عصر ایران؛ مهرداد خدیر- اجرای سرود «سلام فرمانده» در ورزشگاه آزادی و با حضور جمعیت و پوشش وسیع و تبلیغ و تکرار آن در صدا و سیما و رسانههای رسمی ، موضوع بحث و گفتوگو شده است.
نیروهای جوان اصولگرایی به وجد آمدهاند و از این که میتوانند سرودی حماسی را با هم بخوانند، خُرسندند. شبیه همان حسی که با ترانۀ «یار دبستانی من» به دانشجویان دموکراسیخواه دست میداد و میدهد.
رسانههای برانداز فارسیزبان البته جمهوری اسلامی را به سوء استفاده از کودکان و سرود را در ستایش قدرت یا نظامیگری میدانند و به هر دو اتهام این گونه پاسخ داده شده که کودکان و نوجوانان به اجبار واداشته نمیشوند و بچهها همه جای دنیا سرودهای مشترک اجرا میکنند و مراد از فرمانده نیز رهبری نیست و اگر از ایشان نام برده شده اشاره به فراخوان «دهۀ نودیها» - کودکان و نوجوانان- است و تعابیر آغازین روشن میکند مخاطب اصلی کیست: عشق جانم، امام زمانم... بیا جون من... بیا یارت میشم، خودم سردارت میشم...
این سرود را میتوان عبور نواصولگرایی ایرانی از اصولگرایی سنتی یا نوعی پوستاندازی و جوانسازی دانست. چرا که اصولگرایی سنتی با چهره های پیر و ریشهای سپید شناخته میشد. همچنین نواصولگرایی برآن است که بگوید قافیه را به فضای مجازی و شبکههای اجتماعی و ماهوارای با صحنه گردانی چهرههایی چون مسیح علی نژاد نباخته و میدان را به ترانههای آن سو نسپرده است. 10نکتۀ متمایز کننده از این قرار است:
اول: ریتم یا ضرباهنگ این سرود، شاد است و آوا و نوا بر کلمات میچربد. به نظر میرسد ابتدا آهنگ ساخته شده بعد روی آن شعر گذاشتهاند. یکی از دلایل استقبال و زمزمه شدن آن - جدای انتخاب هوشمندانۀ کلمۀ «سلام» که در مکالمات روزانه بارها بر زبان جاری میشود و خوش آواست- همین ریتم است در حالی که اصولگرایی سنتی بر عزاداری و نوحه تأکید دارد. با اتکا به قدرت نیاز به بازتولید مستمر مظلومیت و به گریه انداختن و از گذشته گفتن نیست.
دوم: تأکید بر دهۀ نودیها به این معنی است که اصولگرایی میخواهد پوست بیندازد و جوان شود. حذف علی لاریجانی از انتخابات 1400 هم این پیام مشخص را داشت که به چهرههای تازه نیاز است.
سوم: در نگاه سنتی تأکید بر گذشته بوده است اما این سرود آشکارا آخرالزمانی است. در نگاه مذهبی غالبا بر گذشتۀ آرمانی تأکید میشده اما این بار یکسر، نگاه به آینده است.
چهارم: استفادۀ مکرر از واژۀ «عشق» هم قابل توجه است. در حالی که مطلقاً در ادبیات مذهبی جایی ندارد. کما این که در قرآن حتی یک بار هم کلمۀ عشق نیامده است. اما در این سرود کلماتی چون «عشق جانم، یار، هوادار، گرفتار، پاش بیفته» و واژههای دیگر از این دست را زیاد میبینیم که با ادبیات نسل جدید و ترانهها سازگار است و نه با ادبیات انقلابی نسبت دارد و نه مذهبی اگرچه بار عاطفی دینی و انقلابی هم دارد. این هم در سنت اصولگرایی سنتی جایی ندارد و جز در مداحیها شنیده نشده که آن هم در متنهای سوزناک و اشکآلود است نه حماسی و شورانگیز.
پنجم: در تمام این سرود یک بار هم نام امام خمینی آورده نمیشود. شاعر (سید مهدی بنیهاشمی لنگرودی) متولد 1372 است ونه او و نه روحانی گروه (نعیمی) و نه مداح (حاج ابوذر روحی) دوران امام را درک نکردهاند و نوستالژی آن را ندارند. از امام نامی برده نمیشود که گفته بود «امید من به شما دبستانی هاست». لابد چون آن دبستانیها اکنون میان سال شدهاند.
جدای نام کوچک رهبری که اشاره به فراخوان است نه در مقام خطاب، از میرزا کوچک خان، آیتالله بهجت و حاج قاسم سلیمانی اما نام برده شده است. سازنده و خواننده و تهیه کننده گیلانیاند و اشاره به میرزا کوچک خان و مرحوم بهجت فومنی را از این منظر هم میتوان دید.
اصولگرایی سنتی اما با میرزا کوچک چندان کاری ندارد خاصه به خاطر آن که در مقطعی افکار سوسیالیستی هم داشته است.
ششم: نواصولگرایان میدانند کودک و نوجوان امروز را به شیوۀ نسل قبل و به صرف باورهای عقیدتی و تنها با مکانیسم «ترس – پاداش» نمیتوان جذب کرد. از این رو به فرم و تکنیک روی آوردهاند. این تفکر که در چهرههایی چون وحید جلیلی نمود و بروز دارد در پی جذابیت بخشیدن به مفاهیم کلیشهای است حال آن که سنتیها نسبتی با این تکاپو ندارند.
هفتم: در این سرود "مرگ بر این" و "مرگ بر آن" و پرخاش به این و نفرین به آن نمیشنویم . ممکن است تصور شود چون اگر به آلسعود فحش دهند ممکن است فردا که رابطه با عربستان درست شد قابل پخش از تلویزیون نباشد اما علت اصلی میتواند روح عاطفی آن باشد که به جای قهر بر مهر تأکید دارد یا عشق جای نفرت. یا چون اساس را بر دهۀ نودیها گذاشتهاند حامیان انتظار ندارند کلمۀ «فتنه» را بگنجانند تا سبب شود بخشی از جامعه هم آوایی نکند و سفارشی بداند یا سراغ روزهایی چون 9 دی هم نرفته است. همین هم در فراگیر شدن آن مؤثر و مشخص است غرض اصلی امکان زمزمه شدن بوده است؛ همین صبح امروز در میدان میوه و ترهبار خود با صدای بلند از زبان فروشندگان به جای سلام، عبارت "سلام فرمانده" را میشنیدم. هم به صورت خطاب و هم در قالب زمزمه و گاه البته با طعنه بیآن که جنبۀ عقیدتی آن مدنظر باشد یا با خشم که با لبخند.
هشتم: مهمترین نقطه ضعف یا از نگاه سازندگان، ویژگی سرود/ ترانۀ "سلام فرمانده" البته واژگان "تینایجری" است: «عشق روزگارم وقتی که تو باشی دنیامون بهاره/ دنیا بدون تو معنایی نداره/ یارت میشم/ هوادارت میشم».
در نگاه کسانی شاید این ادبیات مناسب یک سرود مذهبی انقلابی نباشد و تنها به کار ترانههای عاشقانه بیاید. اما این نقد به «یار دبستانی من» هم وارد است با این تعابیر: «دشت بیفرهنگی ما/ هرزه تمومِ علفاش/ خوب، اگه خوب/ بد، اگه بد/ مرده دلای آدماش»
علت هم این است که در این گونه سرودهای هیجانی ریتم و امکان هم خوانی مهمتر از کلمات است و معنی واژگان در مرتبۀ بعد اهمیت قرار میگیرد. مهم این است که جماعت بتوانند با هم بخوانند.
نهم: تفاوت جوانان نسل انقلاب 57 را با نواصولگرایان از همین سرود هم میتوان دریافت. در «خمینی ای امام» سال 57 کلمات و معنی بسیار اهمیت داشت و با دقت تمام و مطابق ادبیات فاخر انتخاب شده بود. در «سلام فرمانده» اما ریتم و آهنگ و هیجان میچربد. البته اول، شعر خمینی ای امام سروده شد و بعد به صورت سرود خواندند ولی در اینجا هدف اصلی امکان زمزمه شدن و هم آوایی بوده و بعد کلمات قرار داده شد.
دهم و سرانجام این که تفکیک جنسیتی در این سرود نیست و زنان و دختران همان قدر حضور دارند که پسران در حالی که با ترکیب اولیه و اجرا در قم گمان نمیرفت چهرۀ زنانه هم به خود بگیرد.
نواصولگرایی بر خلاف سلف خود در پی حذف کلی زن و موسیقی با روش امثال علمالهدای مشهد نیست البته با ملاحظات شرعی. کافی است در نوع حرکات چشم و ابرو و دست خانم الهام چرخنده دقت کنیم که نشان میدهد اصراری ندارند شبیه تیپ آشنای خانمهای اصولگرا باشند و از چهرۀ شاد در عین پایبندی به پوشش کامل بپرهیزند.
شوخیهایی که با همین سرود شده و تصاویر متفاوت که ساختهاند البته حواس سازندگان را جمع میکند که هر پدیده قابلیت تولید نقیض خود را هم دارد.
باری، از ذهن اصولگرایی کهنه چنین رویکردی برنمیآمد و اگر این سرود ساخته شده حاصل جستوجوی پاسخ به این پرسش است که "چرا برای این نسل جذاب نیستیم" و "چرا ما از ابزارهای مدرن استفاده نکنیم" و اگر فلان خواننده با کلمات بیمعنی به صرف ریتم میتواند هیجان تولید کند ما چرا این کار را با مضامین خودمان انجام ندهیم؟ البته یک بار این پروژه را برای موضوع هستهای با یک خواننده - تتلو - و بر روی عرشۀ کشتی انجام دادند اما رفتارهای بعدی او ریسک مراجعه به این تیپ را بالا برده و حالا به جای اصرار بر صدای یک نفر روی ریتم و همخوانی و تولید هیجان تأکید دارند.
نکتۀ نامرتبط اما به گونهای مرتبط و از همه متفاوتتر هم استقبال کانالهای هواداری تیم فوتبال استقلال بود که نوشتند حالا دیگر خاطرمان از امکان برگزاری جشن قهرمانی آسوده شد چون مشخص شد هم زیرساخت حضور اعضای خانواده در کنار هم فراهم آمده و هم ستاد کرونا مشکلی ندارد.
برای کشوری با هزار سال سابقۀ ادبیات درخشان زیبنده نیست شمار سرودها و ترانه هایی که مردم در جمع بتوانند بخوانند بسیار کم باشد. هر چه شعار مرگخواهی و پرخاش به هر که جز اینان میاندیشد کمتر و به لحاظ مفهومی بر سر مضامین مورد اشتراک بیشتر باشد البته بهتر است.
این را هم باید یادآور شد که خاستگاه این سرود نشان میدهد جغرافیا تا چه اندازه در فرهنگ اثر دارد و برای رواج ایدیولوژیک ترین مضامین هم به هنر، تساهل و تسامح نیاز داریم به جای مرگخواهی و تکفیر و پرخاش. طبیعت سخاوتمند گیلان بر شاعران خود هم اثر گذاشته تا به جای تولید نفرت هیجان بیافرینند.