عصرایران؛ احسان محمدی- «همیشه حق با هواداران است» یک جمله پنج کلمهای نیست. نسخهای جادویی در ایران است. اگر بازیکن یا سرمربی هستید کافیست همین جمله را در اینستاگرامتان بنویسید. در عرض چند ساعت محبوب میشوید، فالورهایتان بالا میرود، به شما لقب «باغیرت» میدهند و به قلب هواداران جوان و نوجوانی ورود میکنید. به همین سادگی! اما آیا این جمله همیشه درست است؟
فوتبالیستها یاد گرفتهاند که دو چیز را از دست ندهند: پول و حمایت هواداران! برای همین حتی وقتی به سودای چمدانهای دلار تیم محبوبشان را ترک میکنند و به یک تیم معمولی در حاشیه خلیجفارس میروند باز جوری حرف میزنند و در اینستاگرام پست میگذارند که یک وقت فالورها ریزش پیدا نکنند! اما آیا همیشه حق با هواداران است؟
هوادار فوتبال، جام و افتخار میخواهد. ممکن است مخالف جدایی یک ستاره باشد، اعتراض کند و فریاد بزند اما کافیست بازیکنان جایگزین جام ببرند، آن وقت آن بازیکنان رفته چنان به بایگانی سپرده میشوند که حتی اسمشان هم تکرار نمیشود. کسی امسال بعد از قهرمانی پنجم پرسپولیس برای نبودن بشار رسن دریغا دریغ کرد؟ از علیرضا بیرانوند با افسوس یاد کرد؟ از جدایی مهدی طارمی ناله کرد؟ برایش مهم هست که نام تیم فعلی رامین رضاییان چیست یا محسن مسلمان هنوز در سایپا بازی میکند یا نه؟ چرا؟ چون بازیکنان جدید کیفیت ممتازی نشان دادند و جام بردند، کافی بود این اتفاق نمیافتاد، آن وقت هر روز در مورد بیکفایتی مدیرعامل و تلاش وزیر ورزش مینوشتند که باعث شد شجاع خلیلزاده و علی علیپور و... از تیم جدا شوند.
هواداران استقلال هنوز در مورد نحوه جدایی جپاروف، تیام، پاتوسی، امید ابراهیمی، علی کریمی و ... سوگنامه مینویسند و معتقدند اگر آنها مانده بودند استقلال حتماً در این چند سال جام میبرد. چطور میشود ثابت کرد که حرفشان غلط است؟
در فصل نقل و انتقالات هواداران دوست دارند بازیکنان کلیدی حفظ شوند و ستارههای دیگر تیمها هم به باشگاه بیایند اما دخل و خرج فوتبال باشگاهی ورشکسته ما جواب نمیدهد. هوادار باور نمیکند که «پول» نیست، چون برای سالها ساختار مالی باشگاهها شفاف نبوده و بارها مدیرعاملها منت گذاشتهاند که ماشین و خانهشان را برای تیم فروختهاند، چک شخصی کشیدهاند یا از دوستانشان قرض کردهاند. ادعاهایی که حتی در صورت واقعیت قابل اثبات نیست و اگر حقیقت داشته باشد از یک ساختار مالی بیمار خبر میدهد.
در چنین فضایی هواداران برای جذب یا جدایی بازیکن دست به تجمع میزنند اما انگار اعتراضی ندارند که باشگاه زمین تمرین ندارد، وضعیت مالی روشن ندارد، گزارش عملکرد شفاف ندارد، ورزشگاه ندارد و ... بعد در طول فصل این حرفها را بازیکنان بعد از نتیجه نگرفتن تکرار میکنند و هواداران مثل کوره در آن میدمند. نتیجه؟ ایجاد نارضایتی. بازیکن ناراضی، هوادار ناراضی، سرمربی ناراضی، مدیر ناراضی ... در این میان رندان استوری میکنند:«همیشه حق با هواداران است».
بازیکنان با دریافت پول بیشتر باشگاه را عوض میکنند اما هواداران این کار را نمیکنند. آنها در بدترین روزها وفادار میمانند اما بازیکنان نه، سرمربی هم همینطور. این وفاداری خیلی اوقات بیپاداش میماند. در فضایی که آموزش وجود ندارد، میشود با هوشمندی روی موج هیجان سوار شد و حرفهایی زد که لایک و فالوور میآورد اما مشکلی را حل نمیکند. مشکل اساسی یعنی زمین تمرین، ورزشگاه، شفافیت مالی و اداری و چیزهایی مثل این.
لابد کسانی میگویند حل این مشکلات وظیفه وزیر و مدیرعامل و اعضای هیات مدیره است نه هوادار. البته که درست است اما تا وقتی اعتراض و تجمع و اعمال فشار در جدایی یا خرید یک بازیکن خلاصه میشود، من و شما هم جای مدیرعامل باشیم به جای اینکه به «پای بست خانه» فکر کنیم، مشغول «نقش ایوان» میشویم.