عصر ایران؛ علی دماوندی کناری (دانش آموخته علوم سیاسی)- یکی از تکنیک های فریبکارانه دنیای امروز آن است که مسائل بزرگی که ماهیت چند بعدی دارند ، ابتدا تبدیل می شوند به مسئله ای صرفا فنی تا تنها گروهی معدود صلاحیت صحبت کردن در آن را بیابند. در دنیای پیچیده امروز، ما در ایران به سرعت در حال فرو کاستن مسائل پیچیده به موضوعاتی ساده هستیم .
طرح هایی مانند طرح حمایت از خانواده یا طرح صیانت از فضای مجازی و ... تصویری بدون روتوش از واقعیت های سیاست گذاری در ایران است. جامعه ای که بسیاری از تصمیم ها، توجیه ها، پاداش ها و مجازات های آن هیچ دلیل منطقی ندارد و تلاش برای یافتن چرایی اتخاذ تصمیم ها، اهداف یا روند شکل گیری سیاستها، راه به جایی نمی برد.
مسئله رشد جمعیت، مسئله ای بین رشته ای است که بخشی از آن به علوم اجتماعی باز می گردد. قانون موسوم به حمایت از خانواده و جوانی جمعیت از جمله مواردی است که در چند وقت اخیر در رسانه ها مطرح بوده است و همچنان نیاز به نقد، کسب نظر و اجماع کارشناسان حوزه های جمعیت شناسی، اقتصاد و جامعه شناسی داشته و دارد.
راهبرد ملی افزایش و جوانی جمعیت مستلزم محاسبه و فراهم آوری الزاماتی است که بدون آن، اهداف راهبردی این مهم به نتایج معکوس و فاجعه باری منجر می شود.
از دیدگاه بسیاری این قانون دارای تبعات منفی در افزایش جمعیت کشور بدون تامین زیر ساخت های لازم اقتصادی، اجتماعی، آموزشی و بهداشتی، ورود به حوزه خصوصی خانواده و اجبار به فرزند آوری ناخواسته و کاهش حضور زنان در اشتغال و جامعه است.
بر اساس محاسبات بانک جهانی سرمایه گذاری برای تحصیل، شغل و ازادواج هر فرد ایرانی حدود 200 هزار دلار برآورد می شود. بدین ترتیب سیاست گذاری برای افزایش جمعیت یک میلیون جمعیت در سال نیازمند تامین 200 میلیارد دلار در یک بازه زمانی 25 ساله است. بدون تامین این منابع نسلی که در اثر سیاست های بدون پشتوانه افزایش جمعیت پا به عرصه وجود خواهند گذاشت، از تحصیل، شغل و آینده مناسب برخوردار نخواهد بود و بالطبع بر حجم فلاکت جامعه افزوده خواهد شد.
حتی برخی می گویند افزایش جمعیت را برای چه می خواهیم، وقتی نمی توانیم جمعیت جوان کنونی خود را حفظ کنیم و کشور با بحران و به نوعی اپیدمی مهاجرت مواجه است. چرا کشور باید هزینه بهداشت، تربیت ، آموزش و تحصیل و ... نیروی انسانی را تقبل کندکه در زمان بازدهی شان راهی دیگر ممالک می شوند.
مادامی که در خصوص مسائل کلان اقتصادی ، اشتغال و چشم انداز مطلوبی از آینده کشور وجود ندارد، برنامه افزایش جمعیت جز هدر رفت بیشتر منابع کشور نتیجه ای بدنبال نخواهد داشت .
گروهی نیز از جنبه دیگر مخالف این طرحاند و این سوال را مطرح می سازنند که آیا اساساً افزایش جمعیت و فرزندآوری در اقلیم ایران توجیه صحیحی دارد؟
آنان معتقدند که زیست بوم ایران بر مبنای شرایط اقلیمی و امکانات سرزمینی دارای محدویت هایی در منابع آبی و خاک های حاصل خیز، ذخایر و منابع طبیعی است. این محدویت ها طبعا امکان بارگذاری جمعیت بیشتر را در پهنه های مختلف این سرزمین محدود می کند. بنابراین نباید صرف مشوق های قانونی یا اجبارهای سیاستی بدون در نظر گرفتن محدویت امکانات این زیست بوم، بار جمعیتی نامناسبی را در آینده بر این سرزمین تحمیل کرد.
برخی دیگر هم این استدلال را مطرح می کنند که مشکلات شدید و مزمن اقتصادی موجود در کشور، انگیزه فرزند آوری را در خانواده های ایرانی به شدت کاهش داده است و این کاهش انگیزه ناشی از آگاهی جمعی از آینده نه چندان روشن رشد و توسعه اقتصادی ، اشتغال و... است .
حال در جهت مخالف این استدلال هم می توان گفت چرا در کشور های اروپایی و ژاپن که معمولا مشکلات اقتصادی به معنای رایجی که ما با پوست و گوشت خود آن را حس می کنیم وجود ندارد، رشد جمعیت پایین و حتی منفی است؟
در حالیکه همه این دولت ها انواع برنامه ها و سیاست های تشویقی موثرتری را بکار می گیرند ( مثلا در ژاپن دولت به هرکسی که صاحب فرزند شود 3500 دلار جایزه می دهد و علاوه بر آن ماهیانه حدود 150 دلار کمک هزینه مهد کودک ، لباس ، تغذیه و... را تا هفت سالگی کودک متقبل می شود )، ولی نتایج چندانی را ملموسی را کسب نمی کنند و همچنان مجبورند به تسهیل در سیاست مهاجر پذیری روی بیاورند.
با توجه به واقعیت های جامعه ای مانند ژاپن چه به لحاظ اقتصادی، اشتغال، بهداشت، سلامت و... ولی با وجود همه این ها ، میل به فرزند آوری در این کشور عمومیت ندارد. برعکس آنچه عمومیت دارد میل به فرزند نیاوردن است چرا؟
این ماجرا را چگونه می توان تحلیل کرد؟ شاید بتوان گفت ماجرا دستوری و ابلاغی نیست. ماجرا مرتبط با واقعیت های زندگی امروزی است. چون زندگی پیچیده شده است. حتی اگر اشتغال، درآمد ، امنیت و بهداشت هم بود و یا هست ، ولی زندگی چندان شاد نیست، لذا جامعه با نوعی خودآگاهی در اضافه کردن یک نفر به این دنیا احتیاط می کند.
می توان گفت مشوق های مالی نمی توانند رفتاری را که منشا ذهنی دارد، عوض کند . موضوع افزایش جمعیت فارغ از همه محدویتهای برشمرده، بیشتر به اذهان عمومی جامعه برمی گردد.
به نظر می رسد باید باور کنیم در روزگار امروز مسئله، فقط جمعیت زیاد نیست، مسئله کیفیت زندگی است و در این میان باید قدری درباره " واقعیت " ها و" محدویت" ها بیشتر بیاندیشیم .