چهارشنبه یکم تیر ماه سالجاری، استان آذربایجان غربی و شهر ارومیه میزبان یکی از فرخندهترین رویدادهای فرهنگی کشور در سالهای اخیر و به ویژه در روزهای پساکرونایی بود: جلسۀ نقد و بررسی چاپ دوم کتاب «آذربایجان و شاهنامه»، تالیف دکتر سجاد آیدنلو و حایز عنوان جایزۀ «برگزیدۀ کتاب سال جمهوری اسلامی ایران» که به همت ادارۀ کلّ فرهنگ و ارشاد اسلامی آذربایجان غربی برگزار شد.
به گزارش عصر ایران و بر اساس روایت علیرضا اسلامی مسؤول روابط عمومی نشست، در ابتدای برنامه و پس از شاهنامهخوانیِ رضا نوروزی مُرشد ارومیهای، دبیر علمی جلسه دکتر سعید سلیمانپور پس از خیرمقدم به حاضران و ابراز تاسف و اندوه از درگذشت روان شاد دکتر احمد مهدوی دامغانی، از علیرضا نوروزی مدیرکل اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی آذربایجان غربی دعوت به سخنرانی کرد.
دیدگاه رهبری دربارۀ شاهنامه/ من با شاهنامه مأنوسم
نوروزی پس از خوشامدگویی به میهمانان برنامه، ضمن اشاره به اهمیت شاهنامه و نقش آن در ثبات و دوام هویت ملّی یکایک ایرانیان، سخنان خود در این زمینه را با نقل جملاتی از مقام معظم رهبری آغاز کرد و گفت:
«مقام معظم رهبری دریکی از سخنرانیهای خود چنین فرمودهاند: نمیدانم شما آقایان چقدر با شاهنامه مأنوسید. من با شاهنامه مانوسم. حکمت شاهنامۀ حکیم ابوالقاسم فردوسی حکمت قرانی است. اگر کسی به شاهنامه دقت کند میبیند که فردوسی ایران را سروده، آن هم با دید یک مسلمان، آن هم یک مسلمان شیعه. بیان زندگی قهرمانان و پهلوانان و شخصیت های مثبت مثل رستم و اسفندیار در شاهنامه در اندیشه های اسلامی ریشه و بروز دارد. من موافقم که از فردوسی تجلیل شود، شاهنامه تحلیل شود و حکمت فردوسی استخراج گردد. بنده گفتم فردوسی را بزرگ کنید، فردوسی باید هم بزرگ شود، فردوسی در قله است.»
مدیر کلّ ارشاد و اسلامی آذربایجان غربی در ادامۀ سخنان خود اظهار داشت: «ما در ادارۀ کل فرهنگ و ارشاد آذربایجان غربی به مراسمات این چنینی از دو بعد نگاه میکنیم، یکی بعد علمی، فرهنگی و هنری این جلسات است و دیگری که از دید ما بعد اصلی است، فرهنگ سازی در جامعه و بحث بزرگداشت و احترام به مقامی است که این اثر را به وجود آورده و این برنامه برای آن اثر است.»
علیرضا نوروزی در ادامه ضمن توصیه به جوانان برای داشتنِ نگاهی صحیح به گذشته، حال و آینده در راستای پاسداری از میراث ملّی و دینی ایران، افزود: «ما ارزشدهی به مفاخر خود را نباید فراموش کنیم، مفاخر ما طی یک روز یا دو روز و یا بدون تلاش و کوشش به وجود نیامدند که ما بتوانیم خیلی راحت از دستشان بدهیم. آیندۀ فرهنگی و هنری این مرز و بوم به وجود این شخصیتها که امروز در خدمت یکی از آنها -دکتر سجاد - هستیم بستگی دارد.»
مدیر کلّ فرهنگ و ارشاد اسلامی آذربایجان غربی در پایان با اشارۀ دوباره به اهمیت اثر دکتر سجاد آیدنلو در مورد وی اضافه کرد: «من شخصیت دکتر آیدنلو را چنین یافتم که اگر ما امروز برای ایشان ارزش قائل هستیم، این ارزشگزاری نه فقط به خاطر خود ایشان بلکه در واقع به خودمان است؛ به خاطر جامعهای است که در آن زندگی میکنیم؛ و به خاطر آیندۀ جوانان و نوجوانانی که در جامعۀ ما هستند و با ارزشدهی به این شخصیتهای فرهنگی شکل میگیرد. ارج نهادن امروز به مفاخرمان، ارج نهادن به خودمان در آینده ای نه چندان دور است.»
شاهنامه بخشی از وجود هر ایرانی با هر زبان مادری
در ادامه دکتر سعید سلیمانپور، دبیر علمی نشست، با اشاره به این که «شاهنامه بخشی از هویت ملّی همۀ ما ایرانیان است و هر ایرانی با هر زبان مادری، بخشی از وجودش در شاهنامه است و شاهنامه آمیزۀ عشق و حماسه و حکمت است»، از دکتر اکبر ایرانی، پژوهشگر و مدیر مرکز پژوهشی میراث مکتوب برای سخنرانی دعوت به عمل آورد.
دکتر ایرانی ضمن بیان اینکه ایشان نه یک شاهنامه پژوه، بلکه نسخهشناس شاهنامه است سخنانش را آغاز کرد و در وصف بزرگان و جایگاه آنها چنین گفت: «شرف المکان بالمکین. هیچ مکانی شرافت و قداست و احترام ندارد مگر به خاطر بزرگان و دانشمندانی که در آن بالیدهاند و ارومیه مفتخر است به نام صفیالدین اُرموی، بزرگترین موسیقیدان ایران و سپس بزرگمرد محدث اُرموی میرجلال الدین. امروز نیز اگر از هر بزرگمرد فرهنگ ایران بپرسید که پنج دانشمند شاهنامهشناس ممتاز را در جهان نام ببرید، حتماً یکی از آنها آقای دکتر سجاد آیدنلو است و این افتخاری است برای این شهر.»
مدیر موسسۀ میراث مکتوب، در ادامه با اشاره به اهمیت بحث نسخهشناسی در بحثهای مربوط به شاهنامهپژوهی تصریح کرد: «ما دو قرن پس از سرایش شاهنامه است که نسخهای از آن داریم و به مرور کاتبان برحسب سلیقه و ذوق و عشق و علاقه و غیره، اشعار دیگری را به شاهنامه و سایر آثار اضافه کردهاند که این الحاقات در نسخههای شاهنامه و سایر آثار، برای محققین بسیار مشکلساز شده است. چاپهای بعدی نیز براساس آن الحاقات انجام شده و باعث اشاعۀ این ابیات الحاقی گشته تا جایی که شاهنامهای که امروز در دستان بسیاری از مردم است دارای صدها بیت الحاقی است که هم برای جهان ایرانی دردسرساز درست کرده و هم برای جهان عرب و سایرین. مانند همان بیت الحاقی ز شیرشتر خوردن و سوسمار....»
دکتر اکبر ایرانی در ادامه ضمن اشاره به تاثیر شاهنامه در حفظ و پاسداری از زبان فارسی و فقدان چنین اثری در بسیاری از کشورها، دربارۀ جایگاه جهانی شاهنامه چنین توضیح داد: «یونسکو، سازمان جهانی علمی، فرهنگی و آموزشی، برنامهای دارد به نام حافظۀ جهانی که در آن آثاری که در جهان «منشا صلح جهانی» بوده یا در آن موثر بودهاند معرفی میشود. در این برنامه، از ایران یازده اثر توسط یونسکو معرفی شده که یکی از آنها شاهنامه است. و البته سعدی و مولوی و نظامی نیز در این لیست قرار دارند.»
مدیر موسسۀ میراث مکتوب افزود: «بیش از هزار آیه و حدیث در شاهنامۀ فردوسی به نظم کشیده شده که این نشان میدهد فردوسی تا چه حد مسلط به ادبیات شیعی و قرانی بوده است. حتی در اوایل دوران صفویه که به خاطر جوّ مذهبی، توجه و پرداختن به شاهنامه کمرنگ شد، برخی برای برقراری صلح بین ملیت و مذهب، به نوشتن نوروزنامهها و جایگاه نوروز در احادیث و روایات پرداختند و برخی دیگر با آثاری چون رستمنامه سعی در ایجاد پیوند بین ملیت و مذهب داشتند که این خود منجر به پیدایش نگرش ملی مذهبی در آن زمان شد.»
ایرانی در ادامه با اشاره به اهمیت کتاب آذربایجان و شاهنامه و توصیه به تالیف چنین اثری برای سایر مناطق ایران، دیدگاه خود در مورد کتاب را چنین بیان کرد: «دکتر آیدنلو حداقل بیست سال از عمر خود را به کار کردن روی یک اثر اختصاص داده که حاصلش چنین اثر فاخر و ماندگاری شده است. بنده با توجه به شیوۀ جدید انتخاب کتاب سال، لازم دیدم به شما مردم شریف ارومیه و یکایک جامعۀ علمی این شهر تبریک بگویم. کتاب آذربایجان و شاهنامه به راستی یک دانشنامه است. چه آنکه ویژگی یک دانشنامه، قابل استناد و قابل اعتماد بودن آن است و اینکه در آن کمتر سخن بیسندی یافت شود. این ویژگی دقیقاً در مورد کتاب دکتر آیدنلو صدق میکند و جا دارد که چاپ دوم آن را به شما تبریک بگویم.»
مدیر موسسۀ میراث مکتوب با اشاره به خوشزمانی انتشار این کتاب، افزود: «کار دکتر آیدنلو در این کتاب، دفع شبهه و آگاهسازی کسانی است که بدون اطلاع و خواندن یک متن دربارۀ آن نظر مغرضانه میدهند. این امر، هدفی بسیار ارزشمند برای هر پژوهش و تحقیق علمی است که در کتاب آذربایجان و شاهنامه دیده میشود. از سویی دیگر باید گفت این اثر، هماورد طلب است و اگر کسی میتواند بهتر از آن را بنویسد، باید بنویسد و نقد کند.»
دکتر ایرانی، در پایان به توصیف نویسندۀ کتاب پرداخت و گفت: «دکتر آیدنلو شیفتۀ ایران است و دوستدار آذربایجان. اگر کسی جز ایشان صلاحیت و توانایی خلق چنین اثری را داشت تاکنون به آن جامۀ عمل پوشانده بود. در واقع این عشق دکتر آیدنلو به ایران و آذربایجان و شاهنامه بوده که باعث شکل گیری این اثر فاخر شده است. به همین خاطر میتوان گفت آیدنلو یک فرد نیست؛ یک موسسه است. از دیگر ویژگیهای دکتر آیدنلو میتوان به ذهن منظم، بیان منطقی، متن روان و از همه مهمتر به ادب و اخلاق ایشان اشاره کرد که با تمام افراد با فروتنی سخن میگویند.»
نقد: از قلعۀ دانشگاه بیرون نمیرود
با اتمام سخنان دکتر ایرانی، دبیر علمی نشست، فرصت را در اختیار منتقد کتاب، آقای دکتر عبدالله باقری حمیدی قرار داد. باقری حمیدی در ابتدا ضمن تبریک به دکتر آیدنلو بابت چاپ دوم کتاب آذربایجان و شاهنامه، خرسندی خود را از رخ دادن این اتفاق در ارومیه ابراز کرد و در ادامه به توضیح ویژگیهای این اثر پرداخت و گفت: «کاری که دکتر آیدنلو انجام داده، یک کار دانشگاهی و کاملاً آکادمیک است و این محدودیت را دارد که از دیوارهای بلند قلعۀ دانشگاه بیرون نمیرود و میان مردم پخش نمیشود.»
عضو هیأت علمی مدعو گروه مترجمی زبان انگلیسی دانشکدۀ علوم انسانی موسسۀ آموزش عالی نبی اکرم (ص) با بیان اینکه روششناسی، نخستین چیزی است که در هر کتابی توجهش را جلب میکند، توضیح داد: «در صفحات نخستین کتاب آذربایجان و شاهنامه همان کاری انجام شده که باید در یک تحقیق دانشگاهی انجام شود، از جمله مشخص کردن هدف و تعیین دورنمای تحقیق که بسیار ستودنی است.»
چرا بنیاد افشار منتشر کرده؟
وی انتقادات خود از کتاب را با انتقاد از ناشر آن آغاز کرد و تصریح کرد: «من هم مانند بسیاری به چاپ این کتاب در انتشارات موقوفات محمود افشار نقد دارم. در دوران پهلوی که شما نیز در سخن از شاهنامهپژوهان آذربایجانی از آن به عنوان «فضای شاهنامهگرایی» یاد کردهاید، یعنی پس از سال 1313، در ایران یک رویداد عظیم اتفاق افتاد که یکی از آنها تلاش بر این بود که نشان بدهند پیش از اسلام دین زرتشت بر ایران حاکم بوده است. در حالی که تحقیقی به ریاست اقای حسن جوادی انجام شده که نتیجۀ آن عدم وجود چیزی به نام دین زرتشت در ایران بوده و تنها گروه اندکی که از شمال افغانستان به یزد مهاجرت کرده بودند به دین زرتشت معتقد بودند.»
دکتر باقری حمیدی با اشاره به اینکه «این کتاب، بر پایۀ یک سری گفتمانها شکل گرفته که با تاسف در فاصلۀ شصت سال، به ویژه در 53 سال حکومت پهلوی در ایران شکل گرفته»، افزود: «این دین اسلام بود که سواد خواندن و نوشتن به ایرانیان آموخت و پیش از اسلام حتی یک سند یافت نمیشود که بگوید اینجا چیزی نوشته شده است. اگر در پاسخ به من به سنگنوشتهها اشاره میکنید، باید بگویم که در راستین بودنِ برخی از آنها تردید دارم.»
مدرس موسسۀ آموزش عالی نبی اکرم (ص) در نقد دیگری دکتر آیدنلو را مخاطب قرار داد و بیان داشت: «من معتقدم ابتدا شما از نظر روششناسی باید مشخص کنید که متن شاهنامه یک متن سازگار با واقعیت است یا خیر؟ آیا جغرافیای توصیفشده در شاهنامه منطبق بر جغرافیای شهرهای امروزی هست یا خیر؟! اگر پاسخ مثبت است، باید توضیح داده شود و آشفتگیهای جغرافیایی آن حل شود.»
دکتر باقری حمیدی در ادامۀ سخنان خود، ضمن وارد کردن نقد به حجم کتاب افزود: «من تصورم این بود که شما خودتان علاقه داشتید که حجم کتاب خیلی زیاد بشود. به دید من فصل پنجم، ششم و هفتم را میتوانستید خلاصه کنید. شما در کتاب به آثار متعدد اساتید ادبیات فارسی تبریز اشاره کردهاید، در حالیکه این اساتید در آن فضای گفتمانی خاص نوشتهاند. در آن فضا، اینها اگر برای شاهنامه مقاله نمینوشتند برای چه چیزی مینوشتند؟ بسیاری را که در کتاب نامشان را بردهاید ما میشناسیم و شما میتوانستید حذفشان کنید. برای مثال: امین پاشا اجلالی. اینها از شاه حقوق میگرفتند، حقوق خیلی خوبی هم میگرفتند، اینها مجبور بودند که از شاهنامه بنویسند و مقالاتشان هم بسیار ضعیف بوده است.»
مولف کتاب آذربایجان و شاهنامه، آخرین سخنران نشست بود که دکتر سلیمانپور از ایشان دعوت به عمل آورد که سخنرانی خود را آغاز کند. دکتر سجاد آیدنلو سخنرانی خود را با این ابیات آغاز کرد:
«به نام خداوند جان و خرد کزاین برتر اندیشه برنگذرد
بُود ایران تن، آذربایجان سر کنام نرّهشیران دلاور
ز مهر میهن، آتشگاه زرتشت فروزنده بُود تا روز محشر»
آیدنلو در ابتدا به تصریح موضوع کتاب آذربایجان و شاهنامه پرداخت و گفت: «موضوع این کتاب به طور خلاصه دو چیز است: اولینِ آن نشان دادن جایگاه آذربایجان در متنی ادبی به نام شاهنامه و همچنین رویکردی که در هزار سال پس از سرایش شاهنامه به این متن و سرایندۀ آن در آذربایجان در میان طبقات مختلف مردم از جمله شعرا، ادبا، نویسندگان، دانشمندان و عموم مردم، هم به زبان ملّی و رسمی فارسی و هم به زبان عزیز ترکی آذربایجانی در این منطقه صورت گرفته است.»
پاسخ نویسنده به نقدها
مولف کتاب آذربایجان و شاهنامه در ادامه، دربارۀ نقدهایی که به این کتاب شده، متذکر شد: «در نقدهایی که دربارۀ کتاب نوشته شده، برخی از دوستان به دو نکته عنایت کافی نکردهاند؛ اول اینکه احساس میکنم کتاب را به دقت مطالعه نفرمودهاند و برخی دیگر نیز، که نقد شفاهی دارند، کتاب را از ابتدا تا انتها نخواندهاند. لذا از منتقدان خواهشمندم بدون پیشداوری، کتاب را بخوانند و تنها در مورد موضوع کتاب نقدهای خود را مطرح بفرمایند.»
دکتر سجاد آیدنلو، در مورد نقد دکتر باقری حمیدی در باب انتشار این کتاب توسط انتشارات بنیاد موقوفات محمود افشار چنین پاسخ داد: «انتشارات موقوفات افشار یکی از بهترین و معتبرترین ناشرانی است که در سطح دنیا به چاپ متون مربوط به زبان، فرهنگ و ادب ایران شناخته شده است. اگر در دورههایی اظهارنظرهایی از سوی افراد منتسب به این بنیاد صورت گرفته که قابل نقد باشد -که هیچ شخص و هیچ کتاب و سخنی نیز جز معصومین و کتاب مقدس فراتر از نقد نیست- ما میتوانیم آن را نقد کرده و اشتباهات را مستند بیان کنیم. ولی سرزدن خطا یا سهو از هر کسی به معنای انکار کارنامۀ کلی آن ناشر یا آن نویسنده نیست. ضمن اینکه امروز رویکرد متولیان بنیاد موقوفات افشار رویکردی اعتدالی است و گواه آن نیز همین کتاب است که به کرّات از زبان مادری اهالی آذربایجان، یعنی ترکی آذربایجانی، با نهایت احترام و افتخار یاد شده است».
مولف کتاب آذربایجان و شاهنامه در ادامه در پاسخ به نقد دیگر دکتر حمیدی باقری در خصوص دین زرتشت تصریح کرد: «دکتر باقری حمیدی فرمودند دین زرتشت گفتمانسازی شده توسط رژیم پهلوی است. من صرفاً به یک آیۀ قرآن استناد میکنم که از زرتشتیان به عنوان اهالی کتاب در کنار مسیحیان و یهودیان محترم نام برده و آنها را از اهالی شرک جدا کرده است. پس این گزاره که «ما در ایرانِ پیش از اسلام دین زرتشت داشتیم»، ساختۀ دیروز و امروز نیست و مستند بر منابع متعددی است که در متون تاریخی و ادبی ما به زبان فارسی و عربی هم مکرر از این اشارات آمده است. اینکه ما چنین واقعیتی را به مقولۀ گفتمانسازی در دوران معاصر نسبت بدهیم اشتباه است. از سویی خانم مری بویس که کتاب «تاریخ کیش زرتشتی» را در سه جلد نوشتهاند، نه ایرانی بودند، نه تحت تاثیر فضای آن دوران و گفتمان. در واقع این بحث علمی است و دربارۀ آن باید با سند بحث شود.»
جغرافیای شاهنامه
موضوع بحث بعدی دکتر آیدنلو، دربارۀ جغرافیای شاهنامه بود:
«نقد آقای دکتر باقری در قالب طرح این سوال بود که آیا جغرافیای شاهنامه و متن شاهنامه مطابق با واقعیت است یا خیر؟ در این باره من دو نکته عرض کنم. نکتۀ اول اینکه، شاهنامه یک متن ادبی با محتوای داستانی است. از متن ادبی با محتوای داستانی باید مشخصاً انتظار یک متن داستانی را داشت، نه یک متن تاریخی و جغرافیایی دقیق و واقعی. کسی در طول تاریخ، شاهنامه را به عنوان متن صددرصد تاریخی یا جغرافیایی ناب و محض معرفی نکرده است. شاهنامه یک منظومۀ روایی است. جغرافیایی که در جهان شاهنامه میبینیم بر سه ویژگی استوار است. اول، مکانهایی است که نام و مکانهای جغرافیایی آنها دقیقاً با موقعیت آن اسم و مکان در جغرافیای تاریخی و واقعی منطبق است. برای مثال (ایران، آذرآبادگان، فارس، اصفهان، خراسان و...). یعنی اگر ما بخواهیم بگوییم جغرافیای ایران جغرافیای خیالی است باید همۀ این شهرها را که در منابع ما بیش از هزار سال سابقه دارند و امروز هم هستند انکار بکنیم. بیشتر نامها در شاهنامه از همین نوع هستند. دوم، بعضی از اسامی خاصّ مذکور در شاهنامه، مکانهایی است که مکان و اسم آنها در جغرافیای تاریخی و منابع وجود دارد، اما موقعیت آنها به اقتضای داستانی و حماسی و اساطیری بودن متن شاهنامه با آن موقعیت بیرونی منطبق نیست. مانند کوه البرز که در شاهنامه در مکانهای مختلفی معرفی میشود. چراکه ویژگی متن حماسی اساطیری در کل دنیا همین است، برخی از اسامی متعلق به جغرافیای حماسی اساطیری است. سوم، مکانهایی که نه در واقعیت و نه در جغرافیای تاریخی مابه ازای اسمی و مکانی ندارد و صرفاً منحصر به متن حماسی اساطیری است. مانند «دشت دغوی» در داستان سیاوش که شما در بیرون آن را نمیتوانید بیابید. در واقع تمام آثار ادبی را ما باید با این سه ویژگی بسنجیم.»
چرا حجم زیاد؟
مولف کتاب آذربایجان و شاهنامه در ادامه دربارۀ نقد دکتر باقری حمیدی در مورد زیاد بودنِ حجم کتاب گفت: «مباحث کتاب بسیار گسترده است و ما نمیتوانیم از جامعیت بحث چشمپوشی کرده و مطلب غیر جامع عرضه بکنیم. اتفاقاً من سعی کردم در عین حفظ جامعیت، اختصار را هم رعایت کنم وگرنه حجم کتاب یک تا یک و نیم برابر افزایش پیدا میکرد.»
آیدنلو همچنین در پاسخ به نقد دکتر حمیدی باقری مبنی بر سیاسی بودنِ پژوهشها و تالیفهای اساتید متعدد دانشگاه تبریز در مورد شاهنامه، چنین پاسخ داد: «فصل ششم کتاب، عنوانش شاهنامهشناسان و شاهنامهپژوهان آذربایجانی است. وقتی این عنوان بر سر فصل میآید ما مقیدیم به لحاظ روش علمی تمام کسانی که معیارهای مشخصشده را دارند معرفی بکنیم. فارغ از پسند و ناپسند شخصی. دکتر باقری حمیدی فرمودند استادان دانشگاه تبریز به اجبار حکومت پهلوی دربارۀ شاهنامه مقاله مینوشتند. در پاسخ باید گفت لزوماً اینگونه نیست. استادان دانشگاه تبریز و دانشگاههای دیگر دربارۀ موضوعات مختلف دیگری نیز مقاله نوشتهاند ولی چون موضوع کتاب ما شاهنامه بوده مقالات شاهنامهشناختی آنها را معرفی کردهایم. مستحضرید که مثلاً بخشی از کارنامۀ وزین حافظشناسی و حافظپژوهی ایران نیز متعلق به دانشمندان آذربایجانی است. آیا باید گفت آنها دربارۀ حافظ نیز مجبور بودهاند که بنویسند؟!»
مولف کتاب آذربایجان و شاهنامه در پایان با اشاره به «حماسۀ ملّی»بودنِ شاهنامه افزود: «هر آنچه شما در شاهنامه ملاحظه میفرمایید، مبتنی بر منابع منثور فردوسی است، نه ساخته و پرداخته ذهن او. از این جهت است که شاهنامه، حماسه ملّی و طبیعی ایران شناخته شده نه یک داستان خیالی. در واقع فردوسی آن چیزی را که کاتبان، سینه به سینه و نسل به نسل در اختیارش قرار داده بودند منتقل کرده است.»
در انتهای برنامه با اعلام دکتر سلیمانپور دبیر علمی نشست، بخش پرسش و پاسخ آغاز شد و حاضران پرسشها و دیدگاههای خود را بیان کرده و دکتر آیدنلو به شرح زیر به آنها پاسخ دادند:
پرسش: زمانی که ما از آذربایجان در شاهنامه حرف میزنیم، از کدام محدودۀ جغرافیایی حرف میزنیم؟ و اینکه چرا در شاهنامه از کُردهای آذربایجان سخنی به میان نیامده است؟
پاسخ دکتر سجاد آیدنلو: اصلیترین متنی که فردوسی برای نظم شاهنامه استفاده کرده، «شاهنامۀ ابومنصوری» بوده که به نثر در خراسان تالیف شده که آن خود مبتنی بر متون پهلوی بوده است. آذربایجان در شاهنامه همان جایی است که شما در جغرافیای متون پهلوی و عربیِ همزمان با فردوسی ملاحظه میفرمایید. اگر در شاهنامه اشاره ای به کُردیزبانان بسیار محترم آذربایجان نشده، به این خاطر است که شاهنامه یک متن تاریخی نیست و اهالی این منطقه را به طور کلی نام برده است. این انتظار که چرا از فلانی نام برده و از دیگری خیر، از شاهنامه جایز نیست. ما باید از آنچه در شاهنامه هست سخن بگوییم. در شاهنامه، نام آذربایجان به شکل آذرآبادگان و در متون پهلوی نیز محدودۀ آن مشخص است.
پرسش: چه نیاز و انگیزهای شما را واداشت که نسبت آذربایجان با شاهنامه و شاهنامه با آذربایجان را بررسی کنید؟
پاسخ دکتر آیدنلو: بنده 26 سال است که به شکل متمرکز و تخصصی در حوزۀ شاهنامه کار میکنم. با توجه به آگاهیای که نسبت به متن شاهنامه داشتم و میدیدم که آذربایجان و آذربایجانیها چه جایگاه محترم و مقدس و ستوده و درخشانی در آن دارند و از سوی دیگر، شاهنامه چه جایگاهی در بین مردم آذربایجان در طول هزار سال گذشته داشته و دارد، احساس کردم برخی از بزرگواران احتمالاً به خاطر اینکه متن شاهنامه را دقیق نخواندهاند این اثر را اثری ضدّ آذربایجان میپندارند. در نتیجه به نظرم رسید برای پاسخگویی به سوالات و شبهات این بزرگواران، یک کار مستند زمانبَر را آغاز کنم که حدود هجده سال طول کشید. حاصل کار نیز برآمده از بیش از 800 منبع به زبانهای فارسی و ترکی و عربی و انگلیسی شد که در هفت فصل تدوین گردیده است. اثری که میخواهد بگوید هم شاهنامه در آذربایجان محترم است و هم آذربایجان در شاهنامه.
پرسش: رابطه فردوسی و شاهنامه با شعوبیه چگونه است؟ و اینکه چرا تا این حد به شاهنامه پرداخته میشود؟
پاسخ دکتر آیدنلو: برخلاف تصور نه در شخصیت فردوسی، نه در متن شاهنامه به هیچ عنوان اثری از اندیشههای افراطی نیست. این را با دلیل عرض میکنم. به عنوان مثال شما نام فردوسی را در نظر بگیرید. نام ایشان «حسن بن علی» بود و ما شواهدی داریم که فردوسی اسم پسرش را نیز قاسم گذاشته است. اسمهایی کاملاً اسلامی و عربی و این درحالی است که یکی از رویکردهای افراطی شعوبیه، تاکید بر نامگذاری فرزندان با نامهای ایرانی بوده است.
به لحاظ عقاید اسلامی هم فردوسی اندیشۀ اسلامی خود را به وضوح در شاهنامه نشان داده است. شما در شاهنامه میبینید که اگرچه این اثر محوریتش ایران و ایرانی است، اما سراسر ستایش ایرانی و نکوهش سرزمینهای دیگر نیست. در جاهایی به اقتضای داستان، ایرانی نکوهش شده است و در مقابل، شخصیتهای غیر ایرانی ستایش شدهاند. مانند بیت معروف: «همه سر به سر تن به کشتن دهیم / به آید که کشور به دشمن دهیم» که از زبان تورانیان نقل میشود. اگر فردوسی اندیشۀ افراطی داشت، این بیت شکوهمند میهنپرستانه را از زبان دشمنان ایرانیان که تورانیان هستند بیان نمیکرد. دربارۀ ضرورت توجه به شاهنامه نیز باید گفت شاهنامه یک متن ادبی است در کنار سایر متون ادبی. برخلاف تصور برخی، شاهنامه بزرگترین اثر ادبی ایران نیست، بلکه به اعتقاد بنده یکی از بزرگترین آثار ادبی ایران است. باید به این اثر در کنار سایر آثار پرداخته شود.
پرسش: من تا به حال از کسی نشنیدهام که در آذربایجان یا ارومیه شاهنامهخوانی وجود داشته باشد، و اینکه جغرافیای توران کجا بوده و آیا آذربایجان در توران است یا پارس؟
پاسخ دکتر آیدنلو: اسناد متعددی از شاهنامهخوانی و نقالی در آذربایجان را من در کتاب آوردهام. شاید سنّ من و شما اجازه ندهد، اما در چند دهۀ پیش مرشد جلال در ارومیه از شاهنامهخوانان مطرحی بود و در تبریز نیز مرحوم شاکری در دهۀ چهل و پنجاه از نامدارترین شاهنامهخوانهای قهوهخانهای کشور بود. همچنین ما طومارهای نقالی را نیز در آذربایجان داریم. دربارۀ پرسش دوم شما، باید گفت توران سرزمینی است در شرق و شمال شرق ایران که اگر بخواهیم با کشورهای امروزی تطبیق بدهیم شامل محدودۀ جغرافیایی کشورهای ازبکستان، قرقیزستان، قزاقستان، بخشهایی از تاجیکستان و افغانستان است. در نتیجه، آذربایجان هیچ پیوند و ارتباطی با توران و ترکان درشاهنامه ندارد. حتی در یکی از جنگهای بزرگ ایرانیان و تورانیان که در شاهنامه آمده، یک سپاه از آذربایجان در کنار سپاهی از اصفهان، کرمان و فارس علیه تورانیان قرار دارد.
حُسن ختام این مراسم اهدای لوح تقدیری از سوی موسسۀ میراث مکتوب و مدیر آن دکتر اکبر ایرانی به دکتر سجاد آیدنلو بود.
بدین سان نشست نقد و بررسی چاپ دوم کتاب آذربایجان و شاهنامه در ساعت 21 روز یکم تیر ماه به پایان رسید. لازم به ذکر است که از سال گذشته به ابتکار «موسسۀ ندای آذرمهر ایرانیان»، روز یک تیرماه –روز انتشار چاپ اول کتاب «آذربایجان و شاهنامه»- به عنوان «روز آذربایجان و هویت ملّی ایران» برگزیده شد و مقرر گردید که این موسسه، همه ساله در این روز در مورد موضوعات مختلف فرهنگی، نشستهایی در زمینۀ نقش و پیوند آذربایجان و هویت ملّی ایران برگزار کند. همزمانی این روز با برگزاری نشست نقد و بررسی کتاب آذربایجان و شاهنامه از سوی ادارۀ کلّ ارشاد اسلامی آذربایجان غربی در روز یک تیر، اتفاق خجستهای بود که اهمیت رسمی شدن چنین روزی در تقویم فرهنگی کشور را نیز ملموستر میکند.