یک تحلیلگر هنگ کنگی با نگارش مقاله ای در روزنامه " سوث چاینا مورنیک پست"، وضعیت چین در نظام کنونی جهانی را متفاوت از وضعیت ایران و روسیه دانست و تحلیل های غالب امروز در بسیاری از رسانه های غربی درباره جبهه بندی چین- ایران - روسیه علیه غرب را رد کرد.
به گزارش عصرایران، " الکس لو" تحلیلگر هنگ کنگی با نگارش مقاله ای تحت عنوان " چین، روسیه یا ایران نیست" نوشت: " این روزها در میان تحلیلگران غربی، چین، روسیه و ایران اغلب در کنار هم هستند.
در واقع این 3 کشور به ویژه در مقایسه با چین، وجه اشتراک کمی دارند. می توان گفت که روسیه امروز یک قدرت انتقام جو (از نظام جهانی به رهبری غرب) است در حالی که ایران یک حکومت دینی و ایدئولوژیک است. هر دو کشور روسیه و ایران تحت فشار غرب بوده و با نظم جهانی موجود به رهبری ایالات متحده دشمنی دارند. از نظر ثروت ملی، قدرت و اعتبار هم هر دو کشور بیش از آنکه بتوانند از مزایای نظام جهانی کنونی بهره ببرند، تحت تاثیر فشارها و مضایق این نظام جهانی بر روی خود بوده اند.
اما وضعیت چین بسیار متفاوت است. در واقع در 3 دهه گذشته هیچ کشوری به اندازه چین از جهانی شدن و تجارت بین المللی سود نبرده است. از قضا، فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی (که روسیه امروز میراث دار آن است) همه این بهره مندی را برای چین ممکن کرد.
بر اساس شاخص توسعه انسانی سازمان ملل متحد (HDI)، روسها و ایرانیها در 3 دهه گذشته پیشرفت چندانی نداشته اند و در بسیاری از مقولهها نسل کنونی این 2 کشور در مقایسه با والدین و پدربزرگها و مادربزرگهای خود در سالهای 1991 و 1979 (سال های فروپاشی شوروی و پیروزی انقلاب اسلامی در ایران) وضعیت زندگی بهتری کسب نکرده اند.( به نظر می رسد برداشت این تحلیلگر هنگ کنگی درباره پیشرفت ها و بهبود شاخص های توسعه انسانی در ایران در 4 دهه گذشته ناقص است و با واقعیات موجود در ایران همخوانی ندارد.)
چین اما در 3 دهه گذشته در غالب شاخص های توسعه انسانی به جز تعداد انگشت شماری، امتیاز بسیار بالاتری کسب کرده است. در واقع، اگر برنامه بسیار موفق ریشهکنی فقر چین را حذف کنید، برنامه جهانی ریشه کنی فقر دستاورد اندکی طی این 3 دهه داشته است.
چین دلایل زیادی برای تبدیل شدن به یک قدرت حافظ وضع موجود دارد. بنابراین، چگونه این 3 کشور را به هم مرتبط می دانند؟ چین نمیخواهد نظام کنونی جهانی را به چالش بکشد یا سرنگون کند، بلکه فقط میخواهد بیشتر از آنچه که ایالات متحده و غرب مایل به قبول آن هستند، حرف برای گفتن داشته باشد. این یک درگیری واقعی است.
اما حتی این دلیل نیز به طور کامل خصومت تحت رهبری ایالات متحده علیه این 3 کشور را به طور کامل تبیین نمی کند.
در واقع دلیل آنچه که رسانه های غربی و آمریکایی این 3 کشور را در یک جبهه گذاشته اند بیشتر به خاطر این است که ایالات متحده تصمیم گرفته آنها را دشمن بداند. در حالی که پس از 11 سپتامبر، ایرانیان برای قربانیان آمریکایی القاعده شمع روشن کرده و شهردار وقت تهران به همتای نیویورکی خود تسلیت گفت.
عراق در زمان صدام حسین در ابتدا قرار بود سنگری در برابر توسعه طلبی ایران در خاورمیانه باشد. زمانی که صدام برکنار شد، ایالات متحده چگونه انتظار داشت که رهبران ایران در حالی که واشنگتن حاضر و مایل به تنش زدایی با ایران نبودند، رفتار کند؟
"جورج رابرتسون" دبیرکل سابق ناتو اخیرا اذعان کرد که ولادیمیر پوتین درخواست عضویت در این پیمان امنیتی- دفاعی کرده بود اما به او پاسخ داده نشد. در عوض، ناتو جمهوری چک، مجارستان، لهستان، بلغارستان، رومانی، اسلوونی، اسلواکی، و استونی، لتونی و لیتوانی، کرواسی و آلبانی - اقمار یا متحدان شوروی سابق را پذیرفت و روسیه نیز از آن زمان دقیقا همانطور که انتظار دارید رفتار کرده است.
دشمنان آمریکا متولد نشده اند بلکه ساخته و پرداخته خود آمریکا هستند.
بنابراین دولت چین در برابر نظام جهانی کنونی نه قدرتی انتقام جو به مانند روسیه و نه دولتی ایدئولوژیک به مثابه ایران است. چین یک قدرت جهانی طالب ادامه وضع موجود (STATUS QUO) است زیرا بیش از هر کشوری در قرن حاضر از امنیت بین المللی و سیستم های تجاری و همچنین اصل جهانی شدن، سود می برد.