رفتارِ بد مسری است و هرچه بیادبی و دشمنی بیشتری در محیطِ کار مشاهده کنیم، احتمال اینکه با دیگران بیادبانه رفتار کنیم بیشتر میشود. اگر همکارانتان مدام با هم جروبحث دارند، ممکن است منبعِ این جروبحث شما باشید.
اگر در محلِ کارتان کسی دوست ندارد با شما کار کند، ممکن است ندانید که رفتارتان چه خسارتی به سلامتی و وقت همکارانتان وارد میکند. علتش آن است که اکثر آدمها ترجیح میدهند در سکوت رنج بکشند تا اینکه عقایدِ صادقانهشان درباره بدجنسی شما را رو در رو به شما بگویند.
تِسا وِست، دانشیار روانشناسی در دانشگاه نیویورک و نویسندۀ کتاب «بدجنسهای محل کار: همکارانِ سمی و کاری که باید با آنها بکنیم»؛ میگوید: «توقع نداشته باشید کسی به شما بگوید بدجنس هستید. آدمها به سختی میتوانند با بدجنسها روبهرو شوند و در بسیاری از مکانها، طبیعی نیست که مردم بدونِ آنکه از آنها درخواست شده باشد، به کسی بازخوردِ منفی بدهند.»
او میگوید: «مردم وسوسه میشوند به جای آنکه با بدجنسها روبهرو شوند، خودشان کار آنها را جبران کنند. زیرا دوست ندارند دیگران آنها را منبع بدجنسی بدانند.» اگر تردید دارید دیگران واقعاً چه حسی نسبت به شما دارند باید به درونتان نگاهی بیندازید.
روانشناسِ سازمانی، لارا گالاهِر، میگوید: «باید بدانید که آنچه یک رفتار را به سطحِ رفتار بدجنسانه میرساند برای هر فرد و سازمانی متفاوت است، اما یک قانون کلی وجود دارد و آن اینکه «اگر افراد در کنار شما احساسِ خوبی نسبت به خودشان نداشته باشند، شما را آدمِ بدجنس و بهدردنخوری میدانند».
به این علائم هشداردهنده که میگویند شما ممکن است آن آدم بدجنسه باشید، توجه کنید و ببنید تا چه حد این جملات به شما ارتباط پیدا میکند.
وست میگوید بدجنسی ممکن است خیلی ظریف تیم را تحتِ تأثیر قرار دهد؛ بهنحوی که منبع آن برای همه ناشناخته بماند، اما یک نشانهاش آن است که تیم در حضور شما نمیتواند خوب عمل کند. وِست میگوید: «یکی از نشانههای واضحِ بدجنسی این است که وقتی شما حضور دارید رفتار دیگران با خودشان ـ نه با شما ـ تغییر کند. گروههایی که قبل از حضور شما هیچ مشکلی با تقسیم وظایف، نقشپذیری و تصمیمگیریهای کارآمد نداشتند، ناگهان متوجه میشوند در حالِ مبارزه با نیرویی نامرئی هستند.
رقابت برای کسب موقعیت بالا میگیرد، آدمها حرف یکدیگر را قطع میکنند و در مقابل چیزهایی مثل رأیگیری که تا پیشازاین فرایندهای دموکراتیکِ موردِ حمایت بود، مقاومت میکنند. مدیران ارشد وقتی متوجه میشوند نمیتوانند روی تصمیمهای تیمی شما حساب باز کنند، حمایتشان را از شما دریغ میکنند. اگر این الگوی رفتاری «مدام» در تیمی که عضوش هستید تکرار میشود، ممکن است شما آن آدمِ بدجنس باشید.»
برطبقِ مطالعات، رفتارِ بد مسری است و هرچه بیادبی و دشمنی بیشتری در محیطِ کار مشاهده کنیم، احتمال اینکه با دیگران بیادبانه رفتار کنیم بیشتر میشود. اگر همکارانتان مدام با هم جروبحث دارند، ممکن است منبعِ این جروبحث شما باشید.
وست میگوید: «مراجعهکنندهای داشتم که میگفت همه تیمهایی که با آنها کار کرده است مشکل داشتند و از پشتبههم خنجر میزدند. درواقع رفتارِ رقابتجویانه خودِ او بود که به دیگران سرایت میکرد، اما مدتِ زیادی طول کشیده بود تا متوجه شود منبعِ این رفتار خودِ اوست.»
گالاهر میگوید اگر دیگران به ندرت با شما مخالفت میکنند امکان دارد شما آدمِ بدجنسی باشید. نباید فکر کنید اینکه دیگران با شما بحثی ندارند معنایش آن است که عاشقِ کار کردن با شما هستند. اگر شما بدجنس باشید، دیگران برای بیان ایدهها و پیشنهادِ بازخورد احساس راحتی نمیکنند.
گالاهر میگوید: «اگر در جلسات به نکتهای اشاره میکنید و دیگران معمولاً در مقابلِ ایده شما سکوت میکنند، ممکن است به دلیلِ آن باشد که شما از نظرشان بدجنس هستید. بعضی اوقات بدجنسها نادانسته همکارانشان را تخریب میکنند، با خشم از دیدگاهشان دفاع میکنند و باعث میشوند که همکاران علاقهای به ورود به بحثهای سالم با آنها را نداشته باشند. برخی افراد از گفتگو خارج میشوند، زیرا میترسند گفتگو کنند و برخی به این دلیل گفتگو نمیکنند که حس میکنند انرژیِ کافی برای "جنگیدن" ندارند.»
اگر از همکارانتان درخواست میکنید به شما توصیه کنند یا درخواست میکنید که از شما پیش رئیس تعریف کنند، اما چیزی نمیشنوید، میتواند نشانهای باشد که دیگران شما را بدجنس میدانند و علاقهای به کمک کردن به شما ندارند. نهگفتن به شکلِ مستقیم میتواند بهای اجتماعی سنگینی داشته باشد، برای همین دیگران رویکردِ "پاسخِ منفی" را ترجیح میدهند؛ بنابراین کاری انجام نمیدهند.»
اگر شگفتزده هستید که چرا واردِ هر تیم و گروهی که میشوید دیگران آن تیم را ترک میکنند، ممکن است علتش خودِ شما باشید. یکی از دلایلِ واضح آن است که دیگران بدونِ آنکه دلیلِ مشخصی بیاورند گروهی که شما در آن هستید را ترک میکنند و درخواست کار کردن با گروههای دیگر را میدهند. اِلنا آرمیجو، مربی اجرایی و رهبری میگوید: «اغلب آدمها از اتفاقاتی که اطرافشان میافتد شگفتزده میشوند، زیرا پذیرفتنِ اینکه ممکن است اشکال از خودشان باشد، دردناک است. آدمهایی که در چرخه بدجنسی گیر افتادهاند، ترجیح میدهند به جای رشد کردن، به همان رفتار ادامه دهند.»
اگر حس کنید که همیشه این تیم شما و نه خودِ شماست که مشکل دارد، ممکن است مدام به همکارانتان لعنت بفرستید و در حقشان بدجنسی کنید. در اعماق این ذهنیت، «بخشی از وجودِ شما به صورتِ ناخودآگاه میترسد که شما بر اساسِ عملکردِ دیگران ناکافی به نظر برسید، اما به جای آنکه با ترسهای خودتان مقابله کنید، به جای تمرکز روی بیکفایتیهای خودتان روی بیکفایتیهای دیگران تمرکز میکنید. اگر مدام انتهای جملاتِ خودتان «ای احمق» را استفاده میکنید، احتمالاً منتقد درونتان فعال شده است.»
اگر درجاییکه باید به کسی اعتبار بدهید، این کار را نمیکنید، همکارِ قدرناشناسی هستید که کار کردن با او دردسرساز است. مردم نیاز دارند کارشان تأیید شود تا حسِ ارزشمندی بکنند و بتوانند پیشرفت کنند. پِرپِچوآ نئو، روانشناس، میگوید: «اگر اعتبار و ایدههای دیگران را میدزدید و آن ایدهها را به عنوان ایدههای خودتان مطرح میکنید، شما فردی بدجنس هستید.»
اگر این موارد برای شما آشنا بود، نگران نباشید، میتوانید این رفتار را اصلاح کنید و شهرتِ خودتان را تغییر دهید.
اگر حدس زدهاید که دیگران شما را بدجنس میدانند، باید قبل از آنکه از آنها درخواست کنید به شما بازخورد بدهند و بگویند واقعاً چه فکری دربارهتان دارند، اعتمادشان را جلب کنید. گالاهر میگوید: «اعتماد از دانستنِ پاسخِ این سوالات به دست میآید: "آیا از ته قلب نفع آنها را میخواهید؟ منافع آنها چه هستند؟ چه چیزهایی برایشان مهم است؟ "
اگر هنوز پاسخِ این پرسشها را نمیدانید، باید درباره نیتتان با دیگران صحبت کنید. گالاهر پیشنهاد میدهد چنین جملاتی را به کار ببرید: «دوست دارم دربارهات بیشتر بدانم و رابطهای نزدیکتر با هم داشته باشیم.»
درخواست کنید که بازخوردهای واضحتری به شما بدهند تا بدانید چه فکری دربارهتان میکنند
وست میگوید پرسشهای کلی مثلِ اینکه «آیا به من به عنوان رئیس یا عضو تیم اعتماد داری؟» به اندازه پرسشهایی که روی یک رفتار خاص یا موقعیتِ خاص تأکید میکنند، مفید نیستند. وست میگوید شما باید درباره رفتارِ خاصی که اخیراً رخ داده است از همکارانتان سؤال کنید.
او میگوید: «مردم خیلی راحتتر درباره فلان رفتار یا فلان چیزی که در یک جلسه گفتهاید، بازخورد میدهند تا اینکه بخواهند به مجموع چیزهایی که شما گفتهاید و رفتارهایی که داشتهاید، واکنش نشان دهند.»
«میتوانید درباره لحنتان، بازخوردی که به کسی دادید، مدت زمانی که طول کشید تا کاری را انجام دهید، مقدار کاری که برای تیم انجام دادهاید و مواردی مثل این بازخورد بگیرید. بازخورد گرفتن درباره رویدادهای ویژه، کوچک و اخیر شما را یک قدم به دیدنِ اینکه دیگران چگونه شما را میبینند، نزدیک میکند.»
گالاهر پیشنهاد میدهد برای بازخورد گرفتن چنین عباراتی را استفاده کنید: «من واقعاً میخواهم همگروهیِ خوبی باشم و میخواهم طوری باشم که کار کردن با من برای همه آسانتر باشد. دو کاری که میتوانم انجام دهد تا تبدیل به فردی شوم که کار کردن با او آسان است، چیست؟»
وقتی دیگران درباره تمایلاتِ بدجنسی شما در یک حوزه خاص نظر دادند، یکی دو مورد را در نظر بگیرید، و کار را با همان دو مورد شروع کنید. وست میگوید: «تغییرات کوچک و روزمره میتواند شما را از قلمروِ فردِ بدجنس خارج کند. تغییراتِ کلی و یکباره در شخصیت دائمی و پایدار نیست، اما تعدیل در کارهای روزمره میتواند پایدار باشد.»
منبع: فرادید