۰۳ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۳ دی ۱۴۰۳ - ۰۷:۰۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۸۷۸۹۸۵
تاریخ انتشار: ۱۵:۴۶ - ۲۸-۱۱-۱۴۰۱
کد ۸۷۸۹۸۵
انتشار: ۱۵:۴۶ - ۲۸-۱۱-۱۴۰۱
واژه‌خانۀ عصر ایران

«خودگراییِ اخلاقی» چیست؟

خودگرایانِ اخلاقی عمدتا به دیگران بدی نمی‌کنند و از آن‌ها نمی‌توان انتظار چندانی برای خوبی کردن به دیگران داشت. اخلاقی‌زیستن آن‌ها جنبۀ سلبی دارد. یعنی در تعامل با دیگران مرتکب فعل اخلاقی قبیح نمی‌شوند؛ اگرچه نیکوکاری چندانی هم در قبال دیگران ندارند.

  عصر ایران - خودگرایی (Egoism) واژه‌ای است که در روان‌شناسی و فلسفۀ اخلاق کاربرد زیادی دارد. اگرچه معمولا بین خودگرایی روان‌شناسانه و خودگرایی اخلاقی تمایز قایل می‌شوند.

  خودگرایی روان‌شناسانه نظریه‌ای است دربارۀ این موضوع که مردم چگونه برانگیخته می‌شوند. طبق این نظریه، مردم همواره و فقط با توجه به آنچه منفعت شخصی خود می‌پندارند، عمل می‌کنند.

 خودگرایی اخلاقی نظریه‌ای هنجاری است در این باب که مردم چگونه باید عمل کنند. طبق این نظریه، فاعلان باید تنها با هدف ارتقای منفعت شخصی‌شان عمل کنند. خودگرایی اخلاقی، این نحو عمل کردن را اصل بنیادین کنش عقلانی می‌داند.

  بنابراین خودگرایی روانشناسانه خصلت توصیفی دارد و می‌گوید مردم چنین عمل می‌کنند. اما خودگرایی اخلاقی خصلت تجویزی دارد و می‌گوید مردم چنین باید عمل کنند.

  ممکن است کسی خودگرایی روان‌شناسانه را قبول نداشته باشد ولی خودگرایی اخلاقی را تایید کند. در این صورت، فرد ممکن است معتقد باشد انسان‌ها اغلب چنانکه باید و شاید از نظر عقلانی منفعت‌جو نیستند.

  به عبارت دیگر، کسی که از خودگرایی اخلاقی دفاع می‌کند ولی خودگرایی روان‌شناسانه را رد می‌کند، جان کلامش این است که انسان‌ها به علل گوناگون، به‌ویژه تحت تاثیر عواطف‌شان، منافع خود را نادیده می‌گیرند و به زیان خود عمل می‌کنند تا به شخص دیگری کمک کنند.

 این نگاه، در واقع ایثار را نفی می‌کند و ایثارگری را بیرون از دایرۀ اخلاق و امری برآمده از عواطف و احساسات آدمی می‌داند.

«خودگراییِ اخلاقی» چیست؟

 مطابق این نگاه، اگر عاقلانه باشد به شیوه‌ای عمل کنیم که منافع سایرین ارتقا یابد، انجام دادن چنین کاری تنها زمانی عقلانی و موجه است که وسیله‌ای برای افزایش منافع خود فرد باشد. این را "خودگرایی رقیق" می‌نامیم.

 برخی از خودگرایان اخلاقی هم معتقدند  ما هیچ تعهدی برای اعطای ارج اخلاقی به منافع و رفاه دیگران نداریم. این را "خودگرایی غلیظ" می‌نامیم.

 در هر دو خوانش، دگرخواهی به‌خودیِ‌خود هیچ توجیهی ندارد. بنابراین کسی که از خودگرایی اخلاقی دفاع می‌کند، اصولا نمی‌تواند کاری را تایید کند که فقط به نفع دیگران و مصداق "خدمت محض به دیگران" است.

  بر همین سیاق، خودگرایان اخلاقی استدلال می‌کنند که فضایلی مانند صداقت، وفاداری، بخشندگی، شجاعت و انصاف تنها به دلیل اینکه در خدمت بیشینه‌سازی نفع شخصی هستند، فضیلت به شمار می‌روند. و هر شکلی از آن‌ها که نفع شخص را بیشینه نسازد، نمی‌تواند فضیلت باشد.

 نظریه‌پردازان غیرخودگرا می‌گویند حالاتی از شخصیت که فقط نفع شخصی را ارتقا می‌دهند در زمرۀ فضایل اخلاقی به شمار نمی‌آیند. مثلا اگر دوستی‌ها یکسره خودخواهانه بودند، چگونه مشارکت طرفین دوستی می‌توانست مبین وفاداری، یکدلی، احترام و دغدغه، که قطعا به نظر می‌رسد برای دوستیِ واقعی حیاتی‌اند، باشد؟

 در واقع از نظر غیرخودگرایان، کسی که در دوستی، دغدغۀ طرف مقابل را نداشته باشد و صرفا دغدغۀ خودش را داشته باشد، دوست واقعی نیست.

 همچنین خودگرایان و غیرخودگرایان "مصلحت‌اندیشی" را به نحو متفاوتی تفسیر می‌کنند. برای غیرخودگرایان، این مفهوم به منزلۀ نفع شخصی محدود افراد نیست، بلکه مبیّن فهمی از "خیر بشر" است.  از نظر غیرخودگرایان، کنش فضیلت‌مندانه برای فاعل فضیلت‌مند خوب است، اما خوبی آن به دلیل فضیلت‌مندی‌اش است، نه صرفا از آن رو که در خدمت نفع فاعل است.

 در مجموع باید گفت خودگرایان عمدتا به دیگران بدی نمی‌کنند و از آن‌ها نمی‌توان انتظار چندانی برای خوبی کردن به دیگران داشت. اخلاقی‌زیستن آن‌ها جنبۀ سلبی دارد. یعنی در تعامل با دیگران مرتکب فعل اخلاقی قبیح نمی‌شوند؛ اگرچه نیکوکاری چندانی هم در قبال دیگران ندارند.

  البته از این حیث، خودگرایانی که معتقدند نیکی در حق دیگران، اگر نفع فرد نیکوکار را هم محقق سازد، امری رواست، آمادگی بیشتری برای نیکوکاری دارند. خودگرایانی که اصولا هیچ تعهدی برای افراد بابت نیکوکاری به دیگران قائل نیستند، طبیعتا به هیچ وجه اهل خوبی کردن به دیگران نیستند و رفتار اخلاقی‌شان در قبال دیگران، در بدی نکردن به آن‌ها خلاصه می‌شود.

  ضرب‌المثل مشهور «تو نیکی می‌کن و در دجله انداز/ که ایزد در بیابانت دهد باز»، مصداق نوع اول خودگرایی اخلاقی است.

  این بیت حافظ هم مصداق نوع اول خودگرایی اخلاقی است: «طریق کام‌‌بخشی چیست؟ ترکِ کامِ خود گفتن/ کلاه سروری آن است که از این ترک بردوزی.» یعنی کسی که از چیز خوشایندی می‌گذرد، نهایتا نفعی می‌برد و کامی می‌جوید.

در برخی نسخه‌ها نیز آمده است: طریق کام‌جستن چیست؟ ترک کام خود گفتن. اما نکتۀ مهم این است که نهایتا کسی که ترک کام خود می‌گوید، کلاه سروری برای خود می‌دوزد.

 البته خودگرایان سکولاری که با خوبی کردن به دیگران موافق‌اند، به شرطی که وسیله‌ای برای افزایش منافع فرد نیکوکار باشد، معتقدند که آن "کلاه سروری" باید در همین دنیا بر سر فرد نیکوکار بنشیند. فرد دیندار البته می‌تواند امیدوار باشد که آن کلاه سروری، در آخرت بر سرش نهاده شود.

 در مجموع به نظر می‌رسد اخلاق دینی با خودگرایی رقیق موافق است. یعنی انسان‌ها را، در صورت امکان، متعهد به نیکی کردن به حق دیگران می‌داند و نیکوکاری آن‌ها را نیز در هر صورت به سود خودشان قلمداد می‌کند.

 در خودگرایی غلیظِ سکولار، "انفاق" و "ایثار" هر دو ناموجه‌اند. در خودگرایی رقیقِ سکولار، انفاق موجه است ولی "ایثار" قابل توجیه نیست. در خودگرایی دینی، که مطابق توضیحات بالا قاعدتا رقیق است نه غلیظ، انفاق و ایثار هر دو موجه‌اند؛ چراکه اعتقاد به وجود دنیای دیگر، دلالت دارد بر امیدواری معقول به بازگش اعمال نیک به سوی نیکوکاران.

 گفتیم که هر دو نوع خودگرایی، رقیق و غلیظ، با "خدمت محض به دیگران" موافق نیستند. اما از نظر کسی که خودگرای اخلاقی است و ضمنا دیندار هم می‌باشد، هر خدمتی به دیگران، نوعی خدمت به خود هم محسوب می‌شود و در واقع، اگر سرای آخرت را نیز در نظر آوریم، هیچ کاری در این دنیا مصداق "خدمت محض به دیگران" نیست و نیکی هر نیکوکاری، نهایتا وسیله‌ای برای افزایش منافع او یا اقدامی در راستای خیر خود اوست.

 اینکه آیا خودگرایی اخلاقی غلیظ می‌تواند مورد تایید دین باشد، جای بحث دارد؛ ولی به نظر می‌رسد که خودگرایی اخلاقی غلیظ، عاری از عنصر "برادری" است؛ یعنی چیزی که مسیحیت و سایر ادیان بر آن تاکید داشته‌اند. این نوع خودگرایی با "دردمندی" هم منافات دارد و در مجموع متضمن بی‌توجهی به درد و رنج دیگران است.

  خودگرایان اخلاقی غلیظ، در واقع مخاطبان این بیت سعدی‌اند: تو کز محنت دیگران بی‌غمی/ نشاید که نامت نهند آدمی!

ارسال به دوستان