همشهری نوشت: آبان ماه سال99 خبری درسانهها منتشر میشود که محتوای آن نشان میدهد یکی ازفوتبالیستهای مشهور که بعدا معلوم میشود علی دایی است، طعمه سرقت شده است.
تصاویر دوربینهای مدار بسته نشان میدهد سارق بعد از درگیری مختصری با علی دایی، گردنبند گرانبهای او را به سرقت برده است.
با تلاش انجام شده سارق در مدت کوتاهی دستگیر میشود. دایی در واکنش به تقاضای بخشش سارق اظهارنظری جالب میکند و میگوید که «رضایتدادن یک اشتباه بزرگ است. این یک آسیب اجتماعی است و این یعنی به مردم ربط دارد و به من ربط ندارد. کسی که به این شکل وحشیانه با قمه میآید و من را میزند حتما جیب یک خانم را میزند. حساب کنید این کار چقدر آرامش را از ما میگیرد.»
اما این تنها یک روی ماجرای علی دایی و قانون است. با آغاز اغتشاشات، این چهره پرآوازه، قانون را ملاک نمیداند و خواهان آزادی اغتشاشگران میشود.
او در فضای مجازی خود مینویسد: «خواهان آزادی بیقید و شرط اغتشاشگران دستگیر شده از سوی نیروهای امنیتی و انتظامی هستم. من از آیتالله بهجت، درس انسانیت، وطنپرستی، شرافت و آزادگی گرفتهام.»
گرچه دایی مدعی میشود از آیتالله بهجت درس آزادی گرفته است اما یادش رفته است در مورد سارق جواهراتش چگونه اظهارنظر کرده و بخشش را نادرست دانسته است. دایی که خود گفته بود نمیشود با کسی که قمه بهدست گرفته و راه مردم را بسته است، بخشید، خود برای همرنگشدن با جماعت خواهان بخشش بلاشر قمه به دستان و کسانی میشود که راه را بر مردم و زنان و دختران بستهاند. حالا که قانون برای دایی و افرادی مانند او تنها زمانی محترم است که به نفع او و خانوادهاش باشد، نباید انتظار داشت در زمانهای که شکستن حرمت قانون برای برخی اعتبار میسازد این چهره و افرادی مانند او از این موضوع به نفع خود بهرهبرداری نکنند.