عصر ایران؛ احمد جزایری- گرچه بُعد " سخت " روابط بین الملل ، مفهومی چون " قدرت " را دربرمی گیرد ، اما این مفهوم، به تنهایی نشان دهنده چگونگی تغییر رفتار احتمالی بازیگران نیست. برای مثال ، درحالی که فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991 روی داد ، اما تغییر رفتار آن به میانه دهه 1980 و به تغییر درک رهبران آن کشور از " موازنه قوا " در جنگ سرد برمی گردد.
روابط اجتماعی بین ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی در نیمه دوم دهه 1980 دچار تغییری اساسی شد، در حالیکه تغییر نهایی در سال 1991 و با فروپاشی" اتحاد جماهیر شوروی" محقق شد.
به همین دلیل ، چگونگی درک بازیگران در سیستم اقتصادی و سیاسی بین الملل از ساختار و موارد مربوط به آن ، به شکل گیری دیدگاه آنها نسبت به جهان پیرامون و پایه ریزی اقدامات شان کمک می کند.
به علاوه، مفهومی که همواره در حال تکوین می باشد، این است که قدرت ها و واحدهای سیاسی ممکن است ایده ها، دیدگاه ها و در نهایت درک مشخصی در طول زمان در مورد دنیای اطراف خود داشته باشند که اساسا وجه "نرم " روابط بین الملل را شکل می دهد.
"علوم اجتماعی" بعد "نرم" روابط بین الملل را پدید آورده است این مفهوم ، در دهه 1980 به عنوان "وزنه تعادلی" در برابر جهت گیری های "سخت " و منطقه ای ( نظیر قدرت و نیروی نظامی)، درنظر گرفته می شد.
واقع گرایان نوین نظیر "رابرت گیلپین" نیز مفهوم "تعامل اجتماعی" را در روابط بین الملل و تعلق ایشان به ابعاد "سخت " و" نرم " ، یادآوری می کند : " سیستمی بین المللی به همان دلیلی که هر سیستم سیاسی یا اجتماعی پدید می آید ، شکل گرفته است؛ بازیگران وارد روابط اجتماعی شده و به منظور پیشرفت به ویژه در زمینه های سیاسی ، اقتصادی و دیگر انواع منافع ، ساختارهایی اجتماعی پدید می آورند" .
مطابق آنچه"الکساندر ونت" بیان می کند، کشورها ، ماهیتی اجتماعی داشته ، درک آنها منجر به تمایلات یا اهدافی می شود که باعث کنش یا رفتار خواهد شد : معادله " ونت" چنین است : " تمایلات + عقاید = کنش."
این معادله به سادگی بیان کننده سیاست هایی است که از اهدافی خاص ناشی شده و این هدف ها نیز به نوبه خود زاده دیدگاه ها و تمایلات می باشند. تمایلات ممکن است برای نمونه اشتیاق به تبدیل به یک قدرت بزرگ ، یا بازگشت به چنین وضعیتی (مانند انچه در چین شاهد هستیم) در سیستم سیاسی بین الملل باشند. این امر ریشه در مفاهیمی نظیر خصوصیات مورد نظر" ونت " دارد.
از سوی دیگر ، مکتب فکری "والتزین" ادعا می کند که کشورها در دنیایی پر از آشوب و بی نظمی به سرمی برند ، "ونت " می پندارد که درک خود کشورها از این بی نظمی است که تا حد زیادی وضعیت آشوبی پیرامون آنها را شکل می دهد. براساس نظر " ونت" ، فرهنگ ها وارد بازی شده ، ایده های اشتراک گذاشته شده ، بستری برای ساختارهای اجتماعی که جامعه و کشور بر آن بنا می شوند، پدید می آورند و بی نظمی از نگاه کشورها ، انواع متفاوتی می یابد .
سه نوع فرهنگ یا بی نظمی می توان متصور شد :
هابزی (Hobbes, Thomas) ، لاکی (Locke, John) و یا کانتی (Kant, Immanuel ).
1. بی نظمی مد نظر" هابز ": اعتقاد “هابز “ بر این است " اگر طالب صلح هستید ، خود را برای جنگ مهیا سازید ". کشورها به دنیا به عنوان میدان نبردی برای بقا می نگرند که برای همیشه اسیر این وضعیت خواهند بود. آنها باید برای بقا مبارزه کنند که اغلب نتیجه آن جنگ خواهد بود. کشورها اغلب به وضعیت تعادل می اندیشند.
2.بی نظمی مدنظر” لاک”: لاک معتقد است "زندگی کن و بگذار دیگران زندگی کنند ". واحدهای سیاسی به موجودیت و منافع یکدیگر احترام گذاشته و صرفا" به عنوان رقیب یا دشمن عمل نکرده، نیروی یکدیگر را با ابزار نسبی کمرنگ می کنند. همچنین در صورتی که منافع کشورها اقتضا کند، جایی برای همکاری نیز وجود دارد.
3. بی نظمی مدنظر “کانت”: کانت بر این باور است "همه برای یکی و یکی برای همه". نگاه کشورها، به این صورت است که دنیا را شراکت با دیگرکشورها، همکاری بایک متحد یا همکاری با توجه به اغلب بازیگران خارجی ، می بینند.
برای مثال ، یک قدرت می تواند دنیای پیرامون خود را در وضعیت تعادل ببیند ، در حالی که دیگری صرفاً در جستجوی افزایش مزایای نسبی خود باشد. اولی درصورتی که احساس کند بقای آن در گرو نتایج اعمال دیگری است ، متمایل به استفاده از ابزار نظامی خواهد شد.
اینکه یک بازیگر بین الملل ، به دنیا از دریچه " هابز" ، " کانت " و یا "لاک" بنگرند ، به میزان زیادی بستگی به درک آنها از دنیای پیرامون ، منافع و اعتقادات ایشان دارد. با الهام از این مدلها ، می توان سیاست خارجه قابل اتکا و مطمئن از منظر سایر بازیگران بین الملل طراحی کرد.
اساسا چارچوبی تئوریک و منسجم ، از هر گونه هیحانات سیاسی و تغییرات دفعتی جلوگیری کرده و منطقی منظم و مشخص به همراه تغییرات مورد نیاز به سیاست خارجی می دهد. این به نوبه خود "اعتبار جهانی" را شکل می دهد.
تیرماه داغ ، دیپلماسی داغ تر
تیر 1401 در حالی به پایان خود می رسد که دیپلماسی و نشست های تعیین کننده در بالاترین سطح جهانی نمود خاصی دارد.
سفر "ولیعهد " عربستان "محمد بن سلمان" در ابتدای ماه به ترکیه، اجلاس سران کشورهای عضو "ناتو" در اواسط ماه در مادرید اسپانیا ، سفر "جو بایدن" به اسراییل ، کرانه باختری و عربستان و برگزاری جلسه با 9 کشور عربی و در نهایت اجلاس "ضامن روند آستانه" در تهران با حضور " ولادیمیر پوتین" و"رجب طیب اردوغان" و "سید ابراهیم رییسی" ، تیر ماه را از منظر دیپلماسی و مراودات بین الملل به داغ ترین ماه سال تبدیل کرد.
سیاست خارجه و منافع ملی هر واحد سیاسی تعیین کننده سطح دیپلماسی، رایزنی های بین المللی و در نهایت ائتلاف هایی است که آن کشور بر مبنای اصول از پیش طراحی شده، انتخاب می کند. با ضریب خطایی مشخص، هر کشوری این توانایی را دارد که به بازسازی ساختار روابط خارچی و راهبرد مشخص در جهت گیری های بین المللی مشارکت کند؛ از ائتلافی خارج شود و یا به ائتلاف جدیدی بپیوندد.
شاید اوج این سطح از بازیگری را در روابط خارجی و تجاری در دوره ریاست جمهوری" دونالد ترامپ" می توان دید. به طوری که دوره آمریکای "باراک اوباما " با دوره آمریکای" دونالد ترامپ" به طرز شگفت آوری متفاوت است و دکترین روابط بین الملل این کشور در دو دولت مذکورکاملا متفاوت و متضاد ، هم در گفتار و هم در رفتار یکدیگر بود.
تفاوت دیدگاه کشورها و در نظر گرفتن جنبه های " سخت " و " نرم" در روابط بین الملل می تواند در انتخاب بازیگران تفاوتی معنادار در نحوه رسیدن به اهداف مشخص داشته باشد. اینکه بی نظمی از نوع هابز ، لاک و یا کانت را انتخاب کنیم و یا بر اساس این مدل تصمیم گیری ، مشارکت در ائتلاف های منطقه ای و جهانی را برگزینیم، به همان جنبه های سخت " و " نرم " روابط بین الملل باز می گردد.
اگر تصویر "تیر ماه داغ " و روند بررسی مذاکرات را از نظر بگذرانیم ، یکی از فعال ترین کشورها در مناسبات بین الملل را ترکیه خواهیم یافت. میزبانی" محمد بن سلمان " ، حضور" رجب طیب اردوغان "در اجلاس سران ناتو در مادرید و در نهایت حضور در اجلاس سران "ضامن روند آستانه" ، اردوغان را به پر تحرک ترین رییس جمهور در تیر ماه تبدیل کرده است.
این تحرکات دیپلماتیک در کنار سفر دو ماه قبل وی به ریاض و دیدار با ملک سلمان و بازدید رییس جمهور اسراییل "اسحاق هرتزوگ" از ترکیه در اسفند سال گذشته نشان از چرخشی کاملا مشخص در سیاست خارجه این کشور دارد.
البته علت چرخش سیاست های ترکیه نه از جنس تغییراتی است که در کشورهای دیگر رخ می دهد مانند تغییر رئیس جمهور ایالات متحده و یا شکسته شدن ائتلاف ضعیف "نفتالی بنت" در اسراییل و تحویل موقت دفتر نخست وزیری به" یائیر لاپید" و نه به دلیل رسوایی "بوریس جانسون" در بریتانیا است، بلکه بیشتر به دلیل تشدید بحران اقتصادی و تورم 70 درصدی ترکیه و سقوط شدید ارزش لیر در مقابل دلار و فشارهای اجتماعی ناشی از افزایش نرخ بیکاری ، در این کشور عنوان می شود .
"بحران اقتصادی" که پس از چندین بار تعویض تیم اقتصادی ، بیشتر تشدید شده و " تعارضات اجتماعی" را پیامد خواهد داشت
"اردوغان" در مسیری قرار گرفته که بین" تعامل سازنده و موثر" با جهان و " سیاست خارجه مبهم" ، در نوسان و بلاتکلیفی به سر می برد.
«باید هواپیماهای اف-16 را در اختیار ترکیه قرار دهیم و جنگنده های موجود آنها را بازسازی کنیم»؛ "جو بایدن " در دیدار با "اردوغان" در حاشیه اجلاس سران ناتو در مادرید با بیان این عبارت به طور رسمی توافق اکتبر سال گذشته دو کشور مبنی بر اجازه فروش 40 فروند اف_16 و بازسازی 80 فروند جنگنده موجود در ترکیه را اعلام کرد.
قراردادی که از سوی نمایندگان کنگره امریکا به شدت مورد انتقاد قرار گرفت و به دنبال آن 35 تن از نمایندگان بلند پایه و در راس آنها "باب منندز" با فروش تسلیحات به ترکیه (عضو ناتو) به دلیل احتمال عملیات نظامی در برخی از مناظق سوریه مخالفت کردند.
به علاوه ، توافق در خصوص بازگرداندن آنچه" اردوغان" تروریست می نامد از کشورهای سوئد و فنلاند در قبال موافقت با پیوستن این دو کشور به "ناتو " ، اردوغان را در زمره پیروزان تیر ماه داغ قرار می دهد.
از سوی دیگر ، اردوغان در ماه گذشته با اعلام انجام عملیات نظامی در خاک سوریه تا عمق 30 کیلومتری، به بهانه پاکسازی منطقه از تروریست های تجزیه طلب در " تل رفعت " و " منبج " ، خود را پیروز میدانی دیگر می داند. عبارتی که در اجلاس "روند آستانه " باز مورد تاکید اردوغان قرار گرفت و از ایران و روسیه در خواست کرد در این راه به ترکیه یاری رسانند.
در واقع اقدامات اردوغان، نه از روی راهبردی مشخص ، بلکه به علت چرخشی کاملا احساسی است. چه ، آنکه او در بیانی ، به عنوان عضو ناتو اعلام کرده است : "قدم های محکمی برای قدرتمند شدن ناتو در این اجلاس (مادرید) برداشته شد".
"روند آستانه" و اهداف متضاد
اجلاس سران "ضامن روند آستانه" هفتمین دور خود را در تهران در حالی برگزار می کند که اولین اجلاس ، با حضور سه کشور ایران ، روسیه و ترکیه در آذر ماه 96 در "سوچی روسیه" برگزار شد. به دلیل توافقی که پیش از این و با حضور تمامی طرف های درگیر بحران سوریه در "آستانه" پایتخت قزاقستان (زمستان 1395) در خصوص ادامه روند گفتگوهای صلح انجام شد ، به نام " ضامن روند آستانه " نام گذاری شد.
با شروع" بحران سوریه" از سال 2011 و از سوی طرف های درگیر ، پیشنهادهای بسیاری برای پایان بخشیدن به بحران مذکور ، ارائه شد . از طرح "صلح اتحادیه عرب" تا " کنفرانس ریاض " و در نهایت "نشست لوزان" همگی در ارائه بسته ای مناسب و جامع که بتواند روند" صلح سوریه " را سرعت بخشد، ناکام ماند و در نهایت "آستانه " به محلی برای توافق طرف های درگیر صلح سوریه تبدیل شد.
به نظر می رسد، ایران، روسیه و ترکیه در بحران سوریه و روند مذاکرات صلح اهداف نسبتاً مشترکی دارند، اما به واقع، در راهبردهای کلان منطقه ای و بین المللی اختلاف و گاه تعارض گونه با یگدیگر دارند. اگرچه این اختلاف و تعارض میان روسیه و ایران کمتر دیده می شود، اما همانطور که پیشتر گفته شد میان این راهبردهای منطقه ای با سیاست خارجه ترکیه و بعضا با اهداف مشخص این کشور، شکاف های اساسی وجود دارد.
از منظر اهداف راهبردی، ترکیه به دلیل حضور بیش از سه میلیون و هفتصد هزار" پناهجو ی سوری " در خاکش ، با بحران بیکاری و تورم دست و پنجه نرم می کند. درحال حاضر تورم این کشور در حدود هفتاد درصد برآورد می شود که به زعم شهروندان ترکیه حضور پناهجویان سوری، اقتصاد کشور را دچار بحران کرده است.
از سوی دیگر، از منظر اردوغان ، حضور "تروریست های تجزیه طلب" در شمال سوریه در کنار مرزهای مشترک دو کشور ، باعث عملیات نظامی متعدد ارتش ترکیه در خاک سوریه شده است.
در مجموع می توان دریافت که بر خلاف" اهداف اقتصادی _امنیتی " ترکیه در سوریه ، اهداف دو کشور ایران و روسیه کاملا " ژئواستراتژیک" بوده و به نوعی با آنالیز رفتار ترکیه ، می توان دریافت که شاهد "شکاف راهبردی" در روند "صلح سوریه" هستیم.
خروج پناهجویان سوری از ترکیه و بهبود شرایط اقتصادی این کشور شاید اولویت اصلی روند مذاکرات صلح از منظر اردوغان بوده و فشار به "کمیته قانون اساسی سوریه" برای تسریع در روند فعالیت خود نشان از این شتاب می دهد.
"عدم موفقیت کمیته قانون اساسی در سوریه ، به منزله شکست روند آستانه تلقی می شود" ؛ این سخنان اردوغان در هفتمین نشست سران "روند آستانه" در تهران است که شکست کمیته قانون اساسی سوریه را با شکست این اجلاس پیوند می دهد.
از منظری دیگر ، ترکیه به عنوان عضو ناتو، در حال خرید سلاح های راهبردی از ایالات متحده و موافق پیوستن فنلاند و سوییس به ناتو است و در واقع این موضوع ، همان "خط قرمز روسیه" است و اساسا بحران اوکراین، به دلیل مخالفت روسیه از گسترش ناتو به شرق متولد شد.
از سوی دیگر، ترکیه در حالی پهپادهای خود را به اوکراین می فروشد، که به دنبال خرید اس _400 از روسیه است.
اگر این موارد را در کنار چرخش ناگهانی روابط این کشور با عربستان سعودی و اسراییل قرار دهیم ، به خوبی " سردرگمی استراتژیک" ترکیه بیش از پیش نمایان می شود.
ترکیه که از سال2007 با اسراییل وارد تنش جدی شد ، در سال 2010 با ارسال یک کشتی حامل 600 نفر ، تصمیم به شکستن محاصره غزه گرفت ، که با واکنش ارتش اسراییل مواجهه شد و 11 نفر از اتباع ترکیه در این حادثه کشته شدند؛ رویدادی که رابطه دو کشور را نزدیک به یک دهه تیره کرد. اما اردوغان در چرخشی ناباورانه اسفند سال گذشته پذیرای رییس جمهور اسراییل شد و روابط خود را با اسراییل چنان گسترش داد که به این کشور تشکیل یک بلوک تجاری با مشارکت امارات متحده عربی را پیشنهاد داد.
از سوی دیگر، از اکتبر 2018 که "جمال خاشقچی " در سر کنسولگری عربستان در استانبول به قتل رسید ، روابط "اردوغان " و "محمد بن سلمان" نیز رو به تیرگی گذاشت."اردوغان" بطور غیر مستقیم، ولیعهد را در این قتل شریک دانست و دستور پیگیری روند پرونده در دادگاه ترکیه را داد. اما او این بار در چرخشی ناگهانی علاوه بر تحویل مدارک و پرونده قتل " جمال خاشقچی " به حکومت عربستان ، در اردیبهشت ماه گذشته و پس از پنج سال به عربستان سفر کرد و با پادشاه و ولیعهد این کشور دیدار کرد و اوایل تیر ماه نیز پذیرای "ولیعهد" در کاخ ریاست جمهوری خود شد.
مجموع این رویدادها ، سیاست خارجه ترکیه را در چرخشی ناگهانی فرو برد به طوری که شاید دستگاه دیپلماسی ترکیه هنوز این تغییر روند را نتوانسته به درستی هضم کند.
به طور کلی، از روند مذاکرات تیر ماه و حضور دیپلمات های ترکیه در اجلاس مختلف می توان این موضوع را درک کرد که ترکیه هنوز به درستی به این نتیجه نرسیده است که در ادبیات بین الملل دنیا ، قرار است بر اساس چه مدل و الگویی سیاست خارجه خود را طراحی و اجرا کند .
بعد از کودتای نافرجام سال2015 بر علیه "اردوغان" ، سیاست خارجی و حتی داخلی او دچار تغییرات بنیادین شد. گرچه درک مشخص و متفاوت از دنیای پیرامون ممکن است باعث تکوین و تغییرات در راهبردها شود .
اما به واقع مطلب، ثبات سیاست خارجی می تواند سایر بازیگران سیستم بین الملل را همسو تر کرده و به عبارتی قابلیت اتکا را نزد دیگر واحدهای سیاسی افزایش دهد. با مشخص کردن تمایلات و اصول و چارچوب های مشخص ، می توان به کنش های کاملا منطقی و البته تا حدودی قابل پیش بینی در عرصه بین الملل دست یافت. تغییر یکباره تمام آنچه که نزذیک به یک دهه از آن دفاع می شد در چارچوب الگویی مشخص ، تمایلات منطقی و در نهایت کنشی راهبردی قرار نمی گیرد و بیشتر ، ناشی از هیجانات سیاسی ، آن هم تحت تاثیر فصای زود گذر بین الملل است.
به راستی آیا ترکیه قرار است صلح طلب باشد؟
سیاست یکی برای همه و همه برای یکی را مد نظر دارد ؟
و یا زندگی می کند و اجازه می دهد دیگران نیز زندگی کنند؟
یا ترکیبی از دو و یا ... ؟