محسن جلالپور فعال اقتصادی در روزنامه آسیا نوشت: زمان زیادی از اوجگیری قیمت نفت و افزایش کم سابقه درآمدهای نفتی در دولت محمود احمدینژاد نمیگذرد اما زمانه طوری تغییر کرده است که انگار درباره عهد عتیق صحبت میکنیم.
پس از آن موج کمسابقه از درآمدهای نفتی، هیچ دولتی روزگار خوش ندیده و هرچه زمان گذشته، دولتها به این نتیجه رسیدهاند که باید کشور را بدون نفت و درآمدهای نفتی اداره کنند. این خبر خوبی است اما باید از دولت پرسید؛ حالا که کشور با پول ما اداره میشود؛ چرا با ما محترمانهتر برخورد نمیکنید؟
از زمانی که آمریکا از برجام خارج شد،دولت حسن روحانی تصمیم گرفت کسری بودجه را به انحاء مختلف از جامعه تأمین کند. دولت ابراهیم رئیسی نیز برای اجتناب از اصلاحات
اقتصادی که حاشیهساز و دردآور است، همچون دولت حسن روحانی به سیاستهایی رو آورده که بارزترین آن دریافت
مالیات است.
قاعدتا دولت اگر میخواست کار اصولی انجام دهد، باید هزینهها را کاهش میداد و انضباط مالی و پولی بر کشور حاکم میکرد. به طور مثال باید هزینههای هنگفت سازمانها و ارگانها را کاهش میداد اما دولتمردان ما به دلایل زیاد از جمله رو در رو شدن با شرکای سیاسی، چندان اهمیتی به این روش نمیدهند که کسری بودجه را از طریق کاهش هزینهها جبران کنند، در نتیجه به سمت افزایش مالیات و تشدید فشار به مردم از طریق افزایش تعرفه آب و برق و گاز میروند.
این سیاست که البته سیاست صحیحی است و از پنج دهه پیش باید اعمال میشد، یک سیگنال مشخص به همراه دارد؛ اینکه دوران رفاه مصنوعی از طریق مصرف مسرفانه گذشته و دولتها حتی اگر بخواهند، قادر نیستند مثل گذشته به جامعه رشوه پرداخت کنند. دولتها در ایران سوای اینکه به کدام جریان سیاسی نزدیک باشند ، دیر یا زود متوجه میشوند که اگر میخواهند دوام بیاورند و چند صباحی با دردسر کمتر در قدرت بمانند، باید جامعه شهرنشین را راضی نگه دارند. سردمدار چنین روشی امیرعباس هویدا بود و پس از انقلاب نیز در دولتهای مختلف به اجرا درآمد. به نظر میرسد با تحریمهای نفتی و شرایطی که بر بازارهای جهانی نفت حاکم است، این دوران به سر آمده و دولتها دیگر مثل گذشته کیکی برای تقسیم ندارند و حتی اگر تحریم نباشیم و بتوانیم به آسانی در بازارهای جهانی نفت بفروشیم، دولت مثل گذشته قادر به ایجاد رفاه مصنوعی چند دهه گذشته نیست و به اصطلاح، کفگیر به ته دیگ خورده است.
تناقض در رفتار
همانطور که اشاره شد، درآمدهای نفتی به دلیل تداوم تحریمهای اقتصادی کاهش پیدا کرده و دولت مثل گذشته قادر نیست کشور را با درآمد نفت اداره کند. در نتیجه فشار را به مردم افزایش داده است. از جمله اینکه مالیات بیشتری میگیرد، قبض آب و برق و گاز را با تعرفههای سختگیرانه محاسبه میکند و برای دریافت آن صبر نمیکند و «شرخر» به خانههای مردم اعزام میکند. یارانه خیلی از کالاها را حذف کرده و دیگر مثل گذشته داعیه تحقق عدالت اجتماعی و توزیع ارزان منابع را ندارد. پس میتوانیم بگوییم به پایان عصر رفاه مصنوعی نزدیک شدهایم و اکنون خودمان داریم با پول خودمان کشور را اداره میکنیم. حال که با پول خودمان کشور را اداره میکنیم، وقت آن رسیده که از دولت بخواهیم رفتارهای ارباب-رعیتی را کنار بگذارد و با صاحبان واقعیاش رفتار بهتری داشته باشد. در زندگی و کسب و کار مردم دخالت نکند و به وظایف اصلی خودش بپردازد.
قبلا دولت با پول نفت کشور را اداره میکرد و به مطالبه طبقه متوسط برای آزادی و احترام بیشتر، وقعی نمینهاد چون به این طبقه برای اداره کشور نیاز نداشت اما امروز کشور با مالیات طبقه متوسط جامعه اداره میشود و دولت باید در رفتارهایش با این طبقه و کل جامعه بازنگری اساسی کند.
چون این طبقه است که هزینه سرسامآور نظام دیوانسالاری را میپردازد. به عبارتی پول حقوق کارکنان دولت را ما میپردازیم و انتظار داریم دولت که با پول ما اداره میشود با ما و فرزندان ما رفتار بهتری داشته باشند.