عصرایران؛ اهورا جهانیان - در خبرها آمده بود که منچسترسیتی از سال ۲۰۱۶ به بعد، یعنی از زمانی که پپ گواردیولا سرمربی این تیم شده، ۱۱۹۰ میلیون دلار خرج کرده ولی هنوز نتوانسته قهرمان اروپا شود.
گواردیولا ده سال است که نتوانسته لیگ قهرمانان اروپا را فتح کند. او دو بار در سالهای ۲۰۰۹ و ۲۰۱۱ با بارسلونا فاتح این مسابقات شده.
ناکامی ده سالهی گواردیولا در اروپا، این رای را تقویت میکند که موفقیت او با بارسا در لیگ قهرمانان اروپا، محصول مثلث مسی- ژاوی- اینیستا بود.
گواردیولا با کلی بازیکن طراز اول در بایرن مونیخ و منچسترسیتی، در لیگ قهرمانان اروپا ناکام بوده. این یعنی پپ گواردیولا نمیتواند با تیمی مثل اینترمیلان مورینیو یا چلسی دی متئو، قهرمان اروپا شود.
همچنین، میتوان گفت که گواردیولا بیشتر مربی "لیگ" است تا مربی "تورنمنت". او در این ده سال ناکامی در لیگ قهرمانان اروپا، هفت بار فاتح دو لیگ معتبر آلمان و انگلستان شده. سه قهرمانی در بوندس لیگا و چهار قهرمانی در لیگ برتر انگلستان.
ناکامی پپ، نکتهی دیگری هم در برابر دارد. سبک فوتبال مطلوب گواردیولا، منافات دارد با بازیکنان بزرگ و سرنوشتساز. مثلا بازیکن خلاق و بینظیری مثل رود گولیت به کار گواردیولا نمیآید. این "تیم گواردیولا" است که باید سرنوشتساز شود نه "یکی از بازیکنانش".
گواردیولا به لحاظ تاکتیکی غنیترین مربی دنیای فوتبال در قرن بیستویکم بوده. او به تاکتیک خاص خودش چنان اطمینان دارد که تیمش اصولا پلن B ندارد. پپ یا با پلن A پیروز میشود، یا قید پیروزی را میزند.
برای گواردیولا تن دادن بازیکنان تیمش به شیوهی بازی مد نظرش، مهمتر از هر چیز دیگری است. به همین دلیل او به بازیکنانی کاملا مطیع نیاز دارد.
منچسترسیتی متشکل از بازیکنانی کارگرصفت است. البته شاگردان گواردیولا برخلاف شاگردان کیروش، کارگر عادی نیستند؛ کارگر فنی و ماهرند. اما آنها نهایتا مثل زنبورهای کارگری هستند در خدمت ملکه. ملکه یا ستارهی منسیتی، شخص پپ است. چنانکه ستارهی تیم ایران هم کیروش بود نه بازیکنانش.
تورنمنت بازی حذفی دارد و در بازی حذفی، گاهی کار گره میخورد و شیرازهی تیم از هم میپاشد. در چنین مواقعی، حضور یک بازیکن بزرگ، یک ستارهی جهتبخش، یک رهبر، در تیم ضرورت دارد.
چهارشنبه شب هفتهی گذشته، اگر چنین بازیکنی در تیم منچسترسیتی بود، بعید بود رئال به فینال چمپیونز لیگ برسد. چنین بازیکنی میتوانست مانع فروپاشی منسیتی شود. ولی چنین بازیکنی ممکن بود نود دقیقه مشغول پرسکردن مدافعان حریف نشود. ممکن بود سرزن یا شوتزن باشد.
زنبورهای کارگر منسیتی، به فرمان گواردیولا، اهل شوتزدن نیستند. سانتر نمیکنند و هد نمیزنند. در واقع گواردیولا بازی هوایی را بلد نیست و از شوتزدن هم تقریبا منع شده.
تیم پپ دفاعکردن هم بلد نیست. دفاع کردنش با پرس و حفظ توپ محقق میشود. به همین دلیل، منسیتی در دقایق پایانی بازی با رئال، قید مالکیت توپ را نزد تا در ازایش بتواند جلوی محوطهی جریمهی خودش متمرکز شود به قصد دفاعکردنِ محض.
اگر تیم پپ دفاعکردن متعارف را بلد بود، حتی پس از دریافت گل اول میتوانست آن دقایق کشدار وقت تلفشده را همانند آرژانتین در فینال ۱۹۹۰ و یا مثل اتلتیکو مادرید بازی کند و گل دوم را نخورد و به فینال برود.
اما هیچ یک از این موارد، یعنی دفاعکردن مطلق و شوتزدن و سانتر کردن و هد زدن، با پلن A گواردیولا جور درنمیآیند. از پلن B هم که خبری نیست.
تیم گواردیولا با پاسکاریهای سریع و مکرر و بینظیر، تیم حریف را مقهور میکند اما اگر از راه زمینی به گل نرسد، علیالقاعده از راه هوایی هم به گل نمیرسد.
گواردیولا برنامهای برای گلزدن با سر روی ضربات ایستگاهی ندارد. به همین دلیل در تیمش به مهاجمان قدبلند نیازی ندارد. پس چهارشنبه شب اصلا عجیب نبود که بازی هواییِ ناگزیر منسیتی در دقایق پایانی مسابقه، به هیچ وجه زهردار و خطرناک نباشد.
این هم سبکی از فوتبال است: تیکیتاکا + پرس. اما اجرای چنین سبکی، نیازمند ساختن یک تیم ناقص است. تیمی عاری از بازیکنان شوتزن و سرزن. تیمی که تقریبا ستاره ندارد و در بین باریکنانش کسی چندان سرتر از بقیه نیست.
با چنین تیم ناقصی، به لطف مالکیت توپ و سرعت بالا در پاسکاری، در لیگ راحتتر میتوان قهرمان شد. چون لیگ بازیِ حذفی ندارد و باخت در یک یا دو بازی، لزوما موجب به باد رفتن قهرمانی نمیشود. بویژه اینکه باخت برای تیم گواردیولا، با توجه به تعداد حملات بیشتر این تیم در قیاس با هر حریفی، رویداد نادری است.
به هر حال یکی دو باخت در لیگ را میتوان جبران کرد ولی شکست در یک یا دو بازی حذفی، جبرانناپذیر است. در بازیهای حذفی به بازیکنان بزرگ و سرنوشتساز بیشتر نیاز است. اما چنین بازیکنی به کار پپ نمیآید.
گواردیولا ترجیح میدهد تیمش ناقص باشد ولی تاکتیکش ناقص اجرا نشود. به همین دلیل، او َشش سال است که با منچسترسیتی نتوانسته لیگ قهرمانان اروپا را ببرد.
گواردیولا جایگاه برجستهای در تاریخ مربیگری فوتبال دارد. جزو پنج مربی برتر تاریخ فوتبال محسوب میشود. اما به نظر میرسد در صورت تداوم ناکامیاش در تکبازیهای بسیار حساس، جایگاه رفیعش به جای ارتقا یافتن، تنزل خواهد یافت.