عصر ایران؛ جعفر محمدی- خبرها و تصاویر منتشر شده از مشهد، بسیار اسفناک است: عده ای از بانوان علیرغم این که بلیت تهیه کرده بودند، اجازه نیافتند وارد ورزشگاه شوند و بدتر از همه این که به صورت برخی از آنها، گار فلفل زدند.
این که بانوان به ورزشگاه بروند یا نروند، دغدغه اصلی من نیست و نگویید "همه مشکلات حل شد و فقط همین یک مورد مانده؟"؛ آنچه باعث شد این چند سطر را بنگارم، دغدغه های بزرگ تری است:
1 - دغدغه من این است که چرا دغدغه مسوولان ما که باید ناظر به موضوعات کلان و ملی باشد، تلاش برای نرفتن بانوان به ورزشگاه است؟
آیا از بیت المال و در واقع از جیب مردم حقوق می گیرند که کشور را در مسیر پیشرفت مدیریت کنند یا آن که نابلدی ها و ناتوانی های خود را در حاشیه هایی مانند نرفتن بانوان به ورزشگاه و طرح صیانت و نظایر این ها پنهان کنند و دو قورت و نیم شان هم باقی باشد؟!
2 - دغدغه من این است که قانون در این مملکت، هنوز چیزی است در مایه های کشک! در همین مورد حضور بانوان در استادیوم، هیچ قانونی آن را منع نکرده است ولی سلائق فردی هنوز بر قانون ارجح است. جالب توجه این که در همین فقره مشهد، خود مسوولان به بانوان بلیت ورود به استادیوم فروخته بودند ولی باز هم برخلاف تعهد قانونی ناشی از فروش بلیت، آنها را به استادیوم راه ندادند.
بی توجهی به قانون، سرطانی است که دیروز خود را در مشهد نشان داد و سال هاست که در ادارات و نهادها و شهرداری ها و قوای سه گانه و ... مانع بزرگ حرکت رو به جلو کشور است.
تا قانون در این مملکت حاکم نباشد، به هیچ جا نخواهیم رسید؛ به هیچ جا!
3 - دغدغه من این است که نام و برند کشورم در دنیا که در طول تاریخ، با فرهنگ و تمدن و احترام آمیخته بوده است، اکنون با حماقت های برخی، از آن جایگاه رفیع، تنزل یافته است. از دیروز که صدای شیون و ضجه های دخترانی که به صورت و چشمان شان گاز فلفل اسپری کرده بودند، شنیدم؛ هم دلم به حال آنها که دختران و خواهران همه ما هستند می سوزد و ناراحت شان هستم و هم به این فکر می کنم که وقتی مردم جهان این صحنه های شرم آور را از ایران می بینند، درباره ما چه فکری می کنند؟
آیا این همان تصویری است که واقعاً می خواهیم از ایران در ذهن جهانیان ترسیم شود؟ وقتی ما اقدامات وحشیانه و نابخردانه طالبان را در افغانستان می بینیم، درباره آنها چه فکری می کنیم؟ با این کارهای احمقانه داخلی، همان نگاه درباره ما هم شکل می گیرد؛ تعارف که نداریم!
کسی که در دنیای بدون مرز امروز، از حق ساده ای مانند تماشای مسابقه فوتبال جلوگیری می کند، بعد ظاهراً کوتاه می آید و بلیت می فروشد و سپس زیر حرف اش می زند و مانع می شود و از همه بدتر، با بی رحمی به صورت دخترکان بی گناه، گاز فلفل می افشاند؛ فقط به صورت آنها گاز اسپری نکرده، بلکه به چهره ایران اسید پاشیده است و خدا می داند چقدر باید جراحی های ترمیمی انجام شود تا این چهره زیبای تاریخی که همیشه مورد تحسین و رشک و حسادت دیگران بوده، بار دیگر زیبایی خود را به دست آورد!
حیفِ ایران...!
فقط وای به حال ما فقط
اولا قیمت بلیت ها از 100 هزار تومان شروع میشده و این پول رو چه کسانی به جیب زدن؟
دوم، اشاره کردید به دنیای بدون مرز. بنظرم همین افراد بدنبال طرح صیانت هستند تا این زشتی ها و کژی ها از دید مردم پنهان بماند.
سوم، بعید میدانم برای این افراد کوته فکر، وجه کشور و نظام مهم باشد.
من فقط برای بچه هایم نگران هستم که قرار است در این ویرانه بزرگ شوند.
وای از من که نمی توانم از این مملکت کوچ کنم.
وای بر من
از همینجا جلوتو بگیرم:
1- مسئولین ما مسئولین ما نیستن.
2- مسئولین ما سواد و توانایی رسیدگی به امور مهم تر رو ندارن.
3- مسئولین ما اگر هم توان داشتن اجازه تصمیم گیری برای مسائل مهم تر رو ندارن.
4- بازم بگم؟
5- از ماست که بر ماست.
با این همه منابع و ثروت شده درس عبرت واسه بقیه
بقیه ایران مثال می زنن که می خوایید مثل ایران بد بخت شیم ؟!
نگاه متحدانه دوری از هیاهو برای رفع خطاهاست.ایران کشوری بظاهر ضد آمریکا که حتی نقش و شکل تاکسی آن آمریکایی هست.چرا؟
حیفِ ایران...!
ایران ای سرای امید
.....
اگر چه دلها پر خون است
.
.
.که دست دشمن در خون است
.
.
آخرش هم در شوشتر گردن مسگر بیچاره ای را میزنند و تمام ...ایام به کامتان آقایان !!!