عصرایران؛ احسان محمدی- «ما عادت نداریم بدون استرس بریم جامجهانی، برای همین انگار این تیمملی هیچکاری نکرده!» این جمله را دیروز از دوستی شنیدم و فکر کردم در عین طنزآمیز بودن به واقعیت نزدیک است. نسل جوان و نوجوانی که در شبکههای اجتماعی هزار و یک ایراد به تیمی میگیرند که از 18 امتیاز ممکن 16 امتیاز گرفته، قاطعانه در صدر است، خط دفاع و خط حملهاش خیرهکننده است، با ستاره و بیستاره میبرد هم بیرحمانه میتازد، شاید چون هرگز ندیده مادران ما زمانی برای صعود حتی قرآن روی تلویزیون میگذاشتند، نماز و صلوات نذر میکردند و ...
قسمت اول را اینجا بخوانید
جام جهانی 2006
بلاژویچ رفت و دستیار او برانکو ایوانکوویچ جایش نشست. با پالتوی کرم رنگی که میگفتند برایش شانس میآورد. مردی که برعکس بلاژ، کم حرف بود، جنجال رسانهای نداشت و روحیه محافظهکارانهاش باعث شد به او مدام حمله کنند که ترسو بازی میکند. شکنجه از همان دور مقدماتی شروع شد. با لائوس، قطر و اردن! فکرش را بکنید!
در آزادی 1-0 به اردن باختیم. وحید هاشیمان با وساطتت رئیس فدراسیون از قهر برگشت و در امان دقیقه 81 به نیکبخت پاس داد و او گل زد، دقیقه 90 علی دایی گلزنی کرد و به زحمت 2-0 بردیم اما این پایان کار نبود. بازی با قطر به رنج مضاعف تبدیل شد.
عقب افتادیم. گل به خودی یحیی گلمحمدی کمرشکن بود. خبرگزاری مهر نوشت بعد از این گل یکی از تماشاگران ایران روی سکوهای ورزشگاه الاتحاد سکته کرد و جان باخت. با گل دقیقه 89 وحید هاشیمان 3-2 پیروز شدیم. مُردیم تا بردیم! ما این روزها را هم دیدهایم. برادر خاطرت هست؟
شاید فکر کنید بازیکنان خوبی نداشتم. از علی دایی تا خداداد عزیزی و یحیی و ایمان مبعلی و آرش برهانی و جواد نکونام ... را داشتیم. اما کارمان با تیم ملی در مقدماتی جام جهانی با نذر و نیاز و معجزه راه میافتاد!
در دور بعد ایران با بحرین، ژاپن و کره شمالی همگروه شد. وقت انتقام از بحرین بود. هنوز زخم آن رقص با پرچم عربستان التیام نیافته بود. در منامه مساوی کردیم. بدون گل. در نوروز وقتی همه رسانهها دست به کار شدند تا مردم از کنار سفره هفتسین و تعطیلات به ورزشگاه بیایند و ژاپن را شکست دهیم و «آزادی» رسماً منفجر شد 2-1 ساموراییها را بردیم.
تا دقیقه 75 بازی مساوی بود. مسابقهای که وحید هاشیمان ستارهاش شد و دو گل زد. فشار آن مسابقه به حدی بود که 7 نفر در ازدحام جان باختند و 39 نفر زخمی شدند. یکی از تلخترین نوروزهای تاریخ فوتبال ایران. یاد آوردن همین نکته کافی است تا ببینیم هر بار با چه شکنجهای صعود میکردیم. حتی به قیمت جان باختن هواداران.
در کره شمالی 2-0 بردیم، در بازی برگشت 1-0 پیروز شدیم. رحمان رضایی گل زد. به سختی در دو دیدار از سد این حریف گذشتیم. در دیدار برگشت مقابل بحرین حتی رئیس جمهور خاتمی هم حضور یافت و با تک گل محمد نصرتی پیروز شدیم. کسانی که آن بازی را خاطرشان میآید میدانند چه استرسی تحمل کردیم، چه خون دلی خوردیم تا بازی را ببریم. صعود کردیم. بازی آخر با ژاپن تشریفاتی شد. 2-1 باختیم و به عنوان تیم دوم صعود کردیم ... صعود کردیم با چندین کَُشته!
به آمار نگاه کنید. در هیچ بازی 3 گل نزدیم. علی دایی به شدت زیر فشار قرار گرفت که پیر شده و کیفیت سابق را ندارد. فریدون زندی به عنوان اولین بازیکن دو رگه به ترکیب تیم ملی اضافه شد.
جام جهانی 2010
ترمینال جنوب بودم. با بلیت اتوبوسی در کف برای سفر به جنوب. یکی از نمایشگرهای ترمینال تصویری از افشین قطبی سرمربی پرسپولیس را نشان میداد که از شنیدن خبر انتصاب به عنوان سرمربی تیم ملی ایران شادمان بود اما علی دایی روی نیمکت نشست. شهریار برگشته بود تا آن خداحافظی تلخ از تیم ملی در جام جهانی 2006 را با یک بازگشت باشکوه جشن بگیرد اما «که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها...»
با کره جنوبی، کره شمالی، عربستان صعود و امارات در یک گروه قرار گرفتیم. با گل دقیقه 81 جواد نکونام در ریاض از شکست مقابل عربستان گریختیم. در ورزشگاه آزادی به زحمت 2-1 کره شمالی را شکست دادیم ، مهدویکیا و نکونام گل زدند. در دوبی با شکنجه مطلق موفق شدیم یک امتیاز بگیریم. کریم باقری بعد از چندسال دوری برگشت و دقیقه 81 گل تساوی را زد.
در ورزشگاه آزادی تا دقیقه 81 از کره جنوبی پیش بودیم اما یک ضربه کاشته از پارک جی سونگ کاخ آرزوهایمان را ویران کرد. بد بودیم، بد بازی میکردیم. ستاره هم کم نداشتیم. از سید مهدی رحمتی تا هادی عقیلی و پژمان نوری و محمدرضا خلعتبری، مجتبی جباری و مهدی مهدویکیا و آندارنیک و سیدجلال و ... که بهترینهای زمان خودشان بودند. علی کریمی اما دعوت نمیشد. علی دایی که حالا منتقد اسکوچیچ شده که چرا مهدی طارمی را تنبیه انضباطی کرده آن روزها در حالیکه مثل نان شب به یه بازیکن خلاق برای خلق موقعیت نیاز داشتیم روی نام کریمی خط کشید. خیلی راحت!
و فروردین فاجعه از راه رسید. در حالیکه تا دقیقه 79 با گل زیبای مسعود شجاعی 1-0 از عربستان جلو بودیم با دو گل شکست خوردیم. پیش چشم 100 هزار تماشاگر، آن رقص عربی میانه زمین ... چه عید تلخی شد. علی دایی برکنار و افشین قطبی به نیمکت برگشت. کشور درگیر اتفاقات بعد از انتخابات 1388 بود. تب تند سیاست به فوتبال هم سرایت کرد.
افشین قطبی ماموریت غیرممکن را قبول کرد. به پیونگیانگ رفتیم اما فقط با یک تساوی 0-0 و یک امتیاز برگشتیم. نه ریزهکاری مسعود شجاعي بازيكن موثر آن روزهای اوساسوناي اسپانيا گره باز کرد، نه وحيد هاشميان مهاجم بوخوم. نه مهدي مهدويكيا بال راست آينتراخت فرانكفورت آلمان قفلی گشود نه علی کریمی که با موهای بلند به ترکیب برگشته بود. اگر مهدی رحمتي نبود که چندين بار موقعيتهاي كره شمالي را مهار كرد، شاید ايران شكست ميخورد.
در تهران 1-0 امارات را شکست دادیم. علی کریمی هنرمندانه گل زد تا امیدها افزایش پیدا کند. قطبی گفته بود که کرهجنوبی را مثل «کف دست» میشناسد اما در فضایی ملتهب و در حالیکه با گل اتفاقی دقیقه 52 مسعود شجاعی جلو افتاده بودیم دقیقه 82 پارک جی سونگ زهرش را ریخت تا حذف شویم. تیم چهارم در گروه پنجتیمی! با 8 گل زده، 7 گل خورده و 11 امتیاز! امارات در این گروه تیم آخر شد، تنها با یک امتیازی که از ما گرفته بود!
آن همه امید و آرزو، تغییر و تحول، شارژ روحی و مالی تیم، حاشیه و جنجال دود شد و به هوا رفت و ما در خانه غمزده به تماشای جام جهانی 2010 به میزبانی آفریقای جنوبی نشستیم و حسرت خوردیم که چرا کره شمالی آنجاست و ما در خانه ... صعود به جام جهانی هیچوقت این همه آسان و بیدردسر نبود. برادر، خاطرت هست؟
... ادامه دارد