عباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت: در آموزههای دینی «دروغ» گناه کبیره است. کسی که دروغ بگوید و توبه نکند فاسق محسوب میشود. جامعهای که دروغگویی در آن رواج یابد، روند سرمایه اجتماعی و سپس سایر سرمایهها به شدت نزولی خواهند شد. هزینههای رفتار عادی نیز سنگین میشود. مرز حقیقت و مجاز از میان میرود و این بدترین وضع برای یک جامعه است.
در جامعهای که دروغگویی هزینه نداشته باشد، سهل است که جایزه هم بگیرد و با مسخرهبازی و لودهگی دروغ بگویند و گمان کنند، خیلی زرنگ هستند، همین میشود که میبینیم. اگر در یک جامعه همه حرفها و گزارهها دروغ باشد، خیلی بهتر است از جامعهای که راست و دروغ در هم میشود. زیرا در اولی یک حقیقت وجود دارد و آن اینکه همه چیز دروغ است، در نتیجه مرز میان حقیقت و راست مصون میماند، در حالی که در دومی، حقیقت نیز قربانی دروغ میشود.
اینکه یک نفر دروغ بگوید، مسأله اخلاقی خود او است ولی هنگامی که در یک جامعه دروغ شایع باشد و مهمتر اینکه اثرگذار و پذیرفته شود، فراتر از اخلاق فردی است و ریشه در ساختارهای رسانهای و حقوقی و اجتماعی دارد. اظهار نگرانی مقام رهبری در باره دروغهایی که در فضای مجازی گفته میشود و آرامش روانی جامعه را به هم میزند، باید در ذیل وجود چنین ساختاری تحلیل کرد.
ابتدا باید میان دروغ و اشتباه تمایز قایل شد، هر چند ممکن است به ظاهر نتایج هر دو یکی باشد. برای نمونه یکی از امامان محترم جمعه تهران مدتی پیش گفت که ساواک کسانی را که به شاه تیکه میانداختند درون قفس شیرهای گرسنه میانداخت. چون مستنداتی در این باره ارایه نشده است، یا باید گفت دروغ است یا اشتباه. منظور از دروغ این است که گزارههای خلاف واقع را آگاهانه و با علم بر دروغ بودنش منتشر کنند، اشتباه یعنی اینکه گمان میکند، این گزاره دروغ، حقیقت است. هر چند در اشتباه نیز باید میان قصور و تقصیر گوینده تفاوت قایل شد.
متاسفانه تاکنون نه مستندات ارائه شده و نه پوزش خواسته شده است، در نتیجه مردم فرض را بر کذب بودن چنین مواردی میگذارند. پرسش این است که اگر در سطح نماز جمعه و از طرف امام جمعه چنین سخنی گفته شود و کسی یارای راستیآزمایی آن را نداشته باشد، چگونه میتوانیم از چند جوان و یا حتی مخالفان فاقد مسئولیت انتظار داشته باشیم که از دروغ یا اشتباه پرهیز کنند؟
مشکل جامعه ما اینجاست که هیچ رسانه معتبر و رسمی وجود ندارد که به کمک جامعه بیاید و فصلالخطاب شود و در هر مورد مرز میان حقیقت و دروغ را تعیین و نهایی کند. به عبارت دیگر فقدان رسانه رسمی معتبر و مورد قبول جامعه که حقیقت را بگوید یک علت مهم رواج دروغ در جامعه است.
فضای مجازی در همه جای جهان است، پس چرا فقط ما با چنین مشکلی مواجه هستیم؟ برای اینکه کشورهای دیگر به دلیل داشتن رسانه معتبر، نگران انتشار و پذیرش دروغ از سوی مردم نیستند، زیرا مردم ذاتاً خواهان حقیقت هستند، و اخبار را از رسانههای معتبر پیگیری میکنند و اگر خبری مهم منتشر شود، حتماً حقیقت آن را در رسانه معتبر پیدا خواهند کرد. پس اولین راه برای مقابله با رواج دروغ و از آن مهمتر برای مقابله با پذیرش دروغ، وجود رسانه معتبر رسمی است که فعلاً فاقد آن هستیم.
شرط دیگر، مقابله با همه دروغها است. دروغ بد است، چون دروغ است، نه اینکه علیه دیگران خوب باشد و علیه من بد باشد. فضای مجازی ایران بویژه توییتر افراد ناشناخته و مستعاری حضور دارند که کار اصلی انان تهمت زدن و دروغ نوشتن است.
تعدادی از افرادی که در چند هفته گذشته بازداشت شدند، به نحوی در این ماجرا نقش داشتند. برای دستگاههای اطلاعاتی شناسایی این افراد مثلا ناشناخته، بسیار ساده است و حتی برخی از آنان شناخته شده هستند. کافی است که بدانیم مهمترین اکانتهای توییتری نواصولگرایان با اسم مستعار هستند که این چیزی جز پوشش برای اتهام پراکنی و.... دروغگویی نیست. اینها از کجا تغذیه میشوند؟ منابع مالی فراوانی که به آنها تعلق میگیرد از کجاست و چرا مصونیت دارند؟
فضای مجازی تنها با حضور یک رسانه رسمی ملتزم به حقیقت و عاری از دروغگویی موثر خواهد شد. به علاوه باید اکانتهای فیک و دروغین شناسایی و در برابر دروغهایشان مجازات شوند، آنگاه هیچ کس دیگری در این فضا نه تنها دروغ نخواهد گفت، بلکه سعی میکند که مرتکب اشتباه هم نشود.