عصر ایران؛ مصطفی داننده- داستان سفر خانواده رئیس مجلس به ترکیه با هر نیتی بود چه تفریح، چه خرید سیسمونی یا هر دلیل دیگری، به خاطر این پرحاشیه شد که قالیباف در تمام مدتی که در قدرت حضور داشت به ویژه بعد از سال 92، خود را طرف قشر ضعیف جامعه به حساب میاورد و میگفت ما به جنگ 4 درصدیها آمدهایم.
حالا این قشر ضعیف چه کسانی هستند؟ بخشی از جامعه که حتی توان مالی ندارند که در تعطیلات آخر هفته یا مناسبتی، بچههای خود را به خارج از شهر محل زندگی خود ببرند چه برسد به سفر فرنگ!
حرف بسیاری از آنهایی که در این چند روزه به قالیباف و رفتار خانواده او اعتراض کردند، البته به جز آنهایی که هدفی سیاسی دارند و نگاه به کرسی سبز رنگ ریاست مجلس، همین است که چرا حرف و عمل شهردار سابق تهران یکی نیست.
شاید اگر مسئولان کشور این همه در نقش زاهد فرو نروند، سفرهای خارجی خانوادهشان هم تو ذوق مردم نمیزند. نمیشود هزینه شعار حضرات مسئولان را ما بدهیم و همه امتحانهای الهی برای ما باشد و ترکیه رفتن برای خانواده آنها. اگر قرار است همه مورد امتحان قرار بگیریم، صف اول مسئولان هستند که باید برگههای امتحانی را پر کنند.
به طور مثال خضریان نماینده تهران به شدت به دنبال ممنوعیت ورود گوشی «اپل» به ایران است و میگوید:«طبق قولی که از وزارت صمت و وزیر اقتصاد گرفتهایم قرار است تا نیمسال اول سال ۱۴۰۱، با پیگیری پرونده ممنوعیت واردات کالاهای آمریکایی و لوکس، جلوی واردات محصولات اپل گرفته شود و اجرای این طرح کامل شود.»
بعد همین نماینده گوشی اپل پستهای توییتر خود را میگذارد و به زمین و زمان اعتراض میکند. حالا مردم «دم خروس را باور کنند یا قسم حضرت عباس را»؟
نمیشود دم از حمایت از خودروسازی داخلی زد و به مردم توصیه کرد از تولیدات شرکتهای داخلی استفاده کنند اما خودمان بهترین ماشینهای خارجی را سوار شویم.
راست و حسینی به مردم بگویید این حرفهایی که ما میزنیم برای خودمان نیست و فقط شما را شامل میشود.متاسفانه شدهاند مثل آنکه به دیگران توصیه کرده بود که اگر روی فرش نجاست ریخت، باید قسمت کثیف شده را برید. سخنران وقتی به خانه آمد، دید همسرش بخشی از فرش را بریده است، علت کار را جویا شد و جواب شنید که خودتان گفتید که اگر نجس شد آن را ببریم. مرد عصبانی شد که آن حرفهای برای مردم بود نه خودمان!
در این زمینه شاید هاشمی رفسنجانی از معدود سیاستمداران بود که همانی بود که نشان میداد. در یکی از آخرین گفتوگوهای خود به نکتهای اشاره میکند و میگوید :«بعضيها ميگويند كه چرا نوشتي كه به لتيان رفتيم؟ بله وقتي به لتيان رفتيم، چرا نگويم؟ دلم ميخواهد هماني كه هستم، باشم و نميخواهم خودم را به صورت ديگري نشان بدهم. اگر با انصاف خاطرات من خوانده شود، خواننده پي ميبرد كه در هر لحظه آن سالها، كي بودهام و چه ميكردم.»
مردم به خاطر همین ترکیه رفتنها و آیفون به دست گرفتنهاست که مردم دیگر خیلی از حرفها را باور نمیکنند و میگویند در خانه؛ خودشان مرغ و مُسما میخورند و بعد به ما میگویند که اشکنه بخوریم تا از امتحان الهی سربلند بیرون بیاییم.