یک جامعهشناس گفت: ذات جمهوری اسلامی مخالفت با طبقه متوسط است؛ چون احساس میکرد نیازی به طبقه متوسط ندارد که بخواهد حامل ارزشهای جامعه باشد. در واقع خود سیستم تلاش میکند طبقه متوسط را حذف کند.
روزنامه اعتماد با تقی آزاد ارمکی، جامعهشناس و استاد دانشگاه تهران درباره طبقه متوسط گفتوگو کرده است. بخشهای مهم این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
-در بزنگاههای تاریخی این طبقه واسط نقشآفرینیهای مهمی داشتهاند. مثلا این طبقه در جلوگیری از اضمحلال جامعه ایرانی در برابر هجوم خارجیها نقش مهمی داشته. همین طبقه بوده که در زمان حمله مغول از استحاله جامعه ایرانی جلوگیری کرده است.
-اساسا تحولات دوره انقلاب و شکلگیری اصل انقلاب برآمده از تحرکات طبقه متوسط بوده است. اگر این طبقه وارد عمل نمیشد و ارزشهای موردنظر خود را به گوش طبقه محروم نمیرساند، انقلابی به وجود نمیآمد. این طبقه هم نقش زمینهساز و هم نقش عاملیت دارد و هم توجیهکننده طبقات دیگر است برای پیوستن به انقلاب سال57.
-آنچه برای خود طبقه متوسط اهمیت دارد، «دموکراسی» است. طبقات بالای جامعه «نظم» را میخواهند و طبقات محروم هم نیازمند به «عدالت اجتماعی» هستند.
-همه دولتها پس از انقلاب هم با طبقه متوسط مشکل داشتند. حتی دولت اصلاحات که از بطن طبقه متوسط برخاسته بود با این طبقه مخالفت کرد.
-در دولت اصلاحات هم بر سر خواستههای این طبقه، معامله صورت گرفت و نهایتا از وعدههایی که برای حفاظت از مطالبات این طبقه داده شده بود، عقبنشینی شد. البته در دوران اصلاحات بهترین دستاوردهای اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و... ثبت شد.
-ذات جمهوری اسلامی مخالفت با طبقه متوسط است؛ چون احساس میکرد نیازی به طبقه متوسط ندارد که بخواهد حامل ارزشهای جامعه باشد.در واقع خود سیستم تلاش میکند طبقه متوسط را حذف کند.
-طبقه متوسط اگر به بازی گرفته نشود؛ ارزشها و ایدهها و نیرویش در عرصه تحولات اجتماعی به رسمیت شناخته نشود، اینبار ممکن است، طبقه متوسط با نظام سیاسی قهر کند و نگاهش را به طبقه محروم جامعه معطوف کند، خواستههای طبقه محروم را مفهومسازی کند، از فقر و نابرابری و بیعدالتی یک گفتمان و ایدئولوژی بسازد.
-طبقه متوسط هنوز به حرکتهای اصلاحی معتقد است و اعتقادی به حرکتهای انقلابی ندارد. این طبقه معتقد است تجربههای قبلی از حرکتهای انقلابی در ایران، نتایج نامناسبی داشته است، بنابراین از حرکت انقلابی دوباره پرهیز میکند. اما ممکن است از سر اضطرار، قهر و ناچاری به یک چنین روندی تن دهد. تا دیروز طبقه محروم جامعه با تز عدالت اجتماعی دراختیار حکومت بود، اما زمانی که دلار 60 هزار تومان شد و فقر و نابرابری افزون میشود و ابزار طبقه محروم از دست حکومت گرفته میشود و طبقه متوسط فرصتی پیدا میکند تا از طبقه محروم برای دستیابی به خواستههایش استفاده کند.
-اصلا نظام سیاسی ایران، در برابر فهم واقعیتهای موجود در جامعه مقاومت میکند. اتفاقا تغییراتی در خود و مناسبات خود نداده است، جامعه را به رسمیت نشناخته و گامی برای پاسخگویی به مطالبات مردم برنداشته است. هر لحظه و هر آن باید منتظر یک اتفاق بزرگ و بنیادین بمانیم.
-رخدادهای اعتراضی اخیر فرصت خوبی برای حاکمیت بود تا خود را بازسازی کند. روی سیاستها بازنگری شود و نیروهای جدیدی وارد میدان شوند و کشور را بدون خشونت و انقلاب و بههمریختگی بنیادین پیش ببرند.
-کشور دیگر وارد فاز مشکلات اقتصادی جدی شده است. همه چیز به گرانیها، ناتوانیهای اقتصادی دولت، نابسامانیهای پولی و مالی و... مرتبط شده است. ممکن است به بهانه مطالبات اقتصادی، شعارهای جدی سیاسی طرح شود. اینکه قلمرو این حوادث و زمان این رخدادها چگونه خواهد بود، الان نمیتوانم درباره آن صحبت کنم اما ممکن است تعطیلی یک کارخانه، برخورد با یک بانوی ایرانی، یک اعتراض صنفی و... جرقه این رخدادهای اعتراضی جدید و فراگیر باشد. مثلا اعتراضاتی که اخیرا از سوی بازنشستگان، معلمان، کارگران و... مطرح شده، میتواند ریشه رخدادهای آینده باشد.