۰۳ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۳ دی ۱۴۰۳ - ۰۷:۵۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۸۳۲۰۹۴
تاریخ انتشار: ۰۶:۰۰ - ۰۴-۰۱-۱۴۰۱
کد ۸۳۲۰۹۴
انتشار: ۰۶:۰۰ - ۰۴-۰۱-۱۴۰۱
نگاهی به ویژه‌نامه‌های نوروزی مطبوعات – 4

اندیشۀ پویا؛ پیروزی در ماندن است

اندیشۀ پویا؛ پیروزی در ماندن است
نگین مطالب این شماره گفت‌و‌گو با هادی حجازی‌فر کارگردان فیلم «موقعیت مهدی» است که برندۀ سیمرغ بهترین فیلم جشنوارۀ فجر شد.

  عصر ایران؛ سروش بامداد- وقتی «اندیشۀ پویا» هم ناگزیر از افزایش قیمت می‌شود بیشتر می‌توان دریافت بحران کاغذ تا چه پایه جدی است چرا که گردانندگان این مجله غالباً آخرین‌اند در گران‌کردن و همین حالا هم در حالی با قیمت 75 هزار تومان عرضه شده که دیگران 85 و 95 را نیز بر جلد نشانده‌اند.

  البته دریغ است این معرفی با بحث قیمت شروع شود در روزگاری که همچنان مجله، از پیتزا ارزان‌تر است و اگر مجلات فاخری چون اندیشه پویا، تجارت فردا، بخارا، نگاه نو، تجربه، عصر اندیشه، آگاهی نو، زنان امروز، سیاست نامه، دیلمان، آنگاه و مانند اینها نباشند دکه‌های فروش مطبوعات یک‌سر به تسخیر تنقلات و دخانیات و مایعات درمی‌آید اما چه می‌توان کرد که اهل فرهنگ و خواندن بیش از دیگران در تنگنای معیشت‌اند.

  طرحی از فروغ فرخ‌زاد اثر هادی حیدری روی جلد است به بهانۀ پنجاه‌و‌پنجمین سالروز خاموشی شاعر و رضا خجسته رحیمی در یادداشت سردبیر که حکایت تلخی‌ها و نومیدی‌های پس از سرخوردگی‌های سیاسی و اجتماعی و نابسامانی‌های اقتصادی است از شعر فروغ هم یاری جُسته و نوشته است:

  «این روزها که آیینۀ امید ما بر سنگ کوبیده شده، این روزها که به قول فروغ "پشت شیشه برف می‌بارد" و " در سکوت سینه‌ام دستی، دانۀ اندوه می‌کارد"، گاهی فکر می‌کنم که این روزنامه‌نگاری عجب عشق بی‌آینده‌ای بود. ولی باز حسی می‌گوید که بله، شما کج و کوله شدید؛ اما می‌شود کمی کج، کمی لنگ، کمی با درد، کمی با عادت کردن به شکست، همچنان راه رفت.

  یاد "رنوار" نقاش فرانسوی می‌افتم که در هفتاد و چند سالگی روی صندلی چرخ‌دارش می‌نشست و در مبارزه با رماتیسم و انگشتان بیمارش، قلم‌مو را با نخ به انگشتان افلیج خود می‌بست تا چونان مؤمنی مصلوب و خستگی‌ناپذیر همچنان نقاشی بکشد. با این امید که جهان به قامت نقاشی‌هایش درآید. به قول ظریفی: پیروزی در ماندن است.»

 
  سردبیر اندیشه پویا با این همه باز نشریه‌ای دارد و  در آن می‌نویسد ولو از شکست، حال آن‌که در همین شماره گفت‌و‌گویی دارند با ماشاءالله شمس‌الواعظین سردبیر نشریات موفق دهۀ 70 خورشیدی که می‌گوید: «20 سال است به جای روزنامه‌نگاری با درخت و زمین مشغولم» و این گونه توضیح می‌دهد:اندیشۀ پویا؛ پیروزی در ماندن است

  «با خودم گفتم ما یک عمر ذهن مردم را شخم می‌زدیم، بذر می‌کاشتیم و انتظار رشد داشتیم. الآن که دیگر آن امکان نیست اما می‌توانیم زمین مردم را شخم بزنیم. ناگهان علقه ای در وجودم پیدا شد. علقه‌ای به کشاورزی و باغ‌داری. وقتی این کار را شروع کردم مرتب با خودم می‌‌گفتم آیا من فقط در کار مطبوعات و مدیریت مطبوعاتی می‌توانستم موفق شوم یا کار دیگری هم از من برمی‌آید؟»

  مجله جز او سراغ روزنامه‌‌نگاران دیگری هم  رفته که با توقف‌ها و توقیف‌ها از عشق‌شان جدا افتادند و به کارهای دیگری سرگرم شدند. شروع مطلب سید علی میرفتاح کافی است تا با عمق این رنج آشناتر شویم:

  «برای هیچ مجله‌ای به اندازۀ "مهر" دلم نسوخت. هم قبلش طعم تعطیلی را چشیده بودم و هم بعدش. "مهر" اما برای من یک چیز دیگر بود و هست. برای همین وقتی ناغافل زدند زیر بساط مان، حسابی به هم ریختم و برای مدت مدیدی داوطلبانه به محاق رفتم. نرفتم. گریختم.»

  نگین مطالب این شماره اما بی گمان گفت‌و‌گو با هادی حجازی‌فر کارگردان فیلم «موقعیت مهدی» است که برندۀ سیمرغ بهترین فیلم چهلمین فیلم جشنوارۀ فجر شد. علی ملیحی و علیرضا اکبری تقریبا تمام سؤالات مطرح و ممکن را با حجازی‌فر در میان گذاشته‌اند؛ از جمله این پرسش که چرا نام «آسیه باکری» را در فیلم نمی‌شنویم.

  مصاحبه را باید کامل خواند و به عبارت درست‌تر قرار ما نقل مطالب به گونه‌ای نیست که از خریدن و خواندن حس بی‌نیازی درگیرد و می‌خواهیم شوق خریدن و خواندن ایجاد شود تا تعطیلات نوروز را با یک مجلۀ خواندنی سپری کنید که قیمت آن به اندازۀ 250 گرم پسته است.

  از بخش‌های خواندنی دیگر مجله، معرفی 60 کتاب منتخب سال است که برخی را در معرفی‌های عصر ایران هم دیده‌اید.

  یکی از بخش‌های جذاب دیگر «روایتی از یک حضور خیالی» است و نوشته‌ای به قلم احمد زیدآبادی با این عنوان: در خیمۀ خان قاجار و زندان خان زند. هر قدر هم کانال تلگرامی، بیننده داشته باشد و هر اندازه دربارۀ سیاست داخلی و خارجی بنویسد اما جای او اینجاست: روی کاغذ با این نثر شیرین.

  یادداشت علیرضا رجایی با عنوان «در جست‌و‌جوی معنویت در خانۀ خیابان ویلا» - در محضر علامه طباطبایی و هانری کربن- هم از همین جنس است و روایت یک حضور خیالی بسیار لذت‌بخش از کار درآمده است.

  اگر اهل اندیشه هستید و مشتاق آرای مصطفی ملکیان مقالۀ او در این شماره را از دست نخواهید داد که این بار دربارۀ تسلا بخشی است:

  «فقدان، همیشه در کمینِ ماست و اگر از کمین‌گاه او تیری به سوی ما پرتاب شود و بر وجود ما بنشیند از این وجود تیر فقدان خورده خونی روان می‌شود که نام آن غم است.

  غم، احساسی است ناشی از فقدان. به هر که چیزی یا کسی ارج‌مند و عزیز را از دست داد، غم دست می‌دهد. هر وقت که محبوبی رفت، غمی می‌آید. به تعبیری مسامحه‌آمیز، گویی در اینجا نیز طبیعت از خلأ وحشت دارد: خلأ ناشی از فقدان محبوب را غم، پُر می‌کند.»


    چنان‌که اشاره شد و طرح روی جلد هم گواهی می‌دهد پروندۀ ویژه به فروغ فرخ‌زاد اختصاص دارد با این شروع توفانی به قلم جلال توکلیان:

   «هیچ چیز واقعی‌تر از مرگ نیست و احتمالا هیچ کسی این مهم‌ترین واقعۀ زندگی‌اش را فراموش نمی‌کند. لحظه‌ای که ماشین تو تصادف کرده و به بیرون پرت شده‌ای و سرت به جدول خیابان خورده... ساعت، سه بار می‌نوازد، امروز دوشنبه 25 بهمن 1345 است... دَروس، در فاصلۀ 100 متری استودیو گلستان. کنار تو رحمان -مستخدم ابراهیم گلستان- نشسته و تو جیپ را به سمت قلهک می‌رانی. روز بدی است. امروز صبح خبر دادند خواهرت از درگیری و اختلاف مالی پدرت و شوهرش مستأصل شده و دست به خودکشی زده که ناموفق بوده....»

    وقتی همین سطور پراکنده که نقل شد این قدر جذاب است و شیرین می‌توانید حدس بزنید خود مجله تا چه اندازه می‌تواند خواندنی باشد.

ارسال به دوستان