عصر ایران - اصطلاح نظام تکحزبی (one-party system) در حقیقت تناقض ذاتی دارد چراکه "نظام" بر تعامل میان چند واحد دلالت میکند. با این حال این اصطلاح کمک میکند تا بتوانیم بین نظامهای سیاسیای که در آنها یک حزب از راه بیرون کردن همۀ حزبهای دیگر قدرت را قبضه میکند و نظامهای سیاسیای که در بین شماری از احزاب رقابت برقرار است، فرق بگذاریم.
در نظام تکحزبی در واقع یک حزب با استفاده از قانون اساسی یا ابزارهای سیاسی، سایر احزاب را برای همیشه از میدان به در کرده و تا وقتی که چنین نظامی از بین نرود، احزاب دیگر نمیتوانند به صحنۀ رقابت حزبی بازگردند.
در نظامهای تکحزبی، حزب در جایگاه حکومت دائمی قرار میگیرد و حزب حاکم حاضر نیست بپذیرد که ممکن است با رای مردم کنار برود.
عالمان سیاست دو گونه نظام تکحزبی را مشخص کردهاند. گونۀ اول در رژیمهای سوسیالیستی دیده شده است که در آنها حزب کمونیست عملاً همۀ نهادها و جنبههای جامعه را رهبری میکند.
چنین احزابی هماهنگ با ایدئولوژی مارکسیسم-لنینیسم، تابع انضباط ایدئولوژیک دقیقیاند و سازمانهای داخلی بسیار ساختارمندی دارند که با اصول "سانترالیسم دموکراتیک" همسو است؛ و از این لحاظ که عضویت در آنها به زمینههای سیاسی و ایدئولوژیک محدود است، حزبهای کادر (اینجا) به شمار میروند.
حدود 9 درصد مردم شوروی عضو حزب کمونیست اتحاد شوروی بودند. در چین نیز بین 6 تا 7 درصد مردم این کشور عضو حزب کمونیست چین هستند.
کانون اینگونه حزبها را مقامات تماموقتی به نام "آپاراتچیکی" تشکیل میدهند که درآمد خوبی دارند. آنها "آپارات" یا تشکیلات حزب را اداره میکنند و بر دستگاه دولت و نیز بر نهادهای اجتماعی نظارت دارند.
نظام "نومنکلاتورا" وسیلۀ اصلی احزاب کمونیست برای کنترل دولت، اقتصاد و جامعه، و اطمینانیافتن از سرسپردگی ارگانهای "پایینتر" به ارگانهای "بالاتر" است.
در واقع نومنکلاتورا نظامی از انتصابات کاملا بررسیشده است که در آن همۀ پستهای عالی را نامزدهای تاییدشدۀ حزب پر میکنند.
نومنکلاتورا شامل همان افرادی میشد که میلوان جیلاس آنها را طبقۀ جدید نامید.
توجیه انحصار حزب بر قدرت و و نیز نظارت عالی آن بر دولت و نهادهای اجتماعی، این ادعای لنینیستی است که که حزب در مجهز کردن تودههای زحمتکش به رهبری ایدئولوژیک و هدایت لازم برای اطمینانیافتن از تحقق سرنوشت انقلابی آنها به منزلۀ "پیشگام پرولتاریا" عمل میکند.
اما از مفهوم پیشگامی (vanguardism به علت نخبهگرایی عمیق و افشاندن بذری که استالینیسم از آن رویید، انتقاد شده است. از سوی دیگر، تروتسکی جدا از سلطۀ حزب حاکم بر رشد و توسعۀ شوروی، با این نظر که انحصار رسمی حزب بر قدرت صرفا نفوذ بورژوایی بوروکراسی دولتی را پنهان میسازد، تفسیر دیگری ارائه داد.
گونۀ دوم نظام تکحزبی به ناسیونالیسم ضد استعماری و پایدارسازی دولت در جهان رو رشد مربوط است. مثلا در غنا، تانزانیا و زیمبابوه، حزب "حاکم" از درون جنبش مستقلی پدیدار شد که نیاز ضروری به ملتسازی و رشد اقتصادی را مطرح میکرد.
در زیمبابوه، فرمانروایی تکحزبی در سال 1986 (شش سال پس از استقلال)، از راه یکپارچهسازی دو حزب بزرگتر: زانو و زاپو (گروههای چریکی پیشین) برقرار شد.
اینگونه حزبها در کشورهای دیگر در حد مسیلۀ پیشبرندهای عمل کردهاند که رهبری ملی کوشیده است با استفاده از آن قدرت را استوار کند. مثلا حزب "مردم" به رهبری ژنرال ارشاد در بنگلادش و "جنبش مردمی برای انقلاب" در زئیر، که متعلق به موبوتو بود، چنین وسیلههای پیشبرندهای بودند.
نظامهای تکحزبی در آفریقا و آسیا معمولا بر مدار نقش مسلط رهبری کاریزماتیک برپا شدهاند و هویت ایدئولوژیکشان برآمده و بسته به نظرات رهبر است. قوام نکرومه، رهبر حزب "کنوانسیون خلق" در غنا را تا پیش از سرنگونیاش در سال 1966، اغلب نمونۀ چنین رهبری دانستهاند؛ و از نمونههای دیگر میتوان به جولیوس نایرره در تانزانیا و رابرت موگابه در زیمبابوه اشاره کرد.
قوام نکرومه
به طور کلی این حزبها از لحاظ سازمانی، برخلاف احزاب کمونیستی، بسیار ضعیفاند و در بهترین حالت فقط نقشی پیرامونی در روند سیاستسازی دارند. با این حال موقعیت انحصاری اینگونه احزاب به پنهان ماندن اقتدارگرایی و همیشگی شدن خطر فساد کمک میکند.
در کل باید گفت که در نظامهای تکحزبی، احزاب کمونیست بیشتر مناسب ایجاد نظامهای توتالیتر (فراگیر و تمامیتخواه) هستند و احزاب ناسیونالیست مناسب ایجاد نظامهای اتوریتر (اقتدارگرا).
دیکتاتوری احزاب کمونیستی شدیدتر ولی فساد آنها کمتر است؛ یا دیرتر فاسد میشوند. ولی احزاب ناسیونالیست بیشتر و سریعتر فاسد میشوند ولی دیکتاتوریشان قابل تحملتر است؛ چراکه فاقد ایدئولوژی فراگیری هستند که برای تمام جنبههای زندگی بشر برنامه داشته باشد.