عصر ایران؛ امید جهانشاهی- تجزیه طلبی یک تهدید ملی است و در دورههای مختلف تاریخ معاصر، به عنوان ابزار تضعیف ایران مورد توجه کشورهای متخاصم و رقیب بوده است.
«دینا روراباکر»، سناتور جمهوری خواه آمریکا، در سال ۲۰۱۲ به هیلاری کلینتون، وزیر وقت امور خارجه، پیشنهاد کرد که به تجزیه کشور ایران، و الحاق استانهای استان آذربایجان غربی و آذربایجان شرقی به کشور جمهوری آذربایجان تلاش کند.
تجزیهطلبی همواره در دستور کار سرویس های امنیتی کشورهای مخالف و رقیب قرار داشته است. تجزیه طلبان با جعل تاریخ و تحریف حقیقت دروغ زاری برای زایش کرکس و گرگ میسازند تا با اسلحه هدف تضعیف ایران را دنبال کنند.
بسیار روشن است که تقویت حس ایراندوستی در جامعه و داشتن نگاه ملی در بین مسئولان و سیاستمداران ریشه ای و بنیادی ترین راه مقابله با این تهدید است. اما واقعیت این است که با وجود اینکه حس ایراندوستی در جامعه وجود دارد اما برخی ملاحظات گفتمانی و سیاسی در عمل ترویج ایران دوستی را به حاشیه می راند. دلیل عمده و تاریخی آن به ریشه های شکل گیری ملی گرایی ( با قرائت باستانگرایی) در دوران پهلوی و پیش از آن بازگردد.
اینکه چگونه یک گفتمان در دورانی شکل میگیرد و رشد مییابد و به اصطلاح گرم میشود و در بستر زمان متحول میشود به مجموعه شرایط اقتصادی، اجتماعی و سیاسی بستگی دارد.
ریشههای شکلگیری ملیگرایی مبتنی بر ایران باستان نیز دلایل مختلفی دارد مثل پیدایش نوعی ملیگرایی مبتنی بر مذهب در بین پارسیان هند در هندوستان که با گسترش روابط اقتصادی زردشتیان ایران و پارسیان هند در دوران ناصرالدین شاه به ایران سرایت کرد. برخی آثار شرقشناسان نیز در شکل گیری این ذهنیت بیتأثیر نبود. مخالفت برخی روشنفکران با اسلام در دوره های بعدی مدام صبغۀ ضددینی آن را قویتر کرد.
به هرحال بعد از شکست نسبی مشروطیت، این نوع ملی گرایی رمانتیک و شورآفرین در ستایش ایران باستان بیش از پیش مورد توجه روشنفکران ایران به عنوان تنها راه نجات ایران قرار گرفت.
آخوندزاده که از روشنفکران شاخص این نوع ملی گرایی بود مدام از حرکت برای «بازگشت به گذشته باشکوه» می نوشت : «ای ایران، کو آن شوکت و سعادت تو که در عهد کیومرث و جمشید و گشتاسب و انوشیروان و خسرو پرویز بود.»
حتی برخی معتقد بودند غربیها دستاورد خودشان را از روی سنگ نگارههای تحت جمشید و دستاوردهای ایران باستان ساخته اند.
میرزا سید علی خان حجازی در کتاب جام جم هندوستان مینویسد:
«اگر شخص برود مملکت فارس، تخت جمشید و صنایع ده هزارساله ایران را از روی دقت نگاه کند، میبیند تمام صنایع و بدایع اختراعات اهل فرنگستان و قوانین آنها از روی نقشه قدیم مملکت ایران بوده است. درشکه، کالسکه، خط راه آهن، سیم تلگراف، تلفون در صفحه سنگهای تخت جمشید آشکار است... انگلیسی ها به فارس آمده و با صرف مبالغی از تمام بناها و صنایع قدیم عکسها و نقشه هایی تهیه کرده و از همان نقشه مشغول ساختن صنایع میباشند.»
البته رویکردهای دیگری هم به ملی گرایی مثل طالبوف هم وجود داشت اما ملی گرایی مبتنی بر شور باستان گرایی در پهلوی اول نیز تقویت شد. هدف روشنفکرانی که تیم دولتمردان رضاخان را تشکیل می دادند نوسازی ایران بر پایه الگوهای مدرن و جهان معاصر بود و به این منظور ملی گرایی را به عنوان شوری یکپارچه ساز و موتوری برای پیشبرد نوسازی سریع و به اصطلاح دستوری و از بالا می دیدند.
در دوران پهلوی دوم نیز همین ملیگرایی مبتنی بر باستانگرایی برجسته بود که به تدریج در کشاکش مناسبات قدرتی و گفتمانی صبغه ضددینی آن به عنوان ابزار نزاع گفتمانی هم بیشتر به چشم آمد. در واقع آن نوع ملی گرایی نوعی ایدئولوژی جایگزین دین اسلام با هر قرائتی بود.
به هر روی ملی گرایی و ایران گرایی با این سابقه و صبغه در دوران جمهوری اسلامی از ابتدا مطرود شد.
اکنون که بیش از چهل سال از عمر جمهوری اسلامی گذشته است و به تعبیری در آغاز «گام دوم» هستیم، زمان آن فرا رسیده است که برای مقابله با چالش ها و تهدیدهای امروز و پیش رو، بهره مندی از ظرفیت های ایران دوستی هم مورد توجه قرار گیرد.
یکی از این تهدیدها تجزیهطلبی است. اگر در گذشته حمایت و هدایت کشورهای دشمن و رقیب از تجزیه طلبان برای تضعیف ایران آشکار و علنی بود و برای مثال شوروی در دهه 20 حزب دموکرات آذربایجان را برای اشغال تبریز در دستور کار داشت و تحرکاتی را در مهاباد مهندسی می کرد. امروز سرویس های اطلاعاتی و امنیتی به طور غیر مستقیم تجزیه طلبان را حمایت و هدایت می کنند.
هیچ چیز بیشتر از عشق به ایران تهدید تجزیه طلبی را دور و بی اثر نمی سازد. اما کدام ملی گرایی؟
اتفاقاً ملی گرایی دین ستیز و مبتنی بر شور باستان گرایی خود به فضایی فرهنگی دامن می زند که به تجزیه طلبان کمک می کند و آنها را توجیه می کند. این نوع ملی گرایی تنوع ستیز و سرکوبگر هم است و به همین دلیل جایی در جامعه ایرانی باز نکرد چون روح تمدن ایرانی ذاتاً تنوع پذیر و مبتنی بر اقوام و فرهنگهاست.
ایرانیان از دیرباز یزدان پرست بوده اند و شیعه یکی از ستون های ایرانیت است. به حدی که حتی برخی آن را اسلام ایرانی نامیده اند. اگرچه این سخن مبالغه آمیز است و مورد تایید نیست اما به هر روی نشان دهنده نسبت عمیق ایرانیت و تشیع است.
احمد اشرف در کتاب هویت ایرانی به نقل از هابسبام مینویسد: ایران تنها کشور اسلامی است که از اسلام برای ایجاد نوعی «شبه ناسیونالیسم اولیه» سود جسته است.
ملی گرایی رمانتیک مبتنی بر شور باستانگرایی هیچ کمکی به توسعه به معنای واقعی نکرده و ذاتاً نمی توانسته بکند چون صرفاً یک روایت تاریخی شورانگیز است اما محور توسعه شهروندان هستند. از این رو، امروز نیاز به ملیگرایی شهروند محور داریم.
ملی گرایی شهروند محور و مبتنی بر روح تنوع پذیر تمدن ایرانی موثرترین و مهمترین چیز در مقابل تهدید تجزیه طلبی است. البته این نگاه مبارک و موثر ظرفیتهای دیگری هم برای کشور ایجاد میکند.
تاکید شده است که «باید قوی شویم» و آیا ایران قوی جز با تقویت وحدت و همبستگی ملی، تقویت هویت ملی، ارتقای سرمایه اجتماعی و اعتماد سیاسی ممکن است؟ عشق به ایران رمز تحقق ایران قوی است.
امروز کشور با چالش های جدی اقتصادی مواجه است. ترجیح مصرف کالای ایرانی، اصلاح الگوی مصرف آب و برق و ... بدون همدلی و همراهی مردمی ممکن نیست. ایران گرایی شور همدلی و مشارکت طلبی برای توسعه ایران را ارتقا می دهد. ایران دوستی لازمه توسعه اقتصادی است.
اینکه در دوران کوتاه انتخابات همه رسانه های رسمی پر می شود از ایران ایران و اهمیت وطن دوستی، به خاطر آگاهی از ظرفیت ایران دوستی است. چرا این شورآفرینی مبارک و ظرفیت ایجاد همدلی و مشارکت آفرین محدود شود به انتخابات که همیشه هم دستمایه شوخی باشد که فقط شب انتخاباتی مملکت ناگهان عوض می شود!
نترسیم از ایران ایران. پرچم ایران دوستی و همدلی و همکاری برای ساختن ایران را برافراشته بداریم. پاینده ایران را محور پیوند کنیم.