عصر ایران؛ محمد باقر محسنی- در جهان مدرن که مفاهیم بسیاری، تغییرات بنیادین داشتند و هماهنگ با اقتضائات دنیای جدید، بازتعریف شدند، «قدرت» نیز تعریفی جدید برای خود گرفت و استراتژیستهای سیاسی و نظامی امروزه از قدرت هوشمند «smart power» سخن میگویند که بیشتر ناظر بر وجوه و جنبههای نرم و روزآمد و متکی بر دوعنصر مهم «رفاه اجتماعی و تبلیغات» -توأمان- است تا بمب، موشک و سپر دفاعی.
از این منظر، «امنیت ملی» هم بیشتر وابسته به اموری ذاتاً غیرامنیتی در نظر گرفته میشود ازجمله اقتصاد و رسانه و با این نگرش، دولتها برای توسعه و تقویت امنیت ملی و پُر کردن شکافهای مختلف قومی، نژادی و فرهنگی باید نگاه به درون داشته باشند و خودنظارتیِ مستمر «selfmonitoring» را اعمال کنند.
نگرش نظامی به مقوله تأمین امنیت که ناظر به بیرون و معطوف به تهدیدهای خارجی است البته امری لازم و حیاتی است اما همه ماجرا نیست و شوروی سابق که ابرقدرت بلوک شرق و از نظر نظامی به موازات آمریکا قدرت اول جهان بود، دقیقاً به تعبیر فردوسی که گفت: «نباشی بس ایمن به بازوی خویش/ خورد گاو نادان ز پهلوی خویش»، از پهلوی خود خورد و امروز اسراییل نیز دقیقاً همان مسیر شوروی سابق را میرود چون همه نگاه خود را به بیرون از مرزها دوخت تا برای خود امنیت پایدار تولید کند.
در ادامه این رویکرد و امتداد معاهده صلح ابراهیم بین اسراییل و اعراب، کنفرانس «صلح و استرداد» جمعه گذشته با حضور برخی شخصیتهای عشایری از استانهای مختلف عراق با دستور کار دعوت به عادیسازی علنی مناسبات عراق با رژیم صهیونیستی به همت یک موسسه آمریکایی به نام مرکز ارتباطات صلح در شهر اربیل عراق برگزار شد.
این کنفرانس با مشارکت ۳۰۰ شخصیت عراقی از ۶ استان شامل بغداد، موصل، صلاح الدین، الانبار، دیاله و بابل برگزار شد.
مجری این کنفرانس که کارمند وزارت فرهنگ عراق است در اظهارات خود گفت عراق نیز باید در اقدامات خود برای عادیسازی روابط مانند امارات متحده عمل کند و مدعی شد که شهرکنشینان اسرائیلی خواهران و برادران ما هستند و هیچ قدرتی نمیتواند این مطالبه ما را نادیده بگیرد.
البته این کنفرانس واکنش مقامات رسمی عراق و اقلیم کردستان را به همراه داشت. مقامات رسمی اقلیم که هیچکدام در این کنفرانس حضور نداشتند ادعا کردند از برگزاری آن آگاهی نداشتند و مقامات رسمی عراق نیز مانند همیشه تأکید کردند که حق مردم فلسطین خط قرمز ماست و به نوعی بر مخالفت با هر نوع عادیسازی روابط با اسراییل خط بطلان زدند هرچند برخی تحلیلگران بر این باور هستند با توجه به حساسیت موضوع فلسطین در کشوری چون عراق، بسیار بعید است این برنامه بدون هماهنگی و جواز شفاهی رهبران اقلیم و حتی دولت مرکزی عراق انجام شده باشد که موضوع بحث ما در این نوشتار نیست.
روی سخن ما با اسراییل است که طی سالهای اخیر همه تخممرغهای امنیت خود را در سبد نگاه به بیرون و گنبد آهنین و مشت پولادین گذاشت در حالیکه مشکل اصلی اسراییل نه اردن و مصر و امارات یا بحرین که در داخل اراضی اشغالی است و امروز وضعیتی پیچیده دارد و آینده اسراییل را مبهم کرده است که در ادامه به چند مورد آن اشاره میشود.
نگاهی به سه ضلع قدرت در اراضی اشغالی و تعارض ذاتی آنها و اختلافات بنیادین و غیرقابل جمع این سه ضلع قدرت میپردازیم.
در یک ضلع، دولت «تلآویو» است که با هرنوع مماشات و هرنوع کوتاه آمدن مخالف است و ابایی ندارد از اینکه برخلاف توصیههای سامان ملل و شورای امنیت عمل کند به عنوان یک نمونه که جنگ اخیر در منطقه را سبب شده بود، تلاش کرد محله شیخ جرّاح در بیتالمقدس شرقی را که برابر قطعنامه 478 شورای امنیت باید به مسلمانان، مسترد شود از حضور فلسطینیها تخلیه کند.
در ضلع دوم دولت «محمود عباس» است که بر «طرح دو دولت» رضا داده و خواستار عقبنشینی اسراییل تا حد اراضی اشغال شده در 1967 است که مصوبه سازمان ملل را دارد و در سخنرانی اخیر خود در مجمع عمومی تصریح کرد که از آن کوتاه نمیآید.
رییس تشکیلات خودگردان فلسطینی در همین سخنان ضمن کمک از جهان برای نجات «راه حل دو دولت» که تأیید قدرتهای جهان و سازمان ملل را دارد به اسراییل فرصت داد تا یکسال آینده به مرز اراضی قبل از اشغال جنگ شش روزه –مرزهای 1967- برگردد و تهدید کرد اگر اسراییل این کار را نکند، حضور اسراییل را در این اراضی مشروع نمیداند. توضیحاً بنویسم که سخنان محمود عباس در مجمع عمومی شاید صریحترین و تندترین هشداری بود که از فرد میانهرویی چون ابومازن علیه اسراییل شنیدم اما نماینده اسراییل در سازمان ملل اصطلاحاً به جای نقدِ نظر، نقدِ مولّف کرد و گفت: «محمود عباس یک بار دیگر ثابت کرد که وقتش به پایان رسیده است و اتفاقی نیست که هشتاد درصد فلسطینیان میخواهند که او پُست خود را ترک کند ! »
ضلع سوم «حماس» نوار غزه است که به کمتر از اخراج کامل اشغالگران از تمامتِ فلسطین راضی نمیشود و بارها اعلام کرد مقاومت و جهاد را تا آن روز ادامه خواهد داد.
تهدید بعدی که اسراییل حاضر نیست آن را به رسمیت بشمارد و حتی در رسانههای داخل کشور هم سخنی از آن گفته نمیشود شکافهای اجتماعی و ایدئولوژیک در جامعه یهودیان اسراییل است.
اسراییل طی دو دهه اخیر و بنا به اقتضائات جهان مدرن و مشکلات داخلی، تبدیل به جامعهای درگیر با شکافهای متعدد اجتماعی و دینی شده است و هر کدام از طرفهای درگیرِ این شکافها، آزادانه سخنان و نظرات خود را طرح میکنند و ضمن انسجام در میان خود، طرفهای مقابل را وادار به جبههگیری میکنند و همه این «آتشزیرخاکسترها» به دوقطبیسازی جامعه کمک میکند و پایان قهری غالب دوقطبیهای ایدئولوژیک، تنش و درگیری است.
یهودیان ارتدوکس و افراطی که به «هاردی» مشهور هستند، جمعیتی حدود 15 درصد کشور را شامل هستند، شغلی جز تحصیل امور دینی ندارند، از رفتن به خدمت سه ساله سربازی اجباری معاف اند و با آزادیهای اجتماعی و کشف حجاب زنان مخالف هستند. برخی خانوادههای هاردی بین ده تا پانزده فرزند و در دولت نیز موافق و مخالف بسیار دارند. یهودیان سکولار نقطه مقابل «هاردی»ها هستند و خود را با جامعه مدرن غرب اروپایی و آمریکایی مقایسه میکنند و طرفدار آزادیهای رنگارنگ اجتماعی زنان و بهویژه سقط جنین و کنترل جمعیت کشور هستند و دولت نیز غالباً ناچار است میانه مطالبات این دو گروه بایستد.
سومین گروه تلفیقی از «اعراب و غیریهودیانِ شهروند اسراییل» و «یهودیان کف خیابان و مهاجرانی» هستند که طی سه دهه اخیر از کشورها جهان سوم و آفریقا به ارض موعود دعوت شدند تا دولت اسراییل به این شکل به جهان نشان دهد امنترین نقطه برای همه یهودیان از هر ملیتی است.
مجموعه مطالب گفته شده و اتفاقاتی که در زیر پوست در جریان است حاکی است تهدید اصلی اسراییل از درون در حال رشد و نمو است اما دولت تلآویو توجهی به آن ندارد و همچنان به دنبال تأمین امنیت در خارج از مرزهاست اما به نظر من طی یک دهه آینده، این تهدیدها از حالت بالقوه به فعلیت میرسند و آن روز نه از گنبد آهنین کاری ساخته است و نه از معاهده صلح ابراهیم.