عصر ایران؛ سجاد بهزادی- روزنامه شرق در سرمقاله خود به تاریخ ۲ آذر و بعد از شکست سنگین تیم ملی مقابل انگلستان نوشت "با حضور کیروش در ایران هم بسیار تحقیر شده بودیم ... باز هم به سراغ کیروش یعنی همان مربی که در مصر و کلمبیا ناموفق بود، رفتیم و اسکوچیچ یعنی مربی معقول و فهمیده را راندیم. آیا این عدول از اخلاق و اصول پیامد ندارد؟"
همین روزنامه تنها چند روز بعد و هنگامی که ایران موفق به شکست دیگر هم گروهی خود در جام جهانی، یعنی تیم ملی فوتبال ولز شده بود در تمجید از کیروش نوشت" کارلوس کیروش، سرمربی پرتغالی تیم ملی، شاید این روزها یکی از خوشحالترین افراد روی زمین یا حداقل خوشحالترین آنها در جام جهانی باشد... او در روزهای اخیر فعالیت زیادی در فضای مجازی و کنفرانسهای خبری داشته و تلاش کرد ذهن بازیکنانش را از اتفاقات سیاسی دور نگه دارد."
روزنامه کیهان نیز بعد از باخت تیم ملی فوتبال ایران برابر انگلیس، برخی بازیکنان را بی غیرت می خواند اما همین روزنامه بعد از پیروزی تیم ملی مقابل ولز، می نویسد " حرف مرد یک کلام نیست..." و از ملی پوشان عذرخواهی می کند.
در این جا، دو تحلیل از دو روزنامه کاملا متفاوت آورده شد که هر کدام قشر و افکار خاصی را در جامعه نمایندگی می کنند و هر دو از قضا مدعی هم هستند.
وقتی رسانه های مدعی هر دو جناح فکری، در مورد یک پدیده و در فاصله تنها چند روز چنین تحلیل می کنند، می توان آن را به رسانه های بیش تری نیز تعمیم داد و همچنین می توان تحلیل های بسیار بی ثبات ترو نامطمئن تری نیز در دیگر رسانه های کشور دید. گفتگوهای متناقض مردم در فضای مجازی نیز که دیگر جای خود را دارند.
فوتبال دوستی که فوتبال را سالها دنبال می کند، بعد از باخت تیم ملی فوتبال ایران در برابر انگلستان، با فحش و ناسزا نسبت به کیروش و تیم ملی آنها را ملامت می کرد وحضور کیروش در ایران را حاصل یک عملیات مافیایی می دانست.
همان فرد بعد از پیروزی تیم ملی برابر ولز می گفت" کیروش آنقدر حرفه ای هست که تعمدا ترکیب خود را در برابر انگلستان لو نداده بود تا بتواند در برابر ولز موفق باشد و تنها یک مربی در سطح جهانی می تواند این کار را بکند."
روشن است که برای مسابقه تیم ملی فوتبال ایران با آمریکا نیز، تحلیل های ناپایدار و احساسی در رسانه ها و شبکه های اجتماعی به صورت رگباری منتشر شد.رفتار مردم و تحلیل گران در صحنه ورزشی ایران نیز مانند صحنه سیاسی به شدت بیثبات و نامطمئن است و این مسئله و نوع کنش گری در جامعه ایران، ریشه های تاریخی دارد.
فضای ترس آلود و دوگانگی در شخصیت می تواند یکی از مهم ترین دلایل بی ثباتی در اظهار نظر و سخن گفتن افراد یک جامعه باشد. جامعه وقتی به سخن ها وتحلیل های بی ثبات و نامطمئن عادت می کند از حقیقت نیز دور می شود وآرام آرام به دروغ عادت می کند.
به دنبال این نوع رفتار، فرد کنش گر آنچه که مورد تایید و اشتیاق مخاطب است ارائه می دهد و نه آنچه که به حقیقت نزدیک تر است.
به قول هانا آرنت "دروغ همیشه پذیرفتنیتر از واقعیت است و با عقل بیشتر جور در میآید، چون دروغگو این مزیت بزرگ را دارد که پیشاپیش میداند که مخاطبان آرزومند یا منتظر شنیدن چه هستند...حال آن که واقعیت این خصلت اضطرابآور را دارد که ما را با چیزی غیرمنتظره روبرو میکند که آمادهاش نبودیم."
تحلیل های سبک سرانه و ناپایدار در حوزه عمومی جامعه ایران کم نیست و این موضوع به یک چالش اخلاقی و فرهنگی تبدیل شده است.
ما نسبت به یک موقعیت و وضعیتی خاص تحلیل می کنیم و بلافاصله در موقعیت جدید تحلیل خود را صد درجه می چرخانیم؛ بدون اینکه این نوع فرهنگ و اخلاق برای ما هزینه ای داشته باشد. بدون شک یکی از مهم ترین عوامل دست نیافتن به توسعه در کشورنیز همین نوع اخلاق ونارسایی فرهنگی است.
دکتر محمود سریع القلم استاد دانشگاه در ایران در یکی از سخنرانی های خود می گوید" در مطالعات و تحقیقاتی که در رابطه با توسعه ایران از دوره قاجار به بعد انجام دادهام، متوجه این نکته شدهام که عدم دستیابی ما به توسعهیافتگی عموما به نارساییهای فرهنگی جامعه برمیگردد. این نارساییها موجب میشود که نتوانیم تصمیمسازیهای منطقی، علمی، جامع و رو به آینده انجام دهیم".
ما در تمام سطوح نیازمند تحلیل دقیق از وضعیت هستیم. تحلیل های دقیق به دنبال دیالوگ حقیقی و تمرین کنش گری مدنی در حوزه های عمومی به دست می آید.
وقتی حوزه های عمومی و بخش های مدنی در یک کشور تضعیف می شود، تجزیه وتحلیل از وضعیت نیز ناپایدار ارائه می شود و پشت سرهم شاهد تصمیم گیری های اشتباه خواهیم بود.
نظام تصمیم گیری می بایست بر اساس تحلیل دقیق از وضعیت باشد و گرنه برنامه ها مبتنی بر علم و منطق نخواهد بود. باید اجازه داد جامعه آگاه تر باشد و برای این امر رسانه ها نقش بسیار مهمی دارند.