رسول بهروش، روزنامهنگار، در یادداشتی در روزنامه همشهری نوشت: «به جرأت میتوان گفت بخشی از زشتترین، کریهترین و نفرتانگیزترین روزهای تاریخ فوتبال ایران از نظر فرهنگی و اخلاقی را سپری میکنیم. این یک اضمحلال محض است؛ یک نابودی مطلق که اگر از بیرون به آن نگاه کنی، تازه عمق فاجعه را درک میکنی.
این روزها پرخاش، عصبانیت، بداخلاقی و هرجومرج حرف اول فوتبال ایران را میزند. گویی هیچ مرزی برای توقف خشونت کلامی وجود ندارد. هر رفرش در هر سایت و صفحه و خبرگزاری مساوی است با صدور حداقل یک بیانیه یا مصاحبه آتشین از سوی یکی از باشگاههای کشور.
بعد از اعلام آرای کمیته انضباطی در مورد داربی تهران و نیز بازی استقلال و گلگهر، این فضای متعفن به اوج خودش رسید. آن قدر بیانیهپراکنی اتفاق افتاد که حال آدمیزاد را به هم میزد.
به موازات این فضا، درگیریهای کلامی دو باشگاه پرسپولیس و استقلال با هوادار و پیکان ادامه داشت، بعضی تیمهای جام حذفی به زمان و مکان مسابقاتشان اعتراض داشتند و خلاصه یک بلبشوی کامل بر رسانههای ورزشی حاکم بود. باز خدا را شکر که در فوتبال آماتور ایران به تیم قهرمان، «تشتک» هم جایزه نمیدهند، وگرنه اگر گوشهای از گردش مالی هنگفت فوتبال اروپا اینجا وجود داشت، لابد کشته هم میدادیم!
یکسری کانال هواداری با منافع بزرگ مالی، هواداران تیمهای مختلف را به جان هم میاندازند و سود چشمگیری به جیب میزنند. روزانه هزاران کامنت در فضای مجازی منتشر میشود که محتوای خیلی از آنها توهین به بزرگان، محترمان و حتی بنیانگذاران فقید باشگاه مقابل است.
بعضی از این آدمها طوری به ناموس و خانواده هواداران رقیب توهین میکنند که انگار با پلیدترین موجودات تاریخ مواجهاند. این فضا باید توسط عاقلهمردها مدیریت شود اما ای دریغ که کسی در میدان نیست. خیلی از مدیران و پیشکسوتها که با شهوت دیدهشدن، خودشان آتشبیار معرکه شدهاند، مربیان کنار خط قیامت به پا میکنند و باشگاهها هم در طول روز چندین بیانیه هتاکانه و مبتذل علیه هم بیرون میدهند.
اجازه بدهید عمیقا نگران کودکانی باشیم که در این فضا پرورش پیدا میکنند. بسیاری از بچههای کمسال، بخش زیادی از اوقات فراغتشان را پای همین کانالها و صفحات هواداری میگذرانند. به این ترتیب آنها هر روز ساعتها مشق خشونت و نفرت میکنند؛ تمرین دوستنداشتن، تمرین این که هیچ عقیده و سلیقه مخالفی را تحمل نکنند و به اعضای خانواده هم بد و بیراه بگویند، فقط به خاطر این که یک نفر از آنها رنگ دیگری را دوست دارد! تمرین این که هر شکستی در زندگی را گردن دیگران بیندازند.
بچههایی که روزی ۲۰۰ بار جمله آشغال «نمیخواهند ما قهرمان شویم» را میشنوند، چگونه قرار است به مردان و زنان بالغی تبدیل شوند که مسئولیت کارشان را بپذیرند و از شکست، پل پیروزی بسازند؟ بهراستی با این نسلی که تربیت میکنیم آینده ما چه شکلی خواهد بود؟ همه ما «فوتبال» را دوست داریم اما این لعنتی قرار بود یکی از آرامبخشهای ما در این روزگار پرفشار باشد، نه این که خودش به ابزار بیزاری تبدیل شود. کاش میشد تا اطلاع ثانوی پای همه محتواهای تولیدشده در فوتبال ایران عبارت «منفی ۱۸» را درج کرد.»