۰۳ آذر ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۳ آذر ۱۴۰۳ - ۱۳:۰۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۸۳۴۹۰۳
تاریخ انتشار: ۱۲:۱۳ - ۲۴-۰۱-۱۴۰۱
کد ۸۳۴۹۰۳
انتشار: ۱۲:۱۳ - ۲۴-۰۱-۱۴۰۱

دست‌بوسی نافرجام دعایی - رییسی؛ نقدها و توجیهات و یک حدس

دست‌بوسی نافرجام دعایی - رییسی؛ نقدها و توجیهات و یک حدس
نخستین سخنی که امام خمینی در 12 بهمن 1357 و در بدو ورود به فرودگاه مهرآباد و خطاب به صف مستقبلین گفت این بود: «به رسم طاغوت، دست بسته نایستید.»

   عصر ایران؛ مهرداد خدیر- تلاش ناکام سید محمود دعایی (مدیر پرسابقۀ روزنامۀ اطلاعات و روحانی مبارز دیرین که به تواضع فراوان شهرت دارد) برای بوسیدن دست سید ابراهیم رییسی، رییس جمهوری بحث‌های فراوانی در فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی برانگیخته است.


  خوش‌بختانه آقای رییسی مانع شد و این اتفاق در حاشیۀ ضیافت افطار نیفتاد و می‌توان گفت نافرجامی آن به سود هر دو روحانی شد. چون نه برای آقای دعایی چنین تصویری زیبنده بود نه برای آقای رئیسی و بیم آن هم می‌رفت در آیین های دیگر نیز کسانی  چنین کنند و هر قدر تلاش آقای دعایی از سر رفاقت و بی‌ریایی باشد آنان خدای ناکرده با انگیزۀ تملق. فرهنگ ما هم که ماشاءالله پر است از تملق و خاکساری که در شعر هم باشد و از زبان بزرگ‌ترین شاعران، باز حال آدم را به هم می‌زند.


  نخست فاش بگویم که نویسندۀ این سطور به آقای دعایی علاقه دارد و اگر این یادداشت را در توجیه اقدام او یافتید به همین حساب بگذارید و ناخرسند نخواهم شد. اگر هم نتیجه گرفتید توجیهی ندارد نشان از بی‌علاقگی ندانید چرا که دعایی در اعتدال و مدارا زبان‌زد خاص و عام است و در این دوقطبی و فضای تخریبی امثال او مغتنم‌اند.


  مخالفان و منتقدان هر نوع دست‌بوسی را مذموم می‌دانند خاصه اگر یک طرف روحانی اصلاح‌طلبی باشد که هر سال برای آقای خاتمی رییس جمهوری پیشین ایران کیک تولد می‌گیرد و از او با عنوان کاکا یاد می‌کند. با این نگاه اگر به جای ابراهیم رییسی می‌خواست دست محمد خاتمی را هم ببوسد نیز نکوهیدنی بود چه رسد به رییس جمهوری از طیف مخالف سیاسی.


  دوست‌داران آقای دعایی اما به پاس لطف و صفای او به دیگران از هر لباس و صنف، یادآور می‌شوند گفتار و رفتار او مسیح‌وار است و می‌دانیم مسیح پای حواریون خود را هم می‌شست. متفاوت‌ترین رفتاری که از پاپ کنونی سرزده نیز شستن پای 12 پناهندۀ زندانی به جای 12 کشیش بوده است؛ جالب تر این‌که یکی از آنان دختری مسلمان بود.  


  از طیف مدافعان، دکتر مجید مرادی به منتقدان دو نکته را یادآور شده است:

    «دعایی مرا به یاد مسیح می‌آورد آن هنگام که پای حواریون خود را شست و او همان کسی است که خسرو آواز ایران - زنده یاد محمد رضا شجریان- سفارش کرد بر جنازه‌اش نماز بگزارد و چنین کرد.»


  در آن سو اما آقای رضا موسوی طبری حکایتی بسیار شیرین و خواندنی از کیمیای سعادت نقل کرده از این قرار:


   «حکایت طاووس بن کیسان و هشام بن عبدالملک؛ چون هشام به مدینه رسید گفت: کسی را از صحابه نزدیک من آرید
گفتند: همه بمرده‌اند. گفت: از تابعیان طلب کنید.

  طاووس را نزدیک وی آوردند. چون در شد [وارد شد] ، نعلین بیرون کرد و گفت: السلام علیک یا هشام (چگونه‌ای ای هشام؟)
پس، هشام خشمگین شد عظیم، و قصد آن کرد که وی را هلاک کند. گفتند: این [مدینه] حرم رسول (ص) است و این مرد از بزرگان علماست، این نتوان کرد.  پس گفت: ای طاووس! چرا دلیری [جسارت، بی‌ادبی] کردی؟


   گفت: چه کردم؟ خشم وی زیادت شد. گفت: چهار ترک ادب بکردی: یکی آنکه نعلین بر کنار بساط من بیرون کردی. دیگر آنکه مرا امیرالمؤمنین نگفتی. و دیگر آنکه مرا به نام خواندی و به کُنیت نخواندی و دیگر آن‌که در پیش من بنشستی بی دستوری و دست من بوسه ندادی.

  طاووس گفت: اما آن‌که نعلین بیرون کردم پیش تو، هر روز پنج بار پیش خداوند خویش و از آنِ همه خلق بیرون کشم، بر من خشم نگیرد.

  و اما آن‌که امیرالمؤمنین نگفتم آن بود که همۀ مردمان به امیری تو راضی نه‌اند، ترسیدم که دروغی گفته باشم. اما آنکه تورا به نام خواندم نه به کنیت. خدای‌تعالی همۀ دوستان خود را به نام خواند نه به کنیت و گفت: یا آدم، یا داود، یا یحیی، یا موسی، یا عیسی ولی دشمن را به کنیت خواند و گفت: "تبّت یدا ابی لهب".


   اما آن که دست بوسه ندادم از ... شنیدم که گفت: "روا نیست دست هیچ کس بوسه دادن مگر دستِ زن به شهوت، یا دست فرزند به رحمت".

  اما آن‌که پیش تو بنشستم، از امیرالمؤمنین علی (رض) شنیدم که گفت: هر که خواهد که مردی را بیند از اهل دوزخ، گو در مردی نگر نشسته و قومی پیش او به پا ایستاده".


  هشام را خوش آمد، گفت: مرا پندی ده! گفت از علی (رض) شنیدم که گفت: در دوزخ ماران‌اند هر یک چندِ کوهی، و کژدمان اند هر یک چندِ اشتری، و منتظر امیران‌اند که با رعیت خویش عدل نکنند. این بگفت و برپای خاست و برفت. (کیمیای سعادت، ج 1، ص 385 و 386).» _ [پایان نقل قول از کیمیای سعادت]


   جدای آنچه از دیگران نقل شد باور یا حدس خود را نیز می‌آورم:


   داستان ربطی به اصلاح‌طلب بودن سید محمود دعایی و اصول‌گرا بودن سید ابراهیم رییسی ندارد. به تفاوت سِنی و سوابق مبارزاتی رییس دیرین مؤسسۀ اطلاعات نیز و این که وقتی دعایی در ایران و عراق روحانی شناخته شده‌ای بود آقای رییسی نوجوان بوده است.


   قبح ماجرا به خاطر آن است که این تصور درگیرد که دست صاحب قدرت بوسیده شده است. از این رو در پاسخ به کسانی که بر دست بوسی در دیدارهای دولت‌مردان در دهۀ 60 در ایوان خانۀ امام خرده می‌گرفتند هم گفته می‌شد دست مرجع تقلید خود را می‌بوسیدند. در نجف و پاریس هم بود چنین می‌کردند نه آن که به اعتبار قدرت باشد که جنبۀ مادی دارد. دست مراد و مرجع خود را می‌‌بوسند که بار معنوی دارد.


  در تمثیل مسیح هم اگر آقای دعایی دستِ پایین‌دست و نه بالادست خود مثلا دربان مؤسسۀ اطلاعات را ببوسد این همه حرف و سخن درنمی‌گیرد هر چند که بعید نمی‌دانم چنین هم کرده باشد!


  اگر دست پزشکی را ببوسید که جان مادرتان را نجات داده اخلاقی است اما اگر فلان تهیه‌کنندۀ تلویزیون دست رییس صدا و سیما را ببوسد کیست که به حساب تملق و به قصد بهره‌برداری از خوانِ الوانِ سازمان نگذارد؟ 


  مرد یا زنی که به جایگاهی اجتماعی رسیده اگر دست پدر و مادر پیر خود را ببوسد کسی نمایش و سرزنش نخواهد دانست اما اگر هم او دست وزیر را ببوسد عین چاپلوسی و پستی است.

  برخی هم معتقدند تواضع باید با حساب و کتاب باشد. تواضع انسان نباید مثل نور خورشید همه‌جا گستر باشد و اتفاقا در برابر اصحاب قدرت باید مغرور بود. تواضع در برابر زیر دست ستودنی است.

 

  تختی، تختی شد چون هنگام دریافت بازوبند پهلوانی دست شاه را نبوسید (البته خم شد و احترام کرد) اما دست مادر را می‌بوسید. در مَثَل مناقشه نیست و روحانیون هم روابط خاص خود را دارند ولی جدای عنوان باز دعایی پرسابقه‌تر و 15 یا 16 سال بزرگ تر از آقای رییسی است:

  تواضع، گرچه محبوب است و اجر بی‌کران دارد

  ولی نتوان کرد در هر جا که هیبت را زیان دارد

       از منظر انقلابی و تاریخی هم جا دارد به یادآوریم که نخستین سخنی که امام خمینی در 12 بهمن 1357 و در بدو ورود به فرودگاه مهرآباد و خطاب به صف مستقبلین گفت این بود: «به رسم طاغوت، دست‌بسته نایستید.»

 

   آقای دعایی از مسافران همان پرواز بود و این سخن را شنیده و در روزنامه‌ای که دو سال بعد مدیر آن شد و هنوز هم در پی 42 سال باقی و رکورددار است خوانده است. وقتی ایستادن به رسم دوران سلطنت در برابر رهبری انقلاب با جایگاه مرجعیت تقلید پسندیده نباشد دست‌بوسی دیگری به طریق اولی نکوهیده است.


  دیگر این که اصحاب قدرت هر قدر هم فروتن باشند در معرض کبر و غرورند و نباید به آن دامن زد. ماجرا مثل مشارکت راشی و مرتشی یا گوینده و شنوندۀ غیبت است. همان‌قدر که رشوه گیرنده مقصر است رشوه دهنده هم تحریک کرده یا اگر غیبت دیگری را نشنوید گوینده ادامه نتواند داد. آدمی در معرض وسوسه است و چه بسا بار اول پس بزند و نوبت های بعد بی میل نباشد و از این منظر لطفی در حق شخص مقابل نیست. از این منظر اقدام آقای رییسی ستودنی است چنان که امام به فخرالدین حجازی گفت: خوف آن دارم آنچه گفتید باورم شود...


   قبح و شگفتی به خاطر بحث گرایش سیاسی هم نیست. چرا که مثلا اگر در تخت بیمارستان و در ساعات آخر عمر دست حبیب‌الله عسگراولادی را می‌بوسید چنین بحثی درنمی‌گرفت در حالی که او نیز به طیف مقابل تعلق داشت.

دست‌بوسی نافرجام دعایی - رییسی؛ نقدها و توجیهات و یک حدس


   با این همه بگذارید بر اساس تجارب قبلی بگویم آقای دعایی معمولا برخوردی بسیار صمیمانه و فروتنانه دارد و چهرۀ مخاطب را می‌بوسد و لطف او عام است و شامل این قلم هم شده و به گرایش سیاسی و حتی فکری هم ربطی ندارد از این رو حدس می‌زنم چون کرونا بوده نمی‌توانسته چهره را ببوسد سراغ دست رفته است!

   پس نه به حساب تملق قدرت بگذارید، نه به اعتبار سیادت رییسی که خود دعایی نیز عمامۀ مشکی بر سر دارد و نه به خاطر جایگاه ریاست جمهوری که اگر به این سبب بود پیش‌تر بر دست حسن روحانی هم باید بوسه می‌زد که قطعا به او رأی هم داده بود حال آن که روشن است که به ابراهیم رییسی رأی نداده البته اگر البته در انتخابات شرکت کرده باشد!


   با این مقدمات حدس می‌زنم یک دلیل داشته: این که او در نشست‌ها و ملاقات‌ها مرد ماچ و بوسه به قصد تلطیف و تحبیب قلوب و کاهش فاصله‌هاست و چون وضعیت کرونا اجازۀ بوسه به رخساره را نداده در افول کرونا به جای چهره سراغ دست رفته است. همین!

ارسال به دوستان