عصر ایران؛ مهرداد خدیر- خرسندی و تبریک انتشار یکصدمین شمارۀ یک روزنامۀ کاغذی و چاپی در سرزمینی که 150 سال تاریخ مطبوعات دارد، شگفتانگیز است و شاید مایۀ شرمساری هم باشد به خاطر حال و روز مطبوعات اما اگر به یاد آوریم چه فراوان روزنامهها که کیک یک یا دو سالگی خود را هم نبریدند و از ادامۀ مسیر بازماندند بهتر درمییابیم که چرا جای خرسندی دارد منتها با اما و هزار اما...
کاش آن روزنامهها که به شبی یا به تبی از پا افتادند مانده بودند تا به جای آن که تمام تقصیر را به گردن سرمایهگذار غیر ایرانی رسانۀ تصویری بیندازیم به این میاندیشیدیم که اگر مرجعیت رسانه از داخل به خارج منتقل نشده بود بیشک به وضعیت کنونی گرفتار نمیآمدیم که خبرنگار تلویزیون رسمی مملکت به هنر خود ببالد که یک گزارش دروغ را برای فلان تلویزیون فرستاده تا مردم بدانند آنان راستیآزمایی نمیکنند و یک روز کانال تلگرامی آمدنیوز تهدید امنیتی باشد و امروز تلویزیون ایران اینترنشنال.
روزنامۀ خواندنی
«هم میهن» با مدیرمسؤولی
غلامحسین کرباسچی و سردبیری
محمد جواد روح و حضور
عباس عبدی و
احمد زیدآبادی و افشین
امیرشاهی که هر یک فراتر از ربع قرن پیشینۀ روزنامهنگاری حرفهای دارند به شمارۀ 100 رسیده و این 100 مهم است. به خاطر این که اگر کرباسچی 30 سال قبل در مقام شهردار تهران
روزنامۀ همشهری را با با امکانات عمومی منتشر کرد حالا به عنوان بخش خصوصی و یک روزنامۀ جمع و جور اما کاملا کیفی را تولید میکند.
به خاطر این که میدانیم انتشار روزنامه و نشریه چاپی غیر روزانه هم مطلقا کاری سودآور نیست ولی دوام آورده.
به خاطر این که بخش قابل توجهی از این شمارهها مربوط به بعد از مرگ دلخراش مهساست که حساسیتها فزونی گرفت و دامان خبرنگار این روزنامه – الهه محمدی– را نیز که دوماهی قبلتر برگزیدۀ گزارشنویسی شده بود و شوربختانه همچنان زندانی است.
به خاطر اینکه دکههای فروش مطبوعات بیشتر به فروش دخانیات و تنقلات مشغولاند و سر مردم در گوشی است تا روزنامه و نشریه چاپی و چه بسا دوام روزنامهها به این خاطر هم باشد که اقبال به آنان کم شده است.
وقتی از توجه به یک تلویزیون فارسیزبان این همه آه و ناله و شِکوه بلند است غالبا به 50 شبکۀ رادیو و تلویزیونی صدا و سیما اشاره میشود و کمتر گفته میشود که در بهمن 78 اکثر مردم تهران به لیست مطبوعات مستقل رأی دادند. هر چند بهتر است رسانهها تنها روایت کنند و قضاوت و نظردهی در یادداشتها باشد نه ارایه فهرست انتخاباتی اما برای آن که به یاد آوریم اعتماد به رسانۀ داخلی تا چه حد بود این یادآوری ضرورت دارد.
این یادداشت به قصد نقد وضعیت موجود و شرح چرایی دور شدن مردم از رسانههای کاغذی و چاپی نیست. برای تبریک به دوستانمان در هممیهن است و اذعان به این که وقتی برای این نویسنده که مدام با خبر و تحلیل سر وکار دارد تازه است و هر روز سرمقالۀ اختصاصی و گزارش و ترجمه دارد برای مخاطبانی که به مشاغل دیگر مشغولاند طبعا جذابتر است.
در این واقعیت تردیدی نیست که نشریات چاپی نمیتوانند در خبر رقابت کنند چرا که در پی انقلاب دیجیتالی مردم خبر را در کانالهای تلگرامی و سایتهای اینترنتی دریافت میکنند. تحلیل و گزارش اما همچنان ممکن است و راستی با 10 هزار تومان چه کار دیگر و بهتری میتوانید انجام دهید در قیاس با خرید یک روزنامه؟ "هفتصبح" شاد و متنوع و برخی دیگر ارزانتر هم البته هستند.
اگر قرار بود نشریات کاغذی قافیه را به سایتها و نرمافزارهای پیامرسان ببازند این اتفاق باید زودتر در ژاپن و آمریکا رخ میداد. پس مشکل یا تمام مشکل این رقابت نیست.
مشکل مطبوعات ما در وهلۀ نخست سانسور و خودسانسوری است و تمرکزگرایی شَدید و گرنه اگر هر نشریه نگاه و نویسندۀ خودش را داشته باشد همچنان خواندنی و خریدنی است و «هممیهن» در این 100 شماره ثابت کرده میتوان چنین بود و برای آن که به 1000 برسد دو شرط لازم است: یکی ادامۀ مدارا و تحمل حاکمیت و مقابله با شکایتهای برخی افراد و نهادها که گاه حس میکنی چون دستشان به ایران اینترنشنال نمیرسد سراغ داخلیها میآیند! حال آن که آنها کجا و اینان کجا؟
دوم این که مردم با کاغذیها مهربانتر باشند. وقتی پول چیپس و پفک میدهیم چرا برای روزنامه هزینه نکنیم؟ دو دقیقه اگر کنار یک دکه بایستید متوجه میشوید اگر بحث قیمت بود سیگار هم نباید میخریدند در حالی که سیگار می خرند و اسپرسو می نوشند با بهایی بیش از نشریه چاپی.
پس راز بقای کاغذیها در افزایش تحمل مقامات و احیای عادت روزنامهخوانی در میان مردم است خاصه حالا که روزنامههای دولتی و حکومتی انگار از روی هم کپی میکنند و رسانههای رسمی بیشتر در حال تبلیغاند و بولتن شدهاند و با یکدست شدن حاکمیت، روزنامههای مستقل و متعلق خواندنیتر شدهاند هر چند بنیه ضعیف اقتصادی مجال جذب نیروهای فراوان را نمی دهد و تحریریهها لاغر شدهاند.
نهایت این که موفقیت "هممیهن" به خاطرحضور روزنامهنگارانی است که "روزنامهنگاری برای آنان هدف است نه وسیله" و روزنامهنگاری را با هیچ شغل دیگری معاوضه نمیکنند.
گابریل گارسیا مارکز جایزۀ ادبیات نوبل را هم که گرفت باز گفت من روزنامهنگارم و آن را خُرد نپنداشت و در این مُلک هم هر روزنامهنگاری که از آن نردبان نساخته و روزنامهنگار مانده در ذهن و روح مردم، شیرینتر نشسته است و در روزگار ما بزرگانی چون سیروس علینژاد و فریدون صدیقی سرآمدان این رویکردند و از پیشینیان، صدرالدین الهی و از امروز از جمله همانها که در "هممیهن" قلم میزنند.
این اشاره هم لازم است که توجه ویژۀ هممیهن به فرم و زیبایی صفحه آرایی در جذابیت آن نقش مهمی دارد و این امر با حضور یک مدیر هنری توانا و خلاق و تیم حرفهای او (مهدی قربانیتبار) حاصل شده که انگار هر روز یک تابلوی تازه ترسیم میکند.
[صدمین شمارهتان مبارک. الهی صدساله شوید و این تبریک و آرزو نه تنها از جانب شخص نویسندۀ متن به پاس دوستی دیرین با محمد جواد روح و ارادت فراوان به نویسندگان دیگر و سابقۀ همکاری مطبوعاتی با مدیر مجموعه که از جانب کلیت عصر ایران است به عنوان یک رسانۀ مستقل بخش خصوصی در فضای غیر چاپی به روزنامۀ چاپی فارغ از گرایشها.]
به احترام جناب آقای خدیر، به پیشنهاد ایشان، پس از چندین سال عدم نیاز به مطالعه روزنامه های کاغذی، هم میهن می خرم.
میزان اخبار و مطالبی که در عصر ایران در یک روز منتشر میشه، شاید اندازه چند تا روزنامه باشه.
چرا باید پول برای روزنامه و برای یک روز پرداخت کنم، وقتی با اینترنت 1/100 آن هم هزینه ندارد؟
اصلا خود عصر ایران چه میزان تبلیغات میتواند در روزنامه چاپ کند؟
نیاز به سیستم توزیع هم در سراسر کشور هم ندارد