عصر ایران - ایدهآلیسم (Idealism) در سیاست جهانی، مسائل بینالمللی را از چشمانداز ارزشهای اخلاقی و هنجارهای حقوقی مینگرد. ایدهآلیسم به تحلیل تجربی (یعنی چگونگی رفتار بازیگران بینالمللی) کمتر توجه دارد تا به داوریهای هنجاری (یعنی رفتاری که باید نشان دهند). به همین دلیل گاهی ایدهآلیسم را گونهای از اتوپیاگرایی دانستهاند.
در تاریخ اندیشۀ سیاسی نظریههای ایدهآلیستی بسیار زیادی مطرح شدهاند. مثلا در قرون وسطی تامس آکویناس دربارۀ ماهیت "جنگ عادلانه" بحث کرد و کوشید به اقدامات بینالمللی زمینهای اخلاقی بدهد.
بعدها ایمانوئل کانت طرح و تصویری نخستین از حکومت جهانی ارائه داد. به نظر او خلاق و عقل با هم حکم میکنند که جنگ نباید باشد و آیندۀ بشر باید بر پایۀ دورنمای "صلح جهانی و پایدار" بنا شود.
ایمانوئل کانت (1804-1724)
انترناسیونالیسم زیربنای بیشتر شکلهای ایدهآلیسم است. یعنی این باور که امور بشر باید بنا به اصول جهانی و نه فقط ملی سازمان یابد. این باور معمولا در این فرضیه بازتاب یافته است که ویژگی امور بشر، هم در سطح داخلی و هم در سطح بینالمللی، هماهنگی و همکاری است.
لیبرالیسم حاوی یکی از پرنفوذترین شکلهای ایدهآلیسم است. اگرچه لیبرالها به طور سنتی ملت را واحد اصلی سازمان سیاسی میدانند، ولی بر اهمیت وابستگی و تجارت آزاد نیز با این استدلال تاکید کردهاند که "جنگ سودی به بار نمیآورد".
این نوع انترناسیونالیسم در ایمان به امنیت جمعی هم – که در سازمانهایی مانند جامعۀ ملل و سازمان ملل متحد عینیت یافتهاند – منعکس شده است. مثلا وودرو ویلسون، رئیس جمهوری ایالات متحدۀ آمریکا، معتقد بود جنگ جهانی اول حاصل "ُیاست قدیمی" نظامیگری و توسعهطلبی امپراتوریهای چندملیتی بود.
به نظر او، بهترین پادزهر جنگ، ساختن جهان دولت-ملتهای دموکراتیک است که آمادگی دارند در زمینۀ منافع مشترک همکاری کنند و هیچ انگیزهای برای کشورگشایی ندارند.
ایدهآلیسم در طول قرن بیستم غالبا مورد تحقیر نظریهپردازان رئالیست بود ولی در اواخر سدۀ بیستم بار دیگر در قالب "نوایدهآلیسم" احیا شد. نوایدهآلیسم در واقع محصول دلسردی از سیاست قدرت دورۀ ابرقدرتهاست که به اخلاقیات توجهی نداشت.
یکی از نمونههای اولیۀ نوایدهآلیسم، تلاشهای جیمی کارتر در دهۀ 1970 برای بازگردانیدن بُعد اخلاقی به سیاست خارجی ایالات متحدۀ آمریکا بود. او برای این کار بر این موضوع تاکید میکرد که تخصیص کمکهای اقتصادی و نظامی به دولتهای گوناگون باید بر اساس کارنامۀ حقوق بشری دولتهای دریافتکنندۀ این کمکها باشد.
میخائیل گورباچف هم یکی از مدافعان ایدهآلیسم در سیاست جهانی بود و در همین راستا از "مجلس مشترک اروپایی" سخن میگفت و معتقد بود که آموزۀ حقوق بشر فراتر از رقابت ایدئولوژیک بین کمونیسم و کاپیتالیسم است.
در دهۀ 1980 میلادی، دورنمای نابودسازی سلاحهای هستهای، که محصول سالهای افزایش هزینههای نظامی شرق و غرب بود، انگیزۀ بزرگتری به نظریهپردازان ایدهآلیست داد.
این انگیزه در پیدایش "جنبش صلح" بازتاب یافت. جنبش صلح فلسفهای عمدتا انترناسیونالیستی را پذیرفت که بیشتر با پاسیفیسم (صلحطلبی) پیوند داشت و مبتنی بر ردّ اصولی جنگ و همۀ شکلهای خشونت بود و آنها را شر بنیادی میدانست.
جان برتون (2010-1915)
موضع نوایدهآلیسم دربارۀ مفهوم "جامعۀ جهانی" نیز پیشرفت کرده است. "جامعۀ جهانی" اصطلاحی است که به جان برتون دیپلمات و دانشمند استرالیایی منسوب است.
چشمانداز جامعۀ جهانی، مفهوم دولت-ملتهای حکمران را به طور مطلق رد میکند و به جای آن بر الگوی پیچیدگی و وابستگی تاکید میکند که جان برتون آن را به شکل تار عنکبوت ترسیم کرد.
مطابق این دیدگاه، سیاست قدرت قدیمی به طور کلی جای خود را به ابزارهای غیراجباری و همکاری برای حلوفصل اختلافات بینالمللی داده است.