عصر ایران؛ مهرداد خدیر- حذف دو تیم بزرگ و مدعی و جذاب (برزیل و هلند) از جام جهانی فوتبال و نه در جریان بازی که با ضربات پنالتی بهانهای است تا به خود موضوع «پنالتی» بپردازیم! البته نه با ریزهکاریها و تخصص فوتبالنویسان که از منظر نقش بخت و اقبال و با جنبههای تاریخی و اجتماعی.
ضربات پنالتی در فوتبال یادآور یا مؤید گفتۀ مشهوری از «وودی آلن» سینماگر نامدار و باور اوست که «زندگی بر مدار شانس میچرخد» و بر اساس همین ایده هم فیلم زیبای «امتیاز نهایی» را ساخته تا نشان دهد همانگونه که در تنیس امتیاز نهایی سرنوشت بازی را تغییر میدهد در زندگی نیز چنین است و به همین سیاق میتوان مثال از ضربات پنالتی در بازی فوتبال و برای تعیین برنده را هم آورد چرا که می تواند سرنوشتِ بازی و حتی قضاوت دربارۀ بازیکن را تغییر دهد. در زندگی نیز اینگونه است و یک اتفاق و بر مدار شانس یا بخت تأثیرگذار است. البته چه در تنیس و چه در فوتبال آن که ضربه میزند مهارت دارد و تنها با "یا بخت و اقبال" به زمین نیامده و امتیا نهایی یا پنالتی بعد از تساوی از ابتدا تعیین کننده نیست.
با تأکید دوباره بر این که "این یادداشت، ورزشی نیست" و نویسنده چنین داعیهای ندارد و نکات فنی مخاطبان یا خاطرات آنان میتواند به غنای آن یاری رساند 10 نکته را به سبک یادداشتهای تحلیلی سیاسی میآورم و حداقل فایدۀ مترتب این است که در این فضای تلخ هم به خودم و هم به شما مجالی برای درنگ داده باشم:
1. همنسلان من و شاید بچههای امروز به "پنالتی" میگفتیم و میگفتند:"پنارت"! کمی که بزرگتر میشدیم به جای پنارت از واژۀ «پنالت» استفاده میشد و استفاده از پنالتی به جای پنالت یا پنارت نوعی فخرفروشی و نشان آن بود که اهل مطالعهای! کما اینکه چون روزنامهخوانی و در واقع روزنامهخواری (!) را همزمان با کسب اندک توان خواندن و نوشتن در کودکی شروع کردم زود دانستم آنچه شکل درست آنچه ما به آن پنارت میگوییم در واقع پنالتی است و این کشف را با دیگران در میان میگذاشتم. زمانه سپری شد و سالیان بسیار گذشت تا چند ماه مانده به انتخابات دوم خرداد 76 (که مثل حالا کاندیدای مورد نظر از قبل مشخص نبود و رقابت، معنی داشت) یک هفتهنامۀ سیاسی و از اولین نشریات حامی سید محمد خاتمی قبل از حمایت دیگران (نشریۀ مبین متعلق به نماینده وقت اردبیل در مجلس) در تحلیل ورزشی خود دو سه بار از واژۀ «پنارت» استفاده کرد و همان چنان توی ذوقم زد که دیگر آن نشریه را نخریدم! چون اشتباه تایپی یک بحث است کما اینکه در همین متن هم بعید نیست اما تکرار یک غلط یعنی نویسندۀ مورد نظر هیچ متنی در آن مورد نخوانده است. اگر رانندۀ تاکسی به "آفساید" بگوید "هافسان" اشکال ندارد چون اطلاعات او سماعی است اما از خبرنگار ورزشی یا گزارشگر پذیرفته نیست چون نشان میدهد این واژه را به صورت مکتوب ندیده است. داستان پنالتی در ایران اما با پنارت شروع میشود و هنوز هم وقتی میگوییم پنارت حس دیگری دارد!
2. از داور آلمانی به نام «کارل والد» به عنوان کسی که ایدۀ ضربۀ پنالتی را برای تعیین برنده پس از تساویهای وقت اضافی مطرح کرد نام برده میشود چون پیش از آن بازی در صورت تساوی تکرار میشد و او گفت جذابیت فوتبال به خاطر شباهت آن با زندگی است و مگر در زندگی مجال تکرار و یک زندگی دیگر هست؟! ضمن این که گاه در نوبت دوم و حتی سوم هم باز کار به تساوی میکشید و تعیین برنده به قید قرعه یا با شیر یا خط سکه شانسیتر بود تا پنالتی که هم در 5 ضربۀ اول فرصت جبران در نظر گرفته شده و هم قابلیت های فردی جلوه میکند. این داور البته هرگز در دوران کوتاهی که بازی میکرد شیرینی یا تلخی پنالتی را شخصا تجربه نکرده بود و جالب این که تیم کشور خود او –آلمان- اولین حذف شده پس از اجرای نظر او بود (در 1976).
با این حال خود پنالتی به عنوان ضربۀ مستقیم برای جریمه خطا و از قاصلۀ یازده متری را او ابداع نکرد بلکه برای تعیین برنده پس از تساوی در مسابقات حذفی پیشنهاد استفاده از آن را داد در حالی که درباره خود پنالتی در ابتدا اساسا چنین جریمه یا قانونی در بازی نبود و مثل خیلی از اتفاقات دیگر در عرصههای مختلف انگلیسیها مبدع آن بودند و ضربۀ مستقیم از فاصلۀ 11 متر را ابداع کردند تا وقتی با خطا مانع گل میشوند جریمه سنگینتر باشد و مهار آن دشوارتر.
3. به شانس اشاره شد. موفقیتهای پیاپی کرواسی با استفاده از ضربات پنالتی سبب شده تیمها تلاش کنند در مقابله با شطرنجیپوشان کار را در وقت مقرر و اضافی تمام کنند چرا که اصطلاح «تلۀ کرواسی» هم باب شده یعنی خود علاقه دارد کار به پنالتی بکشد تا در تله بیفتند و ببرد. این روند اگر ادامه یابد کرواسی به مثالی برای شانس بدل میشود و اگر آقای آلن پا به سن نگذاشته و درگیر اتهامات خانوادگی دربارۀ دخترخوانده خود نبود چه بسا فیلمی در این باره میساخت هر چند فیلم ساختن دربارۀ فوتبال دشوار است چون بازیکنان، هنرپیشه نیستند و هنرپیشهها غالبا فوتبال نمیدانند و پژمان جمشیدی از این نظر یک استثناست!
4. تا واژۀ «پنالتی» را می شنویم ناخودآگاه کلمۀ «ضیافت» هم به ذهن متبادر میشود. مثل فرقه و ضاله و زمانی سیدی و مستهجن! اما مشخص نیست این چه ضیافتی است که یک طرف را به بهشت و دیگری را به دوزخ میفرستد. یکی را بالا میبرد و دیگری را ساقط میکند. ضیافت البته بیشتر در رسانههای مکتوب رایج بود و گزارشگران تلویزیون کمتر به کار میبرند.
5. پنالتی مثل امتیاز نهایی گاهی به سود یک تیم است و گاه به زیان آن. در 1994 ایتالیا مقهور ضربات پنالتی در مقابل برزیل شد ولی در 2006 ایتالیا با پنالتی فرانسه را شکست داد.
6. هر چند پنالتی نفس را در سینه حبس می کند اما باز بهتر است از ایدۀ گلی که در وقت اضافه بازی را به پایان می رساند و فرصت جبران نمی داد. توجیه پنالتی بعد از تساوی در مسابقات حذفی این است که 90 دقیقه در وقت مقرر و بعد 30 دقیقه فرصت داشتند و در 5 ضربه نیز مجال جبران خطا بوده و اگر تیم ها مایل نیستند به این نقطه برسند قبل از آن باید تکلیف را مشخص کنند. بنا بر این ناعادلانه نیست.
7. هر چند برای بسیاری از اصطلاحات بازی فوتبال معادل فارسی ساخته شده و به کار میرود (ارسال به جای سانتر، خطا به جای فول، مدافع به جای بک/ مهاجم به جای فوروارد، دروازهبان به جای گلر) اما برای پنالتی معادلی به کار نمی رود. شاید بتوان از واژۀ «تاوان» استفاده کرد چرا که خود به معنی جریمه و جزاست. البته هر گاه چنین پیشنهادی مطرح می شود برخی می گویند دیگر جا افتاده و بین المللی است. حال آن که گلر هم جا افتاده بود ( در حالی که نادرست است مثل خود فوتبالیست) اما حالا همه می گویند دروازهبان.
8. پنالتی های ناموفق چه در جریان بازی و چه بعد از وقت اضافی می تواند کابوس یک بازیکن و هواداران شود. اما گاه یک بازیکن به خاطر داوطلب نشدن سرزنش می شود. بعید نیست برخی نیمار برزیلی را سرزنش کنند که چرا پشت پنالتی اول نایستاد و منتظر آخری بود که نرسید چون کار تمام شده بود!
مشهورترین پنالتی هدر رفته اما همان است که روبرتو باجوی ایتالیایی در ورزشگاه پاسادنای لُس آنجلس در جام جهانی 1994 هدر داد و گفته بارها در خواب همان پنالتی را به ثمر رسانده و سبب شد از سقف آسمان به زمین کوفته شود!
9. فوتبال ورزش تیمی است اما پنالتی به بازیکنان مجال می دهد فردیت خود را بروز دهند و این عجب نیست چون فوتبال لیبرالترین ورزش دنیاست و لیبرالیسم به فردیت بها میدهد. فوتبال، لیبرال است و هر قدر هم حکومت های توتالیتر بخواهند از آن بهره ببرند نماد آن دیهگوی مارادونای فقید میشود که سرکشی کرد و اگرچه دوستدار فیدل کاسترو و چه گوارای سوسیالیست بود اما آزادی خواهی را فروننهاد و با فاشیسم میانه نداشت. در بازی دیشب گل پیروزی آرژانتین در پنالتی آخر را بازیکنی به ثمر رساند که در جریان بازی ضعیف بود اما فردیت خود را نشان داد. در زندگی و دنیای سیاست نیز چنین است. گاه یک فرد نتیجه را تغییر میدهد.
10. با این همه راز فوتبالنادوستی برخی متفکران در همین شکل دوئلی مسابقات حذفی است؛ زندگی یکی به بهای مرگ دیگری. چرا باید شادی یکی در گرو غم دیگری باشد؟ مهمترین چالش همین است.