روزنامه اطلاعات نوشت:در میان مباحث مختلفی که این روزها همگی به حوادث پس از فوت مرحومه امینی بر میگردد و سایر حوزهها را در سایه قرار داده است، رئیس مجلس به نکتهای اشاره کرد که اتفاقاً اگر داغی مباحث مهم این روزها وجود نداشت میتوانست بسیار اساسی تلقی شود.
وی با لحنی که میتوان آن را اندکی تند هم خواند خطاب به وزیر نفت، بحث اتلاف انرژی در کشور را پیش کشید.
ماجرا از این قرار است که در جلسه علنی روز گذشته، گزارش کمیسیون انرژی درباره ناترازی تولید و مصرف گاز طبیعی در کشور مورد بررسی قرار گرفت و پس از آن قالیباف گفت: نه تنها در حوزه انرژی بلکه این ناترازی را در بودجه، بانکها و نقدینگی هم داریم که الان با آنها کاری ندارم اما توقع مردم از مجلس و دولت حل و فصل این موضوع است.
اگر جنابعالی و من به عنوان خادمان مردم حرفمان این باشد که ده درصد از صندوق توسعه به ما بدهید یا اینکه ۸۰ میلیارد دلار از جایی پول بدهید تا این ناترازی را درست کنیم، شما فکر میکنید که این پول وجود دارد که بخواهید این کار را انجام دهید؟ من و شما و کارکنان و دلسوزان انقلاب و نظام میدانیم که ما سالانه بین ۶۰ تا ۸۰ میلیارد دلار انرژیمان را هدر میدهیم، آیا نمیخواهیم در این زمینه در کشور تصمیم بگیریم؟ چطور حاضریم دست گدایی به همه جا دراز کنیم و پول بگیریم ولی حاضر نیستیم اصلاح کنیم؟…
رئیس مجلس درست میگوید. واقعاً در کشوری که اکثریت مردمانشان درآمدی کمتر از حداقل سبد معیشت اعلام شده (۱۸میلیون تومان) عایدی دارند ۶۰ تا ۸۰ میلیارد دلار هدر رفت انرژی چیزی درحد فاجعه است؛ زیرا این رقم آنچنان درشت است که هزار گره ناگشوده را وا کند، اما چه میزان و چند درصد از این وضعیت به وزارت نفت بر میگردد و چه سهم و بخش آن به نظام تصمیمگیری کلان کشور؟ حتی به خود مجلس و دولت؟ برای کاهش این رقم درشت از هدر رفت منابع و سرمایههای کشور و اصلاح مصرف انرژی به چه اقداماتی نیاز داریم؟ و مگر غیر از این است که یکی از مهمترین ابزارهای آن اصلاح نظام قیمتی است؟ و چه عواملی سبب شده که سالهاست انجام این اصلاحات ضروری را از واهمه تبعات سیاسی و اجتماعی آن به تأخیر انداختهایم در حالی که منافع ملی و مصلحت جامعه و حتی ایجاد بسترهای توسعه و رفاه بستگی تام و تمام به آن دارد؟
وقتی از ضرورت ارتقای اعتماد و سرمایه اجتماعی صحبت میشود دقیقاً به همین خاطر است که بتوان با پشتوانه این اعتماد و گپ و گفت منطقی با جامعه و جلب رضایت و مشارکت آنان و ایجاد یک مفاهمه منطقی و درست، امکان انجام اصلاحات ساختاری در هر زمینهای را فراهم آورد.
بدون ایجاد بسترهای جلب مشارکت و اعتماد و بدون اتکا به سرمایه اجتماعی هر روز بیش از گذشته انجام آن سختتر و دشوارتر میشود.
چه بپذیریم و چه نابخردانه، درصدد انکار برآییم این اعتماد آسیب دیده و این شکاف و شقاق ایجاد شده و تا زمانی که درصدد ترمیم آن بر نیاییم و تا زمانی که مردم به ما و کارگزارانمان اعتماد نکنند و آنان را افرادی شایسته و پاکدست و صادق و مهمتر از آن دوست و رفیق همدرد و مهربان و مشفق ندانند و نتوانند به راحتی حرفها، انتقادها و درد دلها و اعتراضات و گلایههای خود را در بستری امن و مطمئن و سالم بیان کنند، نظام حکمرانی کشور فاقد ظرفیت و امکان مناسب برای انجام اصلاحات ساختاری و حمایت بدنه اجتماعی در عبور از بحرانهای مختلف خواهد بود و آسیبشناسی درست این موضوع و واکاوی علل ایجابی آن و تمهید اقدامات و ابتکاراتی برای رفع این شکاف و بیاعتمادی در شرایط امروز، بسیار ضروری است و لازمه آن به میدان آوردن تمامی ظرفیت نخبگانی و کارشناسی و دانشگاهی این کشور و گوش جان سپردن به توصیهها و راهکارهای مشفقانه آنها و نه فقط تکیه کردن به ظرفیت محدود اندیشهای نظام تصمیمگیری است.