۱۵ آبان ۱۴۰۳
به روز شده در: ۱۵ آبان ۱۴۰۳ - ۲۰:۰۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۸۲۶۶۶۲
تاریخ انتشار: ۱۰:۴۰ - ۲۲-۱۱-۱۴۰۰
کد ۸۲۶۶۶۲
انتشار: ۱۰:۴۰ - ۲۲-۱۱-۱۴۰۰
جشنوارۀ چهلم فجر/ یک نگاه ساده - 6

مرد بازنده؛ یک فیلم پلیسی ناب

مرد بازنده؛ یک فیلم پلیسی ناب
به عنوان یک خوانندۀ حرفه‌ای ادبیات پلیسی همیشه دوست داشتم یک کار قوی ایرانی را شاهد باشم. میان نویسندگان ایرانی، هر چند کار تحسین‌شدۀ فیل در تاریکی (اثر قاسم هاشمی‌نژاد) را داشتیم، اما نویسندگانی که تخصصی به این سبک شناخته شوند تقریبا نداریم

  عصر ایران؛ خشایار پارسا- آخرین کار محمد حسین مهدویان که شش هفت سال ی است - همچون استاد نادیده‌اش، هیچکاک - هر سال یک فیلم می‌سازد، یک فیلم پلیسی ناب است: مرد بازنده؛ اثری بی‌نقص با شخصیت‌پردازی و داستانی عالی، بازی‌هایی قوی و انبوهی ریزه‌کاری‌، که قطعا دوست‌داران داستان‌های پلیسی - کارآگاهی از دیدنش لذت خواهند برد.

  به عنوان یک خوانندۀ حرفه‌ای ادبیات پلیسی همیشه دوست داشتم یک کار قوی ایرانی را شاهد باشم. میان نویسندگان ایرانی، هر چند کار تحسین‌شدۀ فیل در تاریکی (اثر قاسم هاشمی‌نژاد) را داشتیم، اما نویسندگانی که تخصصی به این سبک شناخته شوند تقریبا نداریم؛ کارهای پرویز قاضی سعید کارهایی نوجوان‌پسند، سبک و در فضایی خارجی هستند که به نظر می‌آید رونوشتی آمیخته از کارهای عامه‌پسند میکی اسپلین (خالق کارآگاه مایک هامر) و ماجراجویی‌های جیمزباند (آفریدۀ یان فلمینگ) باشند و امیر عشیری، که هر چند کارهایش شسته‌رفته‌تر است اما همچنان - شاید به خاطر آن که نخست پاورقی بودند - نامنسجم هستند و با وجود آن‌که کارآگاه داستان‌هایش ایرانی، اما عضو پلیس بین‌الملل، است اما در همان بافت و فضای خارجی است، حتا در جاهایی که درون ایران است.

   البته آثارش درخشش‌های یک ذهن آشنا به ادبیات را دارد و گاه اوج‌هایی - مثلا در «تسمه چرمی» - می‌یابد و به همین خاطر است که گمان دارم سینمای پلیسی ما - البته اگر وجود داشته باشد - به‌شدت نسبت به این نویسندۀ پرکار کم‌لطف بوده است.

مرد بازنده؛ یک فیلم پلیسی ناب

  فیلم‌ها و مجموعه‌های پلیسی ایرانی در تمام این سال‌ها هیچ‌گاه قدرت‌مند نبودند، حتا هنگامی که گاه داستان‌هایشان را از نویسندگان خارجی کش می‌رفتند! شاید تنها کاری که در این چند سال کمی به این فضا نزدیک شده باشد، «آخرین بار کِی سحر را دیدی» (فرزاد موتمن - ۱۳۹۴) باشد.

  البته کار مهدویان نه به فضای معمایی نویسندگان انگلیسی - آرتور کنان دویل و آگاتا کریستی - نزدیک است و نه به فضای پرهیجان و نقد اجتماعیِ آمریکایی - چون دشیل همت یا ریموند چندلر - بلکه بیشتر نزدیک به فضای کارهای ژرژ سیمنون فرانسوی و کارآگاهش، کارآگاه مگره، است‌؛ با همان تیپ بازجویی‌ها و البته مشکلات خانوادگی!

   اما فضای فیلم - البته با توجه به فضای جامعه‌ی ما که به هر چیزی دست می‌زنی سیاسی می‌شود! - یادآور فیلم‌های دهه‌های هفتاد و هشتاد میلادی ایتالیا است؛ همان‌ها که کمیسری مصمم برای حل پرونده‌ای به رده‌های بالای حکومتی می‌رسد و در بیشتر اوقات جانش را از دست می‌دهد، که البته مهدویان با ظرافتی خاص نمی‌گذارد کار به آنجا برسد و کارش سیاسی شود!

   مهدویان واقعا کارگردان کاربلدی است. من هم جزو کسانی بودم که در ماجرای فاشیست خطاب کردن فردوسی، او را نقد کردم اما هنگامی که فیلم لاتاری را دیدم منظورش را درک کردم.

    البته فردوسی، حتا در اوج ایران‌گرایی‌اش، فاشسیت نیست و خوبی‌های دیگری را می‌بیند و با دشمن - فقط به خاطر آن‌که دشمن است - نمی‌ستیزد، بلکه معیارش انسان بودن فرد است و آسیب یا خیری است که فرد به جامعه می‌رساند که این، برآمده از فرهنگ ایرانی است که از همان آغاز - به هزار و یک دلیل - از سویه‌های تعصب قومی به دور بود.

   به هر رو، به خاطر آن نقدم از مهدویان پوزش می‌خواهم. فیلم لاتاری حال و هوای ایران‌گرایانۀ قدرتمندی داشت، همچنان که فیلم بسیار زیبایش، درخت گردو که به خوبی سختی‌هایی تاریخی را که بر هم‌میهنی کُرد رفته بود تصویر کرد؛ حتا اگر در آخر آن فیلم نمی‌کوشید که همۀ مشکلات دیار کردستان را یک‌پارچه طرح کند که سبب می‌شد از ارزشِ سینمایی اثرش کاسته شود، همان که کول‌برانی بر در خانۀ قادر مولان‌پور گرد آمده بودند، به خوبی گویای بسیاری از واقعیت‌ها بود.

  یادم هست، که در همان آغاز کار او، با توجه به برخی تهیه‌کنندگان کارهایش، گمان بر این بود که فردی ایدئولوژیک است اما آشکار بود که فردی که در کاری ورزیده و متخصص شود در بند ایدئولوژی نخواهد ماند کما این‌که فیلم مرد بازنده فیلمی کاملا غیرایدیولوژیک است.

   دریغ است کارآگاه فیلم (سرهنگ احمد خسروی، با بازی عالی جواد عزتی) - مردی مصمم و سالم، تا آنجا که در صحنۀ بی‌نظیر درگیری‌اش در پاسگاه شرمنده است که درجه‌اش را عنوان می‌کند - باز هم در کارهایی دیگر به کار گرفته نشود و حتا دوستان فیلم‌نامه‌نویس (ابراهیم امینی و حسین حسنی و نیز خود مهدویان) کتاب‌هایی را حول این شخصیت، که بسیار خوب پرداخت شده است، ننویسند!

  پیرمرد بازندۀ ما چندان هم بازنده نیست و سرانجام در عین آن‌که می‌تواند از بر شکافِ نسلی پلی بزند پرونده‌اش را هم، آن‌گونه که خودش درست می‌داند، به فرجام می‌رساند. خنده‌اش در پایانِ فیلم - که تنها خندۀ او در طی فیلم است - بسیار ‌ دل‌نشین است!

  فقط نمی‌دانم این چه سالی بود که این‌همه در تهران بارندگی داشتیم؟!

ارسال به دوستان