عصرایران؛ مصطفی داننده- مهدی تاج به عنوان رئیس فدراسیون فوتبال ایران انتخاب شد تا دو سال اندی ماه، سکان کشتی طوفان زده فوتبال ایران را به عهده بگیرد. در شرایط فعلی و با توجه به دو نامزد دیگر این انتخابات یعنی عزیز محمدی و میرشاد ماجدی، باید از رای مجمع عمومی فدراسیون راضی باشیم.
میتوان امید داشت که مهدی تاج بتواند تا حدودی این کشتی به گل نشسته (به قول آقای کاووسی سریال شهرقشنگ) را تکانی بدهد.
از آن سو اما نمیشود به سادگی از کنار پروندههای باز تاج گذاشت. چرا مدیری که در مورد دوران مدیریت او هزار و حرف و حدیث وجود دارد و نهادهای نظارتی در حال بررسی آنها هستند به همین راحتی بتواند در انتخابات شرکت کند و رای بیاورد و به کرسی ریاست فوتبال کشور تکیه بزند؟ انگار نه خانی آمده است و نه خانی رفته است.
البته که در این کشورباید «همه چیزمان به همه چیزمان بیاید.»
کدام یک از تیمهای جامجهانی شبیه ما هستند؟ تیم ملی ایران مثل دامادی شده است که چند روز تا عروسیاش مانده اما هنوز نمیداند کجا قرار است از مهمانها پذیرایی کند! آرایشگاهی برای عروس رزرو نکرده و در حال سفارش کارت عروسی هم هست.
همین الان که دارید این نوشتار را میخوانید رایزنیها برای تغییر سرمربی تیم ملی آغاز شده است. کیروش با توجه به شناختی که از فوتبال ایران دارد، نزدیکترین گزینه به تیم ملی است. البته این بازگشت شعار انتخاباتی تاج هم بود.
بسیاری از تیمهای جام جهانی حتی از لباس دوم خود هم رونمایی کردهاند و ما همچنان منتظر سرمربی تیم ملی هستیم. یک روز اسکوچیچ ابقا میشود و روز دیگر لیست جانشینهای او قطار میشود.
باز جای شکرش باقی است که تاج تا همین دو سال پیش خودش رئیس فدراسیون فوتبال بوده و آش شور امروز، دست پخت خود او هم هست و نمیتواند کاستیهای امروز را گردن دیگران بیندازد و بگوید زیر ساختها آماده نبوده است و گذشتگان کمکاری کردهاند.
شاید اگر در آستانه جام جهانی نبودیم، ماجرای حضور دوباره تاج در فدراسیون فوتبال میتوانست به یک مسئله اصلی و پرچالش در فوتبال کشور تبدیل شود اما آنقدر وضع خراب است که بسیاری از منتقدان هم خدا را شکر میکنند که در این زمان هدایت فدراسیون به تاج رسید.
شرایط مثل شهر زلزله زدهای است که همه خانههایش خراب شده است و تنها یک خانه نیم ویران دارد که میشود حداقل شبها را در آن سپری کرد و از سوز سرما فراری شد.
فوتبال ایران مدیران شایسته کم به خود ندیده است. مردم هنوز خاطرات خوب دوران صفایی فراهانی یا دادکان را فراموش نکردهاند اما شرایط به گونهای پیش رفته است که به قحط الرجالی محض رسیدهایم.
رجالی که میتوانستند تاثیر گذار باشند، حاشیه نشین شدهاند و آنهایی که حاشیه ساز هستند در مصدر امور قرار گرفتهاند.
البته بازهم اتفاقات فوتبال کشور به ما یادآوری کرد که چقدر جای نود و عادل فردوسیپور در تلویزیون خالی است. روزگاری امیر قلعه نوعی میگفت«اگر او نباشد، فوتبال ایران درست میشود» و حالا میبینیم که نود نیست و ...
امیدوارم روزی برسد که ما هم مثل بسیاری از مردم دنیا شرایط عادی را تجربه کنیم و اتفاقات بزرگ و کوچک در کشور تبدیل به بحران و حاشیه نشود. به طور مثال کم جایی را پیدا میکنید که در گذشت شاعر و خوانندهاش این همه جار و جنجال داشته باشد و برای دفنشان احتیاج به هزار و یک داستان باشد.
تا جام جهانی فرصتی باقی نمانده و بهتر است رئیس تازه فدراسیون فوتبال هرچه زودتر تکلیف تیم ملی را مشخص کند تا حداقل بازیکنان تیم ملی بدانند که با چه سرمربی «به سفر قطر میکنند»!