عصرایران؛ مصطفی داننده- امین حیایی داور مسابقه «عصر جدید» در تازه ترین قسمت این برنامه به دعوت یکی از شرکتکنندگان به روی صحنه رفت و مشغول بستن قفلهایی شد که دخترک از او خواسته بود. این بازیگر سیمرغدار سینمای ایران هنگام این کار با لحن «صمد آقا» کارکتر معروف سینمایی قبل از انقلاب گفت: «هیشکی نمیتونم مثل ما قفل ببنده» بعد از این جمله همه خندیدن و حضار هم او را تشویق کردند.
این خنده و آن تشویق؛ نشان داد که حاضرین و حتی کسانی که در خانه عصر جدید میدیدند، متوجه تقلید امین حیایی از صمد آقا شدند. صمد، از روزهای ابتدایی انقلاب تا امروز سانسور بوده اما مردم و حتی نسلی که قبل از انقلاب را ندیده هم او را میشنانسد.
به همین سادگی از یک برنامه تلویزیونی میشود به این نتیجه رسید که سانسور جواب نمیدهد که اگر میداد امروز ما باید به هم نگاه میکردیم و میگفتیم: حیایی ادای چه کسی را درآورد؟
ربنای شجریان فقید؛ در صداوسیما سانسور شد ولی مردم همچنان از آن حرف میزنند وقتی هنگامه اذان مغرب میشود از این نغمه زیبا سخن به میان میآورند و حتی با موبایلشان آن را پخش میکنند.
در عصری زندگی میکنیم که سانسور و ممیزی مثل بستن مسیر آب در سرزمینهای پر باران روزی زمینهای کشاورزی است. اگر جلوی آب را از زمین بگیرید، آنها از آسمان سیراب میشوند و این یعنی کوبیدن آب در هاون.
چقدر باید یک تجربه غلط را تکرار کنیم. مگر ویدیو در دهه 60 و 70 ممنوع نبود؟ مردم از کجا فیلمهای هالیوودی، بالیوودی، فیلمهای فارسی قبل از انقلاب و حتی مسابقات کشتی کج را میدیدند؟ تازه دور زدن سانسور در آن زمان فیزیکی و با قایم کردن دستگاه ویدیو زیر کاپشن یا داخل بقچه نان بود حالا که با امواج میشود به راحتی از مانع ممیزی پرید.
دیگر زمان «از دل برود هرآنکه از دیده برفت» گذشته است و به لطف شبکههای اجتماعی و گسترش ایترنت همه در معرض دیده شدن هستند مگر آنکه دیگر خود فرد تارک دنیا شود و حاشیه نشینی را به حضور ترجیح دهد. الان بازیگرانی که در صداوسیما ممنوع از کار هستند، در شبکههای اجتماعیشان به گونهای حضور دارند که خیلیها اصلا نمیدانند که او ممنوع از کار است.
امروز نمیشود جلوی دیده شدن را گرفت و این یعنی سانسور به پایان خط خود رسیده است. طرح صیانت هم نمیتواند به این بدن بیجان کمک و آن را احیا کند. همانگونه که امروز مردم در تلگرام و توییتر فیلتر شده حضور دارند و کار خود را میکنند.
به حیایی خندیدن داداش من
چرا اینقدر زود ذوق مرگ میشی و دست و پاتو گم می کنی؟
چن بار دیگه متن و بخون تا بفهمی قضیه چیه.
دوما ، این مقاله عالی ،