دختر جوان که از سوی همسر برادرش مورد اسیدپاشی قرار گرفته، با مراجعه به دادسرای جنایی تهران درخواست کرد که متهم را از زندان آزاد نکنند.
بهگزارش ایسنا، روزنامه «ایران» نوشت: ۲۴ آبان سال ۹۵ این دختر جوان به نام «فاطمه قاسمی» در خانه برادرش مورد حمله اسیدپاشی قرار گرفت و از ناحیه صورت و دست بشدت سوخت.
وی در بیمارستان پس از بهبودی نسبی مدعی شد که همسر برادرش عامل این اسیدپاشی است.
به دنبال اظهارات دختر جوان، همسر برادرش بازداشت شد اما زن جوان در تحقیقات گفت: صبح روز حادثه پس از آنکه همسرم به سر کار رفت، زنگ خانه به صدا درآمد. من به تصور اینکه همسایه طبقه پایین است، در را باز کردم و خودم به دستشویی رفتم اما ناگهان صدای فریادهای خواهرشوهرم را شنیدم. فوری بیرون آمدم و مردی را دیدم که صورت خود را پوشانده بود. او مرا هل داد و مقداری هم اسید روی پای من ریخت. آن موقع دیدم که روی صورت و بدن خواهرشوهرم اسید ریختهاند.
در حالی که زن جوان منکر اسیدپاشی بود اما هیچ کدام از ادعاهای او در تحقیقات مورد تأیید قرار نگرفت و پرونده این اسیدپاشی به دادگاه کیفری ارجاع شد.
فاطمه قاسمی، قبل و بعد از حادثه اسیدپاشی
در جلسه محاکمه، عروس جوان به اسیدپاشی اعتراف نکرد اما قضات دادگاه بر اساس شواهد و مدارک و مستندات موجود در پرونده، زن جوان را به اتهام اسیدپاشی به ۱۰ سال حبس و پرداخت دیه محکوم کردند.
با گذشت ۵ سال از این حادثه متهم درخواست آزادی از زندان با سپردن وثیقه را مطرح کرد. فاطمه که از ماجرای درخواست متهم پروندهاش باخبر شده بود، با حضور در دادسرای امور جنایی پایتخت تقاضا کرد که با این آزادی موافقت نکنند.
فاطمه که یک چشم، بینی و قسمت زیادی از صورتش را در اسیدپاشی از دست داده است، گفت: در این مدت بیش از ۳۰ عمل جراحی انجام دادهام که هر عمل هزینهاش حدود ۵۰ میلیون تومان بوده است. بیمارستان میگوید اسیدپاش باید هزینه را پرداخت کند و اسیدپاش هم میگوید پول ندارم و تمام این هزینهها را خانوادهام با کلی مشکلات فراهم کردهاند. هنوز بیش از ۱۰ عمل دیگر باید انجام دهم و نمیدانم هزینه این عملها را چطور پرداخت کنم در صورتی که واقعاً وضعیت مالی خانوادهام خوب نیست و هیچ ارگان و سازمانی هم تا به حال به ما کمک نکرده است.
دختر جوان با گریه ادامه داد: عروسمان از زندان زنگ میزند و مرا تهدید میکند. من هنوز هم نمیدانم چرا این بلا را سر من آورد. با این چهره هیچ جایی نمیتوانم بروم. میگویند چهرهات قابل تشخیص نیست. بینایی و شنواییام را از دست دادهام. از رئیس قوه قضاییه میخواهم که به پرونده من رسیدگی کند. اجازه ندهد حق من ضایع شود. زمانی که این اتفاق افتاد دانشجوی رشته صنایع بودم و با این وضع توانستم درسم را تمام کنم. پنج سال است زیر تیغ جراحی هستم. با این اتفاق نامزدم هم مرا رها کرد و زندگیام نابود شد.