عصرایران؛ مصطفی داننده- بیماری سرطانی سخت دارد و در این بین به خاطر یک تصادف قفسه سینه و دست و پایش هم شکسته است. به دکتر مراجعه میکند و از درد تصادف میگوید و پزشک محترم به جای پرداخت به این دردها، مدام به او وعده حل مشکل سرطانش را میدهد.
وضعیت دولت و مردم هم شده است مثل این پزشک و بیمار. شخص رئیس جمهور و وزرا به جای حل مشکلات جاری مردم که جان را به لب رسانده، مدام از فردا و ایران بدون فقر سخن میگویند.
بعد از رئیس جمهور که پارسال دستور داد، فقر مطلق ریشه کن شود، عبدالملکی وزیر پر شعار دولت سیزدهم هم گفته است:« میتوانیم تا آخر سال فقر را به طور کامل حذف کنیم.»
این در حالی است که همین امروز مردم نگران بالا رفتن قیمت روغن و ماکارونی هستند. همانطور که نگران بالا رفتن قیمت برنج، گوشت و مرغ بودند. بهتر نیست دولت در گام اول، مشکلات دم دست مردم را حل کند و بعد از رسیدن به یک ثبات نسبی، وعدههای بزرگ مثل ریشه کن کردن فقر را بدهد.
این شعارها برای زمانی است که بخش بزرگی از کسانی که زیر خط فقر هستند، به طبقه متوسط منتقل شده باشند نه الان که همان طبقه متوسطیها با یک سقوط آزاد به زیر، زیر خط فقر رفتهاند.
اجازه بدهید اول مردم کمی بهبود در زندگی خود ببیند و مقداری ثبات را تجربه کنند و بعد از نابودی فقر حرف بزنید. از زمانی که دولت سیزدهم امور را به دست گرفت هنوز هیچ گشایش اقتصادی در زندگی مردم ایجاد نشده است و تازه هر روز قیمتها بالا رفتند و هیچ نشانی از پایین آمدن ندارند.
دولتمردان از اوضاع خوب کشور میگویند، البته در تمام این سالها فهمیدهایم که سرزمینی که آنها در آن زندگی میکنند ایران نیست و آنجا همه چیز به سامان است. اگر یادتان باشد زمانی احمدی نژاد میگفت« گوجه را از سر کوچه ما بخرید که ارزان تر است.»
سفره زندگیمان هر روز دارد کوچکتر میشود و هر آینه فقیرتر میشویم و برایمان کمی سخت است شنیدن این همه شعار که میدانیم عملی هم نمیشود. به قول قدیمیها که هر حرفشان معدنی از گوهرست؛ « از طلا بودن پشیمان گشتهایم، مرحمت نموده ما را مس کنید.»
امیدوارم به روزی برسیم که مسئولان کمتر حرف بزنند و بیشتر عمل کنند که وضع زندگی ما حاصل همین حرف زدنهاست.