در پی درگذشت استاد محمد رضا حکیمی اندیشمند عدالتخواه، آیتالله سید مصطفی محقق داماد در پیام تسلیت خود نوشت:
«کاش میدانستم که آیا او به آرزوها و آمالش رسید؟ اما جا دارد، امروز به استادمان جناب حکیمی بگوییم، ای استاد! سالها برای تحقق عدالت علوی قلم زدی، سخنها گفتی، خون دلها خوردی، فریادها زدی. آیا به آرزویت رسیدی؟»
به گزارش عصر ایران، متن این پیام متفاوت به قرار زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد
فریبنده زاد و فـریبا بمیرد
شب مرگ، تنها نشیند به موجی
رود گوشـه ای دور و تنها بمیرد
در آن گوشه،چندان غزل خواند آن شب
که خود در میان غـزل ها بمیرد
چو روزی ز آغـوش دریا برآمـد
شبـی هم در آغـوش دریا بمیرد
تو دریای من بودی، آغوش وا کن
که می خواهد این قوی، زیبا بمیرد
حدود ۵۵ سال پیش، نخستین بار مرحوم استاد حکیمی "رضواناللهتعالی علیه " را در یکی از حجرات مدرسه نواب مشهد زیارت کردم. من که آن روز طلبهای جوان بودم، خود را در مقابل مردی یافتم که "جهان بنشسته در گوشهای" بود و از دامنش ادب و فضل سرازیر میشد.
دستار خاکستری رنگی بر سر- و نه قبا بلکه پالتوی بلندی - بر تن داشت. تسلطش بر ادبیات فارسی، ادبیات عرب، تاریخ، رجال و حدیث مرا خیره کرد. استاد حکیمی که اصالتا اهل اردکان یزد و بزرگشده خراسان بود، به زودی برای من به عنوان الگوی عالم عامل شناخته شد. آثار قلمی حکیمی، نشاندهنده ذوق سلیم در نگارش پارسی و عربی است.
استاد حکیمی، هرچند رهبر فکری برای نظریه تفکیک شناخته میشد، اما از نظر اخلاقی مایلم به یک نکته اشاره کنم؛ آنچه من شاهد آن بودم، ادب و احترام بالایی بود که این بزرگوار به اربابان حکمت اسلامی مینمود.
من مکرر به چشم خود دیده بودم که او در مقابل استاد شهید مطهری "طابثراه" با کمال تواضع و احترام برخورد میکرد. به خاطر دارم روزی مرحوم حکیمی به من تلفن فرمودند و گفتند که شنیدهام برخی دوستان در نظر دارند که مجموعه مقالاتی در تکریم استاد مهدی حائرییزدی فراهم آورند، فرمودند من هم مایلم نسبت به این شخصیت بزرگ، ادای وظیفه کنم. همه فضلا میدانند، استاد مهدی حائرییزدی که به هر حال یک فیلسوف شناخته شده بود ولی ایشان با کمال ادب و احترام مقاله بسیار محققانهای نوشتند و برای من فرستادند که در آن مجموعه منتشر شود.
مرحوم حکیمی، آرمانش تحقق عدالت علوی بود، ولی مناسب است این شعر محیالدینبنعربی را من در اینجا بخوانم. وقتی به محیالدینبنعربی خبر دادند که جنازه ابن رشد اندلسی، حکیم معروف را به دروازه قرطبه میآورند، محیالدینبنعربی به استقبال جنازه آمد، درسش را تمام کرد و به اتفاق دوستان و شاگردانش به استقبال جنازه آمد، ایستاد ملاحظه کرد که پیکر ابنرشد را بر تابوتی بر استری قرار داده بودند و برای حفظ توازن بار، طرف دیگرش را کتابها و تألیفات او نهادهاند.
محیالدین شروع کرد زیر لب باالبداهه این بیت را زمزمه کرد و گفت: هذا الحکیم و هذه آثاره، یا لیتی شعری هل اتت آماله. یعنی این جنازه حکیم است و آن هم آثار علمی و قلمی اوست. ای کاش میدانستم که آیا او به آرزوها و آمالش رسید؟ اما جا دارد،امروز به استادمان جناب حکیمی بگوییم، ای استاد! سالها برای تحقق عدالت علوی قلم زدی، سخنها گفتی، خون دلها خوردی، فریادها زدی. آیا به آرزویت رسیدی؟
به هرحال آیه قرآن مجید را تلاوت کنیم: وَسَلامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَيَوْمَ يَمُوتُ وَيَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا. قرآن مجید، از زبان حضرت عیسی میگوید. اما ما خطاب به استاد حکیمی، با الهام و گرتهگیری از قرآن مجید میگوییم سلام بر تو، روزی که زندگی میکردی و قلم میزدی و مینوشتی و امروز که از میان ما رفتی، و سلام بر تو روزی که دومرتبه، در پیشگاه خدا حاضر میشوی. عاشَ سَعیداً وَ مَاتَ سَعیدا.