عصر ایران- بعید است کسی این شعر ضربالمثل (زبانزد) شدۀ فردوسی را نشنیده باشد: "هنر نزد ایرانیان است و بس". در سالهای اخیر البته این باور نقد و دستمایۀ طعنه به خودمان هم شده و در نوشتارهای مختلف آمده چه بسا یکی از دلایل ناکامی ایرانیان در رسیدن به توسعه - و به تعبیر دکتر سریعالقلم دور خود چرخیدن- همین نوع نگاه بوده باشد. البته نه اینکه کسی بخواهد خردهای بر فرزانۀ یگانه و احیاگر زبان پارسی و فرهنگ ایران بگیرد بلکه از منظر خودانتقادی که چرا چنین میپنداریم در حالی که سهم ما از هنرها و ادبیات تنها در شعر قابل بالیدن در سطح جهانی است و در دیگر عرصهها نه که حرفی برای گفتن نداشته باشیم اما نه که در قله که گاه در دامنه هم نیستیم و چون فاصلۀ ما با قافلۀ شتابان جهانی هر روز هم بیشتر میشود، از این دست سخنان تسکین نمیبخشد ولو روزگاری راست میافتاده است.
آن قدر این مصراع مشهور است که مصراع دوم یا نیمۀ دیگر بیت را تنها آنانی میدانند که با فردوسی و شاهکار او -شاهنامه- دمخورند: "نگیرند شیر زیان را به خس". برخی هم البته «به کس» آوردهاند.
چون در باغ ادبیات هزار سالۀ پارسی پرسه میزنیم پیداست که نقدهای پیشگفته مدنظر نیست و اگر سراغ این شعر ضربالمثل شده رفتهام به سببی دیگر است. دیدم دوستان «پارسی انجمن» به جای «تکثیر کردن» واژۀ « وَسیدن» را پیشنهاد کردهاند و بر پایۀ آن وَسِش (تکثیر)، وسیده ( تکثیر شده)، وسنده (تکثیر شونده) و وسان (در حال تکثیر) را ساختهاند و می خواستم بدانم آن «وَس» از کجا آمده که دانستم شعر بالا را چنین میخوانند: هنر نزد ایرانیان است، وَس. «وس» را هم به معنی «بسیار» گرفتهاند. بدین ترتیب، وسیدن یعنی تکثیر کردن.
البته آن قدر ذهن ما با «هنر نزد ایرانیان است و بس» گرم گرفته که به دشواری میتوانیم این داستان را باور کنیم اما همین که واژهای ساده (وس) ساختهاند جالب است.
اگر میخواهید خرده بگیرید که «تکثیر» دیگر جا افتاده همان نکته همیشگی را می توان یادآور شد که چنانچه رسانهها به کار برند به سرعت رواج مییابد و مثال همیشگی هم واژۀ یارانه است. حالا اگر بگویی «سوبسید» خیلی ها متوجه نمی شوند چرا؟ چون رسانههای عمومی زیاد به کار برده و در زندگی مردم جریان یافته و بر زبان آنها نشسته است. دیگری سامانه به جای سیستم. مردمان عادی هم این واژه را به کار میبرند. یا در بنگاه هایی که کارانه میپردازند کارکنان می دانند کارانه چیست.
نمی خواهم بگویم به جای تکثیر بگویید وس. غرض این بود که با شکل دیگری از خوانش آن شعر زبان زد شده آشنا شویم. هر وقت کسی مدعی شد نوواژه ها جا نمیافتد میتوانید به او بگویید «دوسیهات را به فاکولتی بردی؟» بعید است متوجه شود چون حالا به دوسیه میگوییم پرونده و به فاکولتی هم دانشکده ولی وقتی این دو ساخته شد میخندیدند که مگر میشود به دوسیه و فاکولتی گفت: پرونده و دانشکده؟!
وس و وسیدن و وسان اگر بر زبان رسانهها بنشینند مانند دیگر نوواژگان رایج میشوند و اگر نه در همین اندازه هم بد نیست بدانیم که کسانی چه کوششی دارند به خرج میدهند تا زبان ما پیراستهتر شود.
قرار بود این نوشتارها دربارۀ ادبیات باشد و زبان و ادبیات اگرچه با هم پیوند دارند اما دو فقرهاند و در این نوشته هرچند آنچه آمد از جنس زبان بود نه ادبیات اما چون توشه ای یا خوشه ای از شاهنامه برداشتیم ذیل همین مجموعه جای میگیرد./م.خ
هنر در نزد ایرانیان به اندازه کافی است.
هنر نیز زایرانیان است و بس
ندانند کرگ ژیان را به کس
در اینجا کرگ به معنای کرگدن است. ما در جایی "وس" نخوانده ایم.
ولی یک نکته: تبدیل دو واژ «و» و «ب» به یکدیگر در زبان فارسی، بسیار رخ داده و میدهد (بر افتادن/ ور افتادن و...). در این جا هم به نظرم «وس» همان «بس» است که در کلماتی مانند «بسا» و «بسیار» هم به کار رفته است. بنا بر این، بیت مورد بحث را میتوان این گونه خواند:
هنر نزد ایرانیان است، بس!
(یعنی آنچه به غلط رایج شده، فقط افزودن حرف عطف «وَ» است و نه تغییر کلمه از وس به بس)
چطور ممكنه كسي مثل فردوسي دچار اين خودبزرگ بيني بشه و بگه هنر فقط نزد ما ايرانيان و بس!
در مازنی به بچه وچه گفته میشود.ر
وس یا وسی همان بسی است که کنون بکاره میبریم و با الف و را بسی +ار = بسیار را میسازیم و بکار میبریم.
همچنین بسپار نیز بر همین معنی برای دانه های گرانول ساخته شده است.
گویش برخی مناطق بویژه مازن و گیلک و بختیار و کردی در گفتن واک ها (هجا) و با هم اختلاف دارد.
در بختیاری و یزدی به هلیدن که همان رها کردن یا ول کردن کنونی پارسیان است بل میگویند.
هنر نزد ایرانیان است بسیار یعنی ایرانیان هنرهای بسیاری دارند، نه بر خلاف برداشت عامه که هنرها فقط نزد ایرانیان است و تمام. این خود بزرگ بینی و غرور نابجا است. قطعا از فردوسی حکیم چنین تفکر نابجایی انتظار نمی رود و از واژه بس هم در آن زمان چنین مفهومی به هیچ عنوان برداشت نمیشد.
گویا لج وکج یکی بودند