعتدالی بعد از او، تا حدود زیادی تبیین و ریشهیابی و تبدیل به مکتبی شده است که دیگر فردی نیست و نخبگان میتوانند از این تفکر و مکتب استفاده کنند. اما از بعدی این خلأ هنوز ترمیم نشده است؛ چرا که فضای سیاسی کشور در دوره ملتهب و ناپایداری به سر میبرد و هنوز شخصیتی نتوانسته این جایگاه تعادل بخش و مرضیالطرفین را تثبیت کند که امیدوارم این اتفاق توسط یک یا چند نفر از بزرگان رخ بدهد و جامعه شاهد حضور مکتب اعتدالی در عرصه مدیریت کشور باشد.
عرصه سیاست، عرصه خردورزی است. ایران بهای گزافی برای تندروی پرداخته است و امروز ما ناگزیر از انتخاب راه اعتدال و میانهروی هستیم. خوشبختانه افکار عمومی به حدی از کمال رسیده که دیگر کمتر تحت تاثیر افراطگرایان و تندروها قرار میگیرند. «اعتدال» اکنون به گفتمانی غالب در ایران تبدیل شده است. پرچم اعتدال در ایران بلند است تا مرز مشخصی را با حفظ حدود عقلانی، در مقابل افراطگرایی، تمامیتخواهی، اقتدارگرایی، رادیکالیسم و خشونتگرایی ترسیم کند. نیروهای معتقد به مکتب اعتدال در کشور باید دست به دست هم بدهند و همافزایی کنند و با انگیزه و نشاط، به همراه تهذیب نفس و سلامت مستمر روح و روان، در پی اعتلای هر چه بیشتر نظام مردمسالار باشند و در کسب موفقیتهای بیشتر و جلب رضایت شهروندان بیش از پیش کوشش کنند.