عباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت: هنگامی که خبر موافقت حزبالله لبنان با موضوعات مورد اختلافات میان اسراییل و لبنان منتشر شد، برخی تعجب کردند چگونه ممکن است که آنان با سوابق شناخته شده ضد اسراییلی و ارتباط با ایران به چنین توافقی تن دهند؟ زیرا این توافق گرچه معادل به رسمیت شناختن صریح و مستقیم اسراییل نیست، ولی میتوان گفت که به صورت «دوفاکتو» طرف مقابل را به رسمیت شناختهاند و البته همین برای اسراییل کافی است.
به عبارت دیگر اگر نه رسما ولی بهطور عملی یکدیگر را به رسمیت شناختهاند. این وضع را چگونه میتوان تحلیل کرد؟ به ویژه آنکه حزبالله لبنان روابط بسیار نزدیکی با ایران دارد و با اطمینان میتوان گفت که بدون تایید ضمنی یا صریح ایران چنین نمیکند. به نظر بنده پاسخ اصلی را باید در رسانه آزاد جستوجو کرد.
رسانه آزاد است که هر قدرت یا هر فرد یا نهادی را پاسخگو و شفاف کرده و در نهایت انعطافپذیر میکند و اگر رسانه آزاد باشد، ممکن نیست که رهبران سیاسی و احزاب لبنانی مطابق میل اقلیت محدودی عمل کنند و واقعیتها را نادیده بگیرند. این رسانه آزاد است که آنان را به چالش میکشد.
اتفاقا رمز بقای لبنان نیز همین رسانه آزاد است. لبنان در نیم قرن گذشته با مشکلات بسیار بزرگی مواجه بوده است. تغییر ترکیب جمعیتی، حضور آوارگان فلسطینی، سپس ورود گروههای اصلی و قدرتمند فلسطینی از جمله ساف یا سر عرفات، دخالت نظامی سوریه و اشغال لبنان، جنگ داخلی طولانیمدت، حضور نظامی امریکا، فرانسه و اسراییل، بارها جنگ با اسراییل، حضور قدرتمند کشورهای منطقه مثل ایران و عربستان و مصر در آنجا و کلکسیونی عجیب و غریب از بحران را در آنجا شاهد بودهایم.
حتی پیش از اینها نیز بازتاب ناصریسم در لبنان و دخالت نظامی امریکا به نفع کامیل شمعون، نشان داده است که بند ناف لبنان را با بحران تمام نشدنی بریدهاند، پس چرا به رغم تنوع مذهبی و سیاسی شدید، همچنان نوعی از وحدت را در این کشور شاهدیم؟ قطعا این مساله تکعاملی نیست، به ویژه وضعیت جغرافیایی آن مهم است، ولی این برای وحدت کافی نیست.
به نظر من ویژگی مهم و منحصربهفرد لبنان آزادی مطبوعات و رسانه آن است و این ویژگی نیز همزاد با همان بحران همیشه بوده و هست و اکنون نیز کماکان میتوان گفت که آزادترین نظام رسانهای را در کل منطقه خاور میانه و شمال آفریقا دارد.
این ویژگی رسانهای دو اثر مهم دارد؛ اول، فراهم کردن گفتگو در عرصه عمومی میان همه نیروهای سیاسی موجود است. آنان در حالی که یکدیگر را میکشتند، همزمان و در عمل با یکدیگر گفتگو میکردند. سنت گفتوگوی حضوری و رسانهای در آنجا قوی است. این سنت به تنهایی موجب کاهش کدورتها میشود.
این سنت اثر مهم دیگری هم دارد. در جامعهای که آزادی رسانه هست، چیز چندانی برای تاریخ باقی نمیماند که هرروز کسی بخواهد آن را نبش قبر کند و گروههای اجتماعی را به جان هم بیندازد. تقریبا همه آنچه در این تاریخ پرتلاطم میگذرد شفاف است، حتی اگر در طول زمان هم برخی اطلاعات جدید به دست آید، آنچنان نیست که تصویر قبلی را مخدوش کند.
بنابراین در نظامی که رسانه آزاد دارد، تاریخ، صندوق مهر و موم شدهای نیست که هر از گاهی کسی بخواهد آن را باز کند و سندی و خبری از آن درز دهد. تاریخ به گذشته مربوط است و نظام رسانهای آزاد، مردم را مشغول سیاستورزی برای حال و آینده میکند.
با این ملاحظات به گمانم روشن است که چرا حزبالله و سیدحسن نصرالله مجبورند یا به تعبیری مسیری را برای سیاست انتخاب میکنند که خیر و صلاح مردم و طرفداران آنان را تامین میکند. آنان هر روز و هر ساعت در رسانهها و در مجلس لبنان و در دولت لبنان در حال تعامل و تفاهم و گفتگو با احزاب و گروههای دیگر و حتی با خودشان هستند. هر لحظه زیر ذرهبین خبرنگاران و رسانهها و نهادهای مدنی هستند. از اینرو اختلافات عمیق خود را در ذیل چارچوبی وحدتبخش حل میکنند.
اگر جامعه لبنان را مثل یک انسان در نظر بگیریم، چه خواهد شد؟ از ۱۹۵۸ که امریکا در لبنان دخالت کرد تاکنون ۶۴ سال میگذرد. یک انسان ۶۴ ساله که این همه ناملایمات ببیند، اکنون باید ناتوان و زمین خورده باشد، ولی به نظر میرسد که لبنان چنین نیست. هنوز سر پا ایستاده است، زیرا رسانه آزاد دارد. فرق میان حزبالله هنگامی که تحت رسانه آزاد زندگی کند با زمانی که زیر نظر بوق تنفس کند، زیاد است. این را تاثر ساختاری مینامند که فراتر از افراد است.