شرق نوشت: اختلال افسردگی یک ناخوشی جهانی است. علل و عوامل متعددی در بروز و شیوع آن نقش دارد. از هر صد نفر جمعیت بالغ تا حدود 25 نفر در زندگی ممکن است افسردگی را تجربه کنند. در زنان شایعتر است و بیشتر در سنین میانسالی ایجاد میشود. در کودکان و سالمندان نیز این بیماری گزارش شده است. در ایران نیز بخشی از مردم از ناخوشی افسردگی رنج میبرند.
نکته مهم در تبیین وضعیت افسردگی آحاد مردم این است که وقتی از افسردگی صحبت میکنیم، مراد ما اختلال افسردگی است. شاید برخیها نوسانات طبیعی خلقی را که به صورت غمگینی و غصهدارشدن گذرا، متعاقب از برخی حوادث ناخوشایند تجربه میشود، با اختلال افسردگی اشتباه کنند و به همین دلیل به نادرست نتیجه بگیرند که میزان افسردگی در ایران از میانگین جهانی بالاتر است؛ درحالیکه اینگونه نیست.
این مهم درمورد سایر اختلالات که در قالب آسیبهای اجتماعی طبقهبندی میشوند نیز صادق است. مثلا میزان «اقدام به خودکشی» یا «اقدام به خودکشی منجر به مرگ» که با عنوان «خودکشی» در ادبیات علمی بیان میشود، در ایران بالاتر از نرخ جهانی نیست.
هرچند به دلیل پرداختن به این موضوع به صورت غیرعلمی در رسانهها این ذهنیت ایجاد شده است که گویا نرخ خودکشی در این کشور بالاتر از معمول جهانی است. همچنین نرخ طلاق و اعتیاد نیز از این قاعده مستثنا نیستند. نکته دیگری که درباره میزان اختلال افسردگی در ایران اهمیت دارد، این است که بسیاری از مردم نمیتوانند افسردگی را بهدرستی و بهموقع بشناسند یا به دلیل انگ اجتماعیای که بیدلیل بر این نوع بیماریها خورده است، برای درمان اقدام نمیکنند یا دیر مراجعه میکنند.
دسترسی به خدمات درمانی ارزان و خصوصا داروهای ضدافسردگی نیز موضوع بااهمیت بعدی است که در پرداختن به مسئله افسردگی نباید از ذهن دور بماند. بنابراین ادعاهایی که مطرح میشود، مبنی بر اینکه نرخ افسردگی در مقایسه با سایر کشورها در ایران خیلی بالاتر است یا در سالهای اخیر بیشتر شده، از اساس نادرست است.
البته دلمردگی و بیانگیزگی و ناامیدی و بیماریهای روانتنی و عدم مهارت حل مشکلات و تابآوری، موضوعات متفاوتی هستند که در جای خودش باید به آن پرداخته شود. بحث ما در اینجا اختلال افسردگی است.
ادعای نادرست دیگر این است که آمار مربوط به افسردگی پنهان است و منتشر نمیشود. مراجعه به سایتهای علمی و مراجع دانشگاهی آمارهای بهروزی را که منتج از کارهای پژوهشی دانشگاهی است، منتشر کرده و میکنند. البته در پاسخ به این سؤال که چرا در رسانههای عمومی آمارها منتشر نمیشود یا اینکه اصولا تیترکردن این آمار درست است یا نادرست، باید گفت که درصورتیکه مبتنی بر دانش و فهم درست از تفسیر نتایج مطالعات این کار صورت گیرد، کمکی است به افزایش دانش و آگاهی مردم ولی اگر با هدف تیترسازی و جلب مخاطب به طمع اقتصادی و اغراض غیرعلمی باشد، تحقیقا نهتنها کمکی نمیکند بلکه میتواند به غایت مضر نیز باشد.
این امر درمورد سایر ناهنجاریهای اجتماعی نیز صدق میکند. در دوران کرونا و پساکرونا نیز احتمال افزایش شیوع افسردگی در همهجا و ازجمله ایران وجود دارد؛ چراکه عوامل تنشزا میتوانند شعلهورکننده افسردگی در افراد مستعد باشند. بحران کرونا شاید استرس بیبدیل قرن بود که همه ابعاد زندگی بشر را تحت تأثیر قرار داد و متعاقب این استرس بزرگ و مهیب انتظار بسیاری از اختلالات و عواقب بهداشتی و روانی ازجمله افسردگی بسیار محتمل است.