۰۳ آذر ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۳ آذر ۱۴۰۳ - ۱۱:۵۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۸۷۳۲۸۳
تاریخ انتشار: ۱۸:۱۲ - ۱۸-۱۰-۱۴۰۱
کد ۸۷۳۲۸۳
انتشار: ۱۸:۱۲ - ۱۸-۱۰-۱۴۰۱
واژه‌خانۀ عصر ایران

«مسئولیت» در سیاست یعنی چه؟

در حکومت‌های کمونیستی، هیئت حاکمه مدعی بود به نمایندگی از مردم حکومت می‌کند ولی عملا در برابر مردم تحت حاکمیتش پاسخگو نبود و به آن‌ها حساب پس نمی‌داد.

عصر ایران - مسئولیت (Responsibility) مفهومی است که بار حقوقی و اجتماعی و اخلاقی و سیاسی دارد. در دنیای سیاست، مسئولیت دست کم دو معنا دارد که در ادامه به آن می‌پردازیم. حکومتی که به این دو معنا پای‌بند باشد "حکومت مسئول" قلمداد می‌شود.

مسئولیت گاهی به معنای اقدام به شیوه‌ای مناسب، خردمندانه و به لحاظ اخلاقی "درست" به کار می‌رود. این معنا از مسئولیت، یعنی عمل یا سیاست عقلانی و اخلاقی.

چنین معنایی از این حیث اهمیت دارد که حکومت‌ها یا احزاب سیاسی غالبا در برابر فشارهایی برای "عمل کردن به شیوه‌ای دیگر" مقاومت می‌کنند.

وقتی که حکومت از طریق اِعمال سیاست‌هایی برای تأمین منافع بلندمدت عمومی، در برابر فشارهای انتخاباتی و خطر از بین رفتن محبوبیت مقاومت می‌‌کند، می‌تواند ادعا کند که یک "حکومت مسئول" است.

مثلا مارگارت تاچر در اوایل حکمرانی‌اش، وقتی که سیاست‌های نئولیبرالیستی‌اش را در پیش گرفت تا تورم و رکود ناشی از چند دهه سیاست اقتصادی کینزی از بین برود و رشد اقتصادی در جامعۀ بریتانیا افزایش یابد، نارضایتی‌هایی در جامعه در اثر قطع شدن یا کاهش پاره‌ای از خدمات دولت به مردم ایجاد شد.

«مسئولیت» در سیاست یعنی چه؟

در واکنش به این وضع، برخی از وزیران حکومت تاچر با او همراهی نکردند و جانب نارضایتی آنیِ مردمِ عادت‌کرده به سیاست اقتصادی نسبتا چپگرایانه را گرفتند.

تاچر نیز آن‌ها را متهم کرد که برای کسب رأی در انتخابات بعدی پارلمان، حاضر نیستند از سیاست اقتصادی خردمندانه و اخلاقاً درست، دفاع کنند. به همین تاچر همۀ آن وزرا را کنار نهاد و کابینه‌اش را تا حد زیادی دگرگون و ترمیم کرد.

در واقع تاچر مدعی بود که به عنوان نخست‌وزیر بریتانیا باید سیاست اقتصادی عقلاً و اخلاقاً درست را در پیش بگیرد ولو که بخش‌هایی زیادی از مردم در کوتاه‌مدت از او ناراضی شوند؛ و اگر نارضایتی مردم برطرف نشد، آن‌ها در انتخابات بعدی می‌توانند به حزب رقیب رای دهند و حکومت او را به شکل قانونی و دموکراتیک ساقط کنند.

اما مردم بریتانیا در مجموع دریافتند که سیاست اقتصادی تاچر به سود کشورشان است و به همین دلیل در انتخابات مجدد نیز به حزب محافظه‌کار رأی دادند و او که رهبر حزب محافظه‌کار بود، دوباره نخست‌وزیر بریتانیا شد.

تاچر تا پایان دوران نخست‌وزیری‌اش هیچ گاه رأی اکثریت مردم را از دست نداد و نهایتا توسط حزب خودش از قدرت کنار گذاشته شد.

اما معنای دوم مسئولیت در دنیای سیاست، عبارت از پاسخگو بودن یا حساب پس دادن است. این معنا بر وجود اقتدار عالی‌تری دلالت می‌کند که فرد یا هیئتی تابع آن است و از طریق آن می‌توان آن فرد یا هیئت را کنترل کرد.

مسئول بودن حکومت (قوۀ مجریه) به این معنا است که مجلسی که اختیار سلب قدرت آن را دارد می‌تواند به بررسی و انتقاد از آن بپردازد. اما اگر مراد از حکومت کلیۀ قوای حکومتی باشد، مسئول بودن حکومت یعنی حساب پس دادنش در برابر مردم.

به این معنا آن اقتدار عالی، که هر مقام سیاسی و یا کل هیئت حاکمه باید تابع آن باشد، اقتدار مردم یا حکومت‌شوندگان است؛ چراکه حکومت‌کنندگان هم از دل همین حکومت‌شوندگان برخاسته‌اند و به مناصب قدرت رسیده‌اند.

به این معنا "حکومت مسئول" اولا حکومتی است که در برابر مردم پاسخگو باشد، ثانیا سازوکار این پاسخگویی هم چه برای حکومت چه برای مردم روشن باشد.

مثلا در حکومت‌های کمونیستی، هیئت حاکمه مدعی بود که به نمایندگی از مردم حکومت می‌کند ولی عملا در برابر مردم تحت حاکمیتش پاسخگو نبود و به آن‌ها حساب پس نمی‌داد. کسانی را هم خواهان پاسخگویی‌اش بودند، "دشمن خلق" یا "مزدور امپریالیسم" معرفی می‌کرد و با این برچسب‌ها از حساب پس دادن به مردم طفره می‌رفت.

در حکومت‌های کمونیستی به اسم تحقق عدالت اجتماعی، گاه میلیون‌ها نفر به انحاء گوناگون قربانی می‌شدند و جان خود را از دست می‌دادند ولی معلوم نبود که چه کسی باید در قبال سیاست‌های خسارت‌بار منتهی به چنان وضعی، پاسخگو باشد. حتی دهه‌ها بعد نیز حزب کمونیست یا سایر کمونیست‌ها نیازی نمی‌دیدند که بابت فجایعی که خودشان یا همفکرانشان رقم زده بودند، پاسخگو باشند.

«مسئولیت» در سیاست یعنی چه؟

پاسخگویی به معنای مسئول بودن حکومت در برابر مردم، بُعد اخلاقی مهمی نیز دارد و آن اینکه، حکومت مایل به پذیرش سرزنش و تحمل مجازات متناسب با عمل یا سیاست‌ نادرست یا خسارت‌زای خود است.

استعفای مقامات سیاسی، یکی از نشانه‌های تمایل حکومت به پذیرش سرزنش مردم است. هر چقدر فرهنگ "کناره‌گیری از قدرت" در بین بین هیئت حاکمۀ یک جامعه رایج‌تر باشد، "حکومت مسئول" نمود بیشتری دارد.

مثلا در ژاپن گاه یکی از وزرا در واکنش به خطایی نه چندان حاد در وزارتخانه‌اش، از قدرت استعفا می‌کند تا به نارضایتی مردم بی‌اعتنایی نکرده باشد. و یا در کرۀ جنوبی در سال‌های اخیر، رئیس‌جمهور به دلیل فساد مالی یکی از دوستان نزدیکش از مقامش استعفا کرد.

هر چقدر خاستگاه حکومت و فرهنگ سیاسی هیئت حاکمه دموکراتیک‌تر باشد، کناره‌گیری مقامات حکومتی از قدرت یا تن دادن حکومت به مجازات کارگزارانش بابت فساد و سایر خطاهای بزرگ، آسان‌تر خواهد بود. چنین وضعی مصداق راستین تحققق "مسئولیت" در فضای سیاسی و به تبع آن، شکل‌گیری "حکومت مسئول" است.

طبیعتا این وضع شامل حال احزاب سیاسی نیز می‌شود. چه احزابی که به ساختار قدرت راه یافته‌اند، چه احزاب بیرون از ساختار قدرت.

ارسال به دوستان