قبل از هر بحثی دربارهی منشا ویروس کرونا، باید با اصطلاح Gain of Function آشنا شویم. اصطلاحی که میتوان آن را به «افزایش کارکرد»، «تقویت عملکرد» و یا «گسترش عملکرد» ترجمه کرد.
آشنایی با اصطلاح Gain of Function از این جهت مهم است که این عبارت به محور دعواهای سیاسی در آمریکا بر سر منشاء ویروس کرونا تبدیل شده است.
کسانی مثل فاوچی و رند پاول و دیگران که بر سر منشاء کرونا میجنگند و با هم دعوا میکنند، بیشتر استدلالها و ادعاهای خود را حول این عبارت، طراحی و تعریف کردهاند.
بر اساس تعریف انستیتو سلامت آمریکا (NIH) هر تغییری در یک موجود بیولوژیک (باکتری، ویروس و …) که باعث بشود کارکردهای آن موجود تقویت شده یا کارکردهای تازهای به تواناییها و کارکردهای قبلیاش اضافه شود، Gain of Function یا GoF نامیده میشود (+).
پروژههای GoF یا تقویت عملکرد، بسیار متنوع هستند و میتوانند کمخطر یا پرخطر باشند. مثلاً تغییر در یک باکتری با این هدف که بتواند انسولین تولید کند، یک پروژهی نسبتاً کمخطر محسوب میشود؛ همینطور، تغییر در سلولهای ایمنی با این هدف که در درمان سرطان به کار گرفته شوند.
اما مصداقهای پرخطرتری از پروژههای GoF هم وجود دارد. از جملهی این موارد میتوان به افزایش عملکرد ویروسها (یا به طور عمومیتر: پاتوژنها) اشاره کرد. مثلاً محققان ممکن است تلاش کنند یک ویروس را تقویت کنند تا قدرت بیماریزایی یا نرخ سرایت آن افزایش پیدا کند و یا آن را به شکلی تقویت کنند که بتواند روی گونههای متنوعتری فعال شود (مثلاً اگر فقط موشها را بیمار میکرده، بتواند انسانها را هم بیمار کند).
طبیعتاً از میان انواع تحقیقات GoF، در حال حاضر آن گروهی از تحقیقات برای ما جذاب است که روی ویروسها انجام میشوند. چون میخواهیم کنجکاوی خود را در زمینهی «نقش احتمالی آزمایشگاهها در ایجاد ویروس کرونا» ارضا کنیم. پس از این نقطه به بعد، به سایر تحقیقات کمخطر در حوزهی GoF کاری نداریم.
گروهی از دانشمندان معتقدند که تحقیقات Gain of Function روی ویروسها میتوانند آمادگی ما را برای مواجهه با پاندمیهای بزرگ افزایش دهند. از نظر آنها این تحقیقات حداقل دو کارکرد اصلی دارند. یکی اینکه میشود تشخیص داد کدام ویروسها ممکن است در آینده در اثر جهش و تغییرات، به تهدیدی برای انسان تبدیل شوند. دیگری اینکه میتوان قبل از شکلگیری یک پاندمی بزرگ، برای طراحی و ساخت واکسن و دارو اقدام کرد.
اما گروهی دیگر از دانشمندان بر این باورند که تحقیقات Gain of Function ریسکهای زیادی دارد. مثلاً اگر این ویروسهای تقویتشده از آزمایشگاه خارج شوند چه باید کرد؟ آیا این خطر وجود ندارد که ما خودمان با دست خودمان، ویروسی را که ممکن بود هرگز به فُرم خطرناک تبدیل نشود، به تهدیدی علیه بشریت تبدیل کنیم؟
طی یک دههی اخیر، بحث و اختلافنظر بر سر تحقیقات GoF بسیار زیاد بوده است. در واقع سوال اصلی این بوده که آیا منافع و دستاوردهای تحقیقات تقویت عملکرد، آنقدر زیاد هست که بتوان ریسکهایش را پذیرفت؟ یا به زبان دیگر، «آیا با در نظر گرفتن ریسکهای بسیار سنگین تحقیقات GoF، میتوان انجام چنین مطالعاتی را توجیه کرد؟» (مقالهي Selgelid در این زمینه جمعبندی خوبی دارد).
یکی از مواردی که باعث شد بنزین تازهای به آتش این مجادله ریخته شود، تحقیقات GoF روی ویروس H5N1 بود؛ همان بیماری که ما آن را به اسم آنفولانزای مرغی میشناسیم. این پروژه با سرپرستی فردی به نام Ron Fouchier انجام شد. رون فوشیر ویروس H5N1 را به شکلی تغییر داد که بتواند به موشهای خرما هم سرایت کند. چون موشهای خرما در مقایسه با موشهای معمولی آزمایشگاهی، از نظر ژنتیکی بیشتر به انسان شبیه هستند.
چنانکه نشریهی Vanity Fair گزارش میدهد، رون فوشیر در گزارش خود بسیار خونسرد به این نکته اشاره میکند که: «احتمالاً این ویروس [که من ساختهام] یکی از خطرناکترین ویروسهایی است که میتوان ساخت.» (+).
او همچنین نتیجه گرفت که فقط پنج جهش کافی است تا بتوان ویروس آنفولانزای مرغی را به ویروسی تبدیل کرد که از طریق تنفس در هوا منتقل شود (+).
البته این صرفاً یکی از مواردی است که تحقیق Gain of Function روی ویروسهای خانوادهی آنفولانزا انجام شده است. به عنوان نمونهای دیگر، میتوانید کار دانشمندان چینی را ببینید که پروژهی مشابهی را در سال ۲۰۱۳ اجرا کردهاند (+).
در نوشتههای فارسی معمولاً هر دو اصطلاح بالا را به امنیت زیستی ترجمه میکنند. اما در معنای دقیقتر، این دو اصطلاح تفاوت ماهوی دارند.
وقتی از Biosafety در آزمایشهای GoF صحبت میشود، منظور این است که آزمایشگاه باید از استانداردهای ایمنی در سطح مطلوب برخوردار باشد تا ویروس یا سایر پاتوژنها از بیمارستان نشت نکنند و خارج نشوند.
برای آزمایشگاهها سطوح مختلفی از استاندارد Biosafety تعریف شده که از آنها با نامهای BSL-1 و BSL-2 و BSL-3 و BSL-4 نام برده میشود. بالاترین سطح امنیتی مربوط به BSL-4 است که از محققان انتظار میرود آزمایشهای پرریسک تقویت عملکرد را در چنین آزمایشگاههایی انجام دهند.
از اصطلاح Biosafety که بگذریم، به Biosecurity میرسیم. منظور از Biosecurity این است که باید تمهیداتی اندیشیده شود که اطلاعات حاصل از این آزمایشها، در دسترس گروههای تروریستی و سایر گروههای غیرمسئول قرار نگیرد. چون ممکن است از دستاوردهای این تحقیقات، برای جنگهای بیولوژیک استفاده شود.
در مورد آزمایشهای GoF، هر دو دغدغه جدی است. کسانی که مدعی هستند ویروس کرونا از آزمایشگاه ووهان نشت کرده، در واقع دغدغهای از جنس Biosafety دارند. اما اقلیتی از طرفداران ترامپ هم بوده و هستند که معتقدند بحث ویروس کرونا از جنس Biosecurity است. یعنی چین از این ویروس به عنوان سلاحی برای محدود کردن ترامپ و حذف او در انتخابات دوم ریاستجمهوری استفاده کرده است. به دلایل متعددی که بسیاری از آنها را عقل سلیم هم تأیید میکند، چنین گزینهای غیرمحتمل به نظر میرسد.
بنابراین عملاً دو تئوری جدی و قابل بحث در زمینهی ویروس کرونا روی میز است:
فعلاً بحث قبلی را در همینجا متوقف کنیم و به موضوع اختلافنظر بر سر «تحقیقات تقویت عملکرد» بپردازیم.
حتی اگر تحقیقات GoF را خطرناک یا غیراخلاقی بدانیم، طبیعتاً به سادگی نمیتوان تحقیقات GoF را ممنوع کرده یا آن را جرم اعلام کرد. دولتها در دو زمینه میتوانند چنین تحقیقاتی را پشتیبانی کرده یا محدود کنند:
در زمینهی ایجاد یا رفع محدودیت برای انتشار تحقیقات، تا کنون رویهی مشخصی وجود نداشته است. بعضی از کشورها این موضوع را در حد مسئولیت اخلاقی خود محققان دانستهاند و گفتهاند که خود محقق باید دربارهی فواید و مضرات انتشار تحقیقاتش تصمیم بگیرد. اما برخی دیگر از کشورها قواعد جدیتری درنظر گرفتهاند (+).
اما فعلاً در بحث ما، مورد دوم مهمتر است. به این معنا که آیا دولتها باید از تحقیقات GoF حمایت کنند یا نه؟
در سال ۲۰۱۴ هجده نفر از دانشمندان، در قالب گروهی با عنوان Cambridge Working Group بیانیهای صادر کرده و نسبت به خطرات تحقیقات GoF هشدار دادند. در بین امضاکنندگان نام برخی از مشاهیر این حوزه هم دیده میشد (مانند Barry Bloom و Marc Lipstich از مدرسهی سلامت عمومی هاروارد و Richard Ebright از راتگرز).
آنها در این بیانیه به دولت آمریکا اخطار دادند که اخیراً مکرراً مشکل نشت یا ایمنی در نگهداری پاتوژنهای مختلف در برترین آزمایشگاههای ایالات متحده روی داده است. تکرار چنین مواردی به تدریج بیشتر شده و حتی به دو بار در هفته هم رسیده است.
در ادامهی بیانیه اشاره کردند که بعضی از این پاتوژنها خطر چندانی ندارند. اما در برخی موارد، ممکن است چنین خطاهایی قابل جبران نباشد. تاریخ نشان میدهد که یک آنفولانزای تازه طی دو سال توانسته یکچهارم جمعیت جهان را درگیر کند.
امضاکنندگان بیانیه از دولت آمریکا خواستند تحقیقات GoF فقط در زمینههایی انجام شود که منافع از ریسک بیشتر است. ضمن اینکه تحقیقات GoF در زمینهی پاتوژنهایی که ممکن است به یک پاندمی منتهی شوند، به تعلیق درآید. از این نوع تحقیقات صرفاً باید زمانی حمایت شود که ریسکها و منافع به شکل کمّی و شفاف، تعریف و اندازهگیری شده باشد.
امضاهای زیر این بیانیه به تدریج بیشتر شد و از ۳۰۰ مورد هم عبور کرد.
تلاشها جواب داد در اکتبر همان سال، دولت اوباما حمایت از تحقیقات GoF را متوقف کرد (البته نه همهی تحقیقات. بلکه گروهی از تحقیقات که پرریسکتر محسوب میشدند و تقویت ویروسهای بیماریهای تنفسی هم جزو آنها بود).
گزارش این اتفاق را میتوانید در ScienceMag و Nature (هر دو مربوط به اکتبر ۲۰۱۴) بخوانید.
طبیعتاً میتوانید حدس بزنید که گروه دیگری از دانشمندان با این تصمیم مخالفت کردند. احتمالاً بخشی از آنها، به مفید بودن چنین تحقیقاتی باور داشتند. اما قطعاً عدهی دیگری هم در بینشان بودند که بودجههای تحقیقاتیشان قطع شده بود و به دنبال از سرگیری پروژهها و جذب بودجه بودند.
این گروهِ (معتقد/زیاندیده) مجموعهای به نام Scientists for Science راهاندازی کردند و با امضای بیانیهای به دولت آمریکا اصرار کردند که این تحقیقات ریسک کمی دارد و میتوان استانداردهای Biosafety را به طور کامل در مورد آنها به کار برد.
در فهرست امضاکنندگان این بیانیه هم نامهای معروف وجود داشت. از جمله رون فوشیر (که بالاتر از او نام بردیم) و یوشیهیرو کاوائوکا از دانشگاه ویسکانسین.
جنگ میان دو اردوگاه فکری از همان زمان تا امروز ادامه داشته و دارد. پیچیدگی بحث و اختلافنظر در این حوزه چنان جدی است که ین لیپکین (Ian Lipkin) پای هر دو بیانیه را امضا کرده است (هم حمایت از تحقیقات GoF و هم محدود کردن آن). نشریهي Science در مقالهای در نسخهی سپتامبر ۲۰۱۴ از لیپکین چنین نقل میکند که بالاخره باید کنار هم بنشینیم و جایی در میانهی این طیف پیدا کنیم. خود لیپکین معتقد است که پس از او، افراد دیگری هم به این نتیجه رسیدهاند (+).
اما مستقل از بحثهایی که در فضای دانشگاهی بر این این موضوع وجود داشته، نکتهی مهم این است که همزمان با استقرار ترامپ در کاخ سفید، در پایان سال ۲۰۱۷ دولت آمریکا منع قبلی را برداشت و دوباره حمایت از چنین تحقیقاتی آغاز شد.
نشریهی Nature این خبر را چنین اعلام کرد (+): دولت آمریکا دوباره از تحقیقاتی که ویروسها را خطرناکتر میکنند، حمایت میکند. Lancet هم در همان مقطع در قالب یک گزارش به این تصمیم پرداخته است.
با دانستن نکاتی که تا اینجا مرور کردیم، فضای جدال لفظی میان آنتونی فاوچی و رند پاول را بهتر درک میکنیم.
چرا این بحث برای ما مهم است؟ به این علت که بخش بزرگی از دعوایی که در آمریکا دربارهی منشاء ویروس کرونا شکل گرفته، از این نقطه شروع شده که آیا پروژهی ویروسشناسی در آزمایشگاه ووهان چین که آنتونی فاوچی و همکارانش از آن حمایت میکردهاند، از نوع GoF محسوب میشود یا نه؟
برای ما که قربانی این ویروس هستیم، چندان مهم نیست که آمریکا از این پروژه حمایت کرده یا خود چین در آن سرمایهگذاری کرده است. سوال اصلی ما این است که ویروس از آزمایشگاه ووهان بیرون آمده یا از در بازار ووهان از حیوانات به انسان منتقل شده است. ما علاقهمندیم که بدانیم آیا بازیچهی یک خطای آزمایشگاهی هستیم یا قربانی یک جهش طبیعی در یک ویروس.
در این میانه، دعوا و مجادلهای که بین آنتونی فاوچی و رند پاول شکل گرفته، دادههای ارزشمندی را در این خصوص در اختیار ما قرار میدهد (عکس از وال استریت ژورنال).
=
گزارش کامل مجادلهی رند پاول و فاوچی را میتوانید در رسانههای مختلف بخوانید (+/+/+/+). اما فعلاً در حدی که برای بحث ما مفید است، چند جملهی کلیدی این مجادله را – به شکل کوتاهشده – در ادامه میآورم.
پاول: «آفای فاوچی. شما در ماه می در برابر کنگره اعلام کردید که انستیتو سلامت آمریکا (NIH) هرگز و هیچوقت از تحقیقات تقویت عملکرد ویروسها (GoF) در موسسه ویروسشناسی ووهان چین حمایت مالی نکرده است. آیا هنوز نمیخواهید آن ادعا را پس بگیرید؟ چنانکه میدانید، دروغ گفتن به کنگره جرم محسوب میشود.»
فاوچی: «من در برابر کنگره دروغ نگفتهام. من هرگز دروغ نگفتهام. و یقیناً در برابر کنگره دروغ نگفتهام.»
فاوچی در بخش دیگری از بحث: «آقای پاول. دوستانه به شما بگویم، شما اصلاً نمیدانید دارید راجع به چه چیزی حرف میزنید. اصلاً میخواهم رسماً به شما بگویم: شما اصلاً نمیدانید دارید راجع به چه چیزی حرف میزنید.»
و باز فاوچی در بخش دیگری از بحث: «شما به شکل ضمنی میخواهید بگویید که ما باعث مرگ افراد شدهایم. من به کلی چنین چیزی را انکار میکنم. اگر کسی در این جمع دروغ میگوید، این شما هستید آقای سناتور.»
فاوچی همان روزها به نشریهی فاینشنال تایمز هم گفت: «آیا واقعاً شما میگویید ما به خاطر ۱۲۰هزار دلار کمک سالانه به یک مجموعهی چند میلیارد دلاری، آنهم برای نظارت بر خفاشها، در آنچه به وجود آمده دخیل هستیم؟ (+)»
البته در این بحث لازم است به یک نکتهی مهم توجه داشته باشید. در اصل این موضوع که آمریکا و تیم فاوچی به موسسهی ویروسشناسی چین کمک مالی کردهاند و این موسسه هم روی ویروسهای کرونا در خفاشها کار میکرده بحثی وجود ندارد. این را خود فاوچی هم قبول دارد. اختلافنظر از اینجا شروع میشود که آیا میتوان این تحقیقات را در گروه تحقیقات تقویت ویروس طبقهبندی کرد یا نه؟ و نیز اینکه آنچه ما به عنوان ویروس کرونای انسانی یا SARS-CoV-2 میشناسیم، حاصل این تحقیقات روی ویروس کرونای خفاشها بوده یا نه؟
پاول با اشاره به یک مقاله مربوط به سال ۲۰۱۵ (حاصل همکاری کارشناسان ووهان با دانشگاه کارولینای شمالی) و تحقیق دیگری که محققان مرکز ویروسشناسی ووهان در سال ۲۰۱۷ منتشر کردهاند، ادعا میکند که مطالعات ووهان از جنس تقویت ویروس (GoF) بوده است. در حالی که فاوچی این تحقیقات را از نوع GoF نمیداند.
فاوچی در دفاع از این تحقیقات، به دستورالعمل و چارچوبی که در دولت اوباما منتشر شده استناد میکند و میگوید که این تحقیق، از جنس تقویت ویروس نبوده است (+). در مقابل پاول رند، به نظر برخی ویروسشناسان اشاره میکند و میگوید مستقل از اینکه تیم اوباما چه گفته، کاری که انجام شده از جنس تقویت ویروس بوده است.
در این میان، بد نیست چهرهی خانم شی ژنگلی (Shi Zhengli) را هم به خاطر بسپاریم؛ یکی از افراد اصلی در آزمایشگاه ووهان و کسی که بیش از یک دهه در زمینهی انتقال ویروس کرونا از خفاش به انسان تحقیق میکند و نامش بر روی تحقیق مشترک ووهان و کارولینای شمالی هم (که پاول مدام به آن ارجاع میدهد) به چشم میخورد. همکارانش ژنگلی را «زن خفاشی / Bat Woman» مینامند.
BBC در گزارشی که در این زمینه نوشته (و البته جدال طولانیمدت دو اردوگاه مخالفان و موافقان هم این را تایید میکند) تأکید کرده که «ارزیابی میزان ریسکهای چنین تحقیقاتی کاملاً ذهنی است و ممکن است افراد مختلف، نظرات متفاوتی داشته باشند (+).» بنابراین احتمالاً هرگز نتوان به شکل قطعی اظهارنظر کرد که رند پاول درست میگوید یا فاوچی.
بعد از دعوای طولانی رند پاول و آنتونی فاوچی، هر دو اعلام کردند که «همانطور که میبینید ادعای من ثابت شد.» اما واشینگتون پست در این میان، توضیح جالبی را اضافه میکند: «مستقل از نمایشی که جلوی دوربینها انجام شد، دانشمندان بسیاری هستند که معتقدند اتفاقاً رند پاول میداند راجع به چه چیزی حرف میزند. یکی از آنها ریچارد ابرایت (Richard Ebright) است که تحقیق ووهان را کاملاً مصداق تقویت ویروس میداند (+).»
ریچارد ابرایت یکی از ۱۸ نفری است که در سال ۲۰۱۴ زیر بیانیهی کمبریج را امضا کرده بود و گفته بود در صورت ادامهی بیقاعده و بدون ملاحظهی تحقیقات GoF، دیر یا زود بشر همهگیریهای شدید و ویرانگر را تجربه خواهد کرد.
به هر حال، قضاوت در این باره کاملاً تخصصی است و وقتی در میان دانشمندان برتر جهان، اختلافنظر وجود دارد، نه ما (و نه حتی متخصصان ویروسشناسی) نمیتوانیم به سادگی در این زمینه حکم بدهیم. از نظر حقوقی، نهایتاً ممکن است پاول رند، فاوچی را محکوم کند و یا فاوچی (به احتمال زیاد) خود را تبرئه کند که بر روی کاغذ و بر اساس قوانین موجود، کار اشتباهی انجام نداده است.
اما آنچه قطعاً میدانیم این است که چینیها در ووهان از سال ۲۰۱۴ تا زمان شیوع کرونا در جهان در اواخر سال ۲۰۱۹ مشغول تحقیق بر روی موضوع «سرایت کرونا از خفاش به انسان» بودهاند و این تحقیق، ریسکها و خطرات بسیاری داشته و آمریکاییها هم به اجرای آن کمک کردهاند (+). تحقیقاتی که بر اساس گفتهی ریچارد ابرایت، غیر از ووهان چین، صرفاً در دو نقطهی دیگر از جهان، یعنی کارولینای شمالی و تگزاس (آن هم در مقیاس کوچکتر) انجام میشود (+).
قبل از ادامهی بحث بد نیست کمی هم دربارهی موسسهی EcoHealth Alliance حرف بزنیم.
انستیتو سلامت آمریکا مستقیماً به آزمایشگاه ویروسشناسی ووهان کمک مالی نکرده است. بلکه پول را در اختیار EcoHealth Alliance قرار داده و این مجموعه از موسسهی ووهان حمایت مالی کردهاند.
برای آشنایی بیشتر با اکوهلث میتوانید به سایت Ecohealth یا به اکانت اینستاگرام آنها مراجعه کنید. اکوهلث در سال ۱۹۷۱ با عنوان Wildlife Preservation Trust راهاندازی شده و در زمینهی حفظ گونههای کمیاب و در حال انقراض فعالیت میکرده است. اما در سال ۲۰۱۰ نام خود را به Ecohealth Alliance تغییر میدهد و با جذب بودجه از سازمانها و موسسات مختلف، تحقیق در زمینهی بیماریهای واگیردار را آغاز میکند.
اکانت اینستاگرام اکوهلث در زمانی که این مطلب را مینویسم حدود ۲۰۰۰ دنبالکننده دارد و در یکی از آخرین پستهایش ادعای وحشتناکی را مطرح کرده است: «با توجه به اینکه تعداد موارد شیوع گسترده در سال ۲۰۱۰ حدود شش برابر موارد مشابه در سال ۱۹۸۰ بوده است، احتمالاً شیوع گستردهی بعدی، نه در قرن بعد، که در دههی بعد خواهد بود.»
اکوهلث حدود ۳/۷ میلیون دلار از انستیتو سلامت آمریکا دریافت کرده و از آن میزان، حدود ۶۰۰ هزار دلار را در اختیار موسسهی ویروسشناسی ووهان قرار داده است. بودجه در سالهای ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ تخصیص داده شده و البته پروژه تا ۲۰۱۹ ادامه داشته است (+).
این تعامل کاملاً شفاف و رسمی اعلام شده و گزارش آن را میتوانید در سایت NIH بخوانید. NIH در تعریف این پروژه اعلام میکند که با توجه به بروز بیماری SARS-CoV در سال ۲۰۰۲ در چین و بعداً MERS در خاورمیانه که منشاء هر دو ظاهراً به خفاشها برمیگشته، لازم است در زمینهی سرایت ویروسهایی از جنس کرونا به انسان مطالعه شود. در این گزارش گفته شده که ظاهراً خفاشها، منبع طبیعی چنین ویروسی هستند و از آنجا که در آسیا شکار، معامله و سلاخی میشوند، لازم است چنین مطالعهای انجام شود.
این بودجه در اختیار فردی به نام پیتر داسزاک (Peter Daszak) قرار گرفته که ریاست اکوهلث را بر عهده دارد.
مجدداً باید تأکید کنم توجه داشته باشید که فاوچی و پاول سر این موضوع اختلافنظر ندارند. در واقع فاوچی این موضوع را انکار نمیکند. فقط بحث بر سر این است که آیا میتوان اسم این تحقیقات را GoF گذاشت یا نه.
همانطور که در اوایل این نوشته اشاره کردم، دو تئوری در مورد منشا ویروس کرونا وجود دارد. تئوری اول، ابتلا به واسطهی یک خفاش در بازار غذاهای دریایی ووهان است و تئوری دوم، نشت ویروس از آزمایشگاه ویروسشناسی ووهان.
در ابتدا کمابیش هر دو حدس وجود داشت. اما تئوری نشت از آزمایشگاه ووهان نسبتاً کمرنگ بود.
گزینهی نشت ویروس از آزمایشگاه ووهان در گفتگوهای تخصصی هم تقریباً کنار گذاشته شد. تعدادی از دانشمندان در بیانیهای که در فوریهي ۲۰۲۰ (آخر بهمن ۹۸) در نشریهی Lancet منتشر شد، اعلام کردند که هر نوع ادعا در مورد اینکه ویروس کرونا از آزمایشگاه نشت کرده و خارج شده است، بیاساس بوده و تئوری توطئه محسوب میشود. البته یک نکتهی کوچک نباید از چشممان دور بماند. نام پیتر داسزاک هم در میان این امضاکنندگان بیانیه بود و چنانکه Business Insider میگوید، او نه فقط یکی از امضاکنندگان، که تنظیمکننده و فرد اصلی در پشت انتشار بیانیه بوده است.
به عبارت دیگر، کسی که ۶۰۰هزار دلار از پول NIH را به آزمایشگاه ووهان داد و مسئول تصمیمگیری در زمینهی تخصیص این پول بوده، دقیقاً همان کسی است که از جامعهی جهانی خواسته هیچکس حق ندارد به احتمال نشت از آزمایشگاه ووهان فکر کند و هر کس چنین کند، نظریهپرداز توطئه است.
البته موضوعات دیگری هم بود که باعث شد گزینهی نشت از آزمایشگاه تقریباً کنار گذاشته شود. از جملهی این موضوعات، دشمنی آشکار ترامپ با چین بود و به نظر میرسید این دشمنی باعث مطرح شدن تئوری نشت آزمایشگاهی شده است.
علاوه بر این، نیروی دیگری هم باعث شد گزینهی نشت آزمایشگاهی کمرنگ شود. آن هم گروهی از نظریهپردازان توطئه بودند که میگفتند که چین میخواسته جنگ بیولوژیک با آمریکا راه بیندازد یا اساساً در حال تحقیق در زمینهی سلاحهای بیولوژیک بوده است (Biological Warfare).
طبیعتاً منطقی به نظر نمیرسد که چین جنگ بیولوژیک با آمریکا را با بیمار کردن مردم خودش آغاز کند (شبیه اینکه بمب اتمی بسازید و قبل از دشمن، بر سر مردم خود بریزید). این هم که آزمایشگاه ووهان در حال طراحی سلاحهای بیولوژیک بوده باشد، منطقی نیست. اگر چنین بود، این آزمایشگاه در تمام این سالها به شکل شفاف دربارهی تحقیقاتش گزارش نمیداد و حاصل مطالعاتش را در ژورنالهای بینالمللی منتشر نمیکرد. ضمن اینکه افراد بسیاری – از جمله محققان و کارشناسان آمریکایی – اجازه یافته بودند از این آزمایشگاه بازدید کنند.
نظریهپردازان توطئه، تصویر دیگری هم منتشر کردند که مدعی بودند حضور اوباما و فاوچی را در ووهان نشان میدهد. در حالی که آن تصویر مربوط به حضور این دو نفر در یک آزمایشگاه در مریلند آمریکا بود.
این شکل از نظریهپردازی که ووهان را به عنوان «مرکز بیوتروریسم» ترسیم میکرد، باعث شد جامعهی جهانی از ایدههایی که به نوعی مرکز ویروسشناسی ووهان را مسئول میدانستند فاصله بگیرد و بیشتر به تئوری ابتلا توسط جانوران گرایش پیدا کند (تئوریهایی که تندروها از آنها دفاع میکنند، معمولاً باعث میشود که دیگران از ترس اینکه با آنها همسو نشوند، هر گزینهی دیگری را هم که به آن تئوریها نزدیک یا شبیه باشد طرد کنند).
پس به عنوان جمعبندی میتوان گفت: مخالفت بنیادی ترامپ با چین، بیانیهی دانشمندان در لنست و داستانپردازیهای عجیب و نامعقول دربارهی استفادهی چین از ویروس کرونا به عنوان ابزار بیوتروریسم، باعث شد اکثر انسانهای معقول و منطقی، ترجیح بدهند وزن چندانی برای تئوری نشت از آزمایشگاه قائل نشوند.
سکوت طولانی مدت رسانهها و دانشمندان دربارهی تئوری نشت آزمایشگاهی، تا استقرار دولت بایدن ادامه داشت. میشود گفت در دورهی قبل، همه مراقب بودند که حرفهایشان همسو با ترامپ نباشد. چون این همسویی نوعی اعتبارزدایی هم به همراه داشت.
هشتم مارس ۲۰۲۱ (۱۸ اسفند ۹۹) جاش راجین مقالهی مهمی در پلیتیکو منتشر کرد (+). او توضیح داد که قبلاً هم در این باره حرف زده. اما حرفهایش لابهلای جدالهای سیاسی و پوشش خبری کرونا گم شده است.
راجین در مقالهی خود به این نکته اشاره کرد که در اواخر سال ۲۰۱۷، عدهای از دانشمندان و مقامات بهداشت آمریکایی در پکن حضور داشتهاند و در یک سمینار شرکت کردهاند. در این سمینار، گروهی از دانشمندان چینی از مرکز ویروسشناسی ووهان، مقالهی خود را در زمینهی بررسی امکان سرایت ویروس کرونای خفاش به انسان ارائه میکردهاند (این همان مقالهای است که بالاتر گفتم پاول رند در سنای آمریکا به آن استناد میکرد).
نباید فراموش کنیم که در سال ۲۰۰۲ ویروسی از جنس SARS-CoV (با منشاء خفاش) در چین شایع شد و نهایتاً قبل از فروکش کردن، ۸۰۰۰ نفر را در ۲۹ کشور در سراسر جهان درگیر کرد و ۷۷۴ نفر را کشت (+).
شاید ما ایرانیان آن زمان SARS-CoV را چندان جدی نگرفتیم. اما اکنون که تصاویر مربوط به سال ۲۰۰۳ در جنوب شرق آسیا (مثلاً هونگ کونگ) را میبینیم، کاملاً برایمان آشنا هستند (+):
کارشناسان و مقامات بهداشت آمریکایی، بعد از اینکه در سمینار شرکت میکنند، به نتیجه میرسند که این نوع تحقیقات میتوانند ریسکهایی هم داشته باشند و خود به منشاء شیوعهای بعدی تبدیل شوند. خصوصاً اینکه آن زمان استاندارد BSL-4 برای چینیها نسبتاً تازه محسوب میشده است.
به همین علت، سه تیم کارشناسی در اواخر ۲۰۱۷ و اوایل ۲۰۱۸ به مرکز ویروسشناسی ووهان سر میزنند و با دانشمندان آنجا، از جمله زن خفاشی (شی ژنگلی) صحبت میکنند.
در آنجا دانشمندان چینی به آمریکاییها میگویند که از امکانات کافی برای حفظ ایمنی زیستی برخوردار نیستند و از آمریکا میخواهند که به آنها در این زمینه کمک کند.
در همان زمان، دیپلماتهای آمریکایی دو بار به دولت آمریکا پیام میفرستند که اینجا در ووهان، ویروسهای خطرناکی مطالعه میشوند که از پتانسیل درگیر کردن انسان هم برخوردار هستند. ضمن اینکه امکانات ایمنی زیستی پایین است و بهتر است دولت آمریکا در این زمینه به آزمایشگاه کمک کند.
با خواندن متن پیامهای دیپلماتهای آمریکایی اصلاً چنین حسی القا نمیشود که دیپلماتها دنبال بهانهجویی یا ایجاد مشکل برای محققان چینی بودهاند. اتفاقاً به نظر میرسد علاقهمند بودهاند این آزمایشگاهها چه از نظر تجهیزات و چه توانمندی نیروی انسانی رشد کنند. در عین حال، نگرانی جدی از اینکه با این سطح از امکانات و نیروی متخصص محدود، چنین آزمایشهای خطرناکی انجام میشوند وجود داشته (و شنیده نشده) است.
در ماه می ۲۰۲۱ (۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۰) بیانیهای از سوی تعدادی از دانشمندان در نشریهی Science منتشر شد که با توجه به شناخت عمیقتری که طی مدت پاندمی کرونا از این ویروس شکل گرفته، درخواست میکرد منشاء این ویروس مجدداً و به شکل دقیقتری بررسی شود (+).
آنها در این بیانیه اشاره کرده بودند که مشخص شدن منشا ویروس کرونا میتواند از شیوع گستردهی بیماریهای مشابه در آینده جلوگیری کند. همچنین تأکید کرده بودند که «در گزارشی که قبلاً با همکاری چین و سازمان بهداشت جهانی منتشر شد، دو گزینهی انتقال از حیوانات (Zoonitic Spillover) و نشت آزمایشگاهی (Lab Leak) به شکل متوازن بررسی نشدهاند. تنظیمکنندگان آن گزارش، گزینهی انتقال از حیوانات را چیزی بین محتمل و بسیار محتمل اعلام کرده و اشتباه آزمایشگاهی را به شدت غیرمحتمل دانستهاند. همچنین در ۳۱۳ صفحه گزارش، صرفاً ۴ صفحه به بررسی گزینهی نشت آزمایشگاهی اختصاص یافته است.»
با فاصلهی نسبتاً کوتاهی در همان ماه (دوم خرداد ۱۴۰۰) وال استریت ژورنال در یک گزارش اعلام کرد سازمانهای اطلاعاتی آمریکا گزارشی داشتهاند که پیش از این افشا نکرده بودند و بر اساس این گزارش، سه نفر از کارمندان لابراتور ویروسشناسی ووهان در آبان ماه سال ۹۸ (زمانی که هنوز بحث پاندمی در دنیا نبود) در حدی بیمار شدهاند که به بستری در بیمارستان نیاز پیدا کردهاند (+).
بر اساس این گزارش، عوارضی که این سه نفر داشتهاند، هم میتوانسته ناشی از کرونا و هم ناشی از سرماخوردگی فصلی بوده باشد.
وال استریت ژورنال در این گزارش اعلام کرد که با این دادهای که به تازگی افشا شده است، لازم است یک بار دیگر این گزینه که ممکن است ویروس کرونا از آزمایشگاه نشت کرده باشد بررسی شود.
یکی از مدیران ارشد ووهان بلافاصله در مصاحبهای با یکی از نشریات داخلی چین، ادعای وال استریت ژورنال را کاملاً بیاساس دانست (+). عدهای از کاربران چینی هم در زیر همان مطلب، ادعاهای رسانههای آمریکایی را تکذیب کردند.
اما تکذیب چینیها بحث در این زمینه را متوقف نکرد.
در سوم ژوئن (۱۳ خرداد ۱۴۰۰) نشریهی Vanity Fair مجموعهای از دادههای منتشرنشده را بر اساس تحقیقات منابع خود و مصاحبه با افراد مطلع منتشر کرد که همه چیز را تغییر میداد (+).
این نشریه توضیح داد که موسسهی ویروسشناسی ووهان دارای آزمایشگاههای متعددی است که فقط یکی از آنها دارای استاندارد ایمنی BSL-4 است و در آن محققان لباسهای مخصوص با مخزن اکسیژن اختصاصی و مستقل بر تن میکنند. استاندرد ایمنی بقیهی لابراتوارها BSL-3 یا BSL-2 است که آن را کمابیش میتوان با ایمنی یک مطب دندانپزشکی معمولی در آمریکا مقایسه کرد.
این نشریه توضیح داد که نوع برخورد ترامپ و ایجاد موجهای نفرت نژادپرستانه بر ضد مردم آسیای جنوب شرق، باعث شده که بسیاری از محققان ترجیح بدهند فرضیهی نشت از آزمایشگاه را پیگیری نکنند. چون نمیخواستند به ابزار دست ترامپ برای جنگ با چین تبدیل شوند.
اما پس از رفتن ترامپ، این نگرانی از بین رفت و افراد مختلف به تدریج حاضر شدند دانستههای خود را به اشتراک بگذارند. Vanity Fair اعلام کرد که تمام این مدت که فرضیهی نشت از آزمایشگاه تقریباً کنار گذاشته شده بود، مقامات امنیتی آمریکا درگیر این سوال بودهاند که آیا باید این بحثها به شکل عمومی مطرح شود یا نه و طرح آنها چه تبعاتی دارد.
این نشریه با بیش از چهل فرد صاحبنظر و درگیر در این ماجرا مصاحبه کرده و صدها صفحه اسناد امنیتی را بررسی کرد. در گزارش Vanity Fair آمده که یکی از مقامات مسئول به ما گفت: «به من و همکارانم صریحاً گفتند تحقیقات تقویت ویروس در موسسه ویروسشناسی ووهان را پیگیری نکنید.» همچنین این تعبیر به کار رفته بوده که: «باز کردن بحث لابراتوار ووهان، شبیه باز کردن در جعبهای پر از کرم است [که پس از باز شدن، دیگر نمیتوان آن را بست و کرمها را به جای خودشان بازگرداند.]»
Vanity Fair اصرار نمیکند که حتماً گزینهی نشت از آزمایشگاه درست است و گزینهی انتقال از حیوان به انسان را باید کنار گذاشت. اما میگوید به هر حال، این سوال ارزش پرسیدن دارد که: «از بین همهی نقاطی که در جهان خفاشهای فراوانی زندگی میکنند، این کمی عجیب نیست که این ویروس، دقیقاً در نقطهای که پیشرفتهترین آزمایشگاه ویروسشناسی جهان در زمینهی ویروسهای کرونا روی خفاشها کار میکند و آزمایشهای بسیار تهاجمی (aggressive) هم انجام میدهد ظهور کند؟»
گزارش وال استریت ژورنال و خصوصاً گزارش Vanity Fair که به سرعت در نشریات دیگر بازنشر شد، فشار عمومی را افزایش داد و سازمان بهداشت جهانی نتوانست موضع قبلی خودش را حفظ کند.
در ۱۶ جولای ۲۰۲۱ (۲۵ تیر ۱۴۰۰) رئیس سازمان بهداشت جهانی که قبلاً در گزارش خود گزینهی نشت را بسیار غیرمحتمل دانسته بود،از دولت چین خواست اطلاعات خام و دست اول برای بررسی روزهای نخست گسترش ویروس را در اختیار این سازمان قرار دهد (+). او همچنین تأکید کرد که فشار برای کنار گذاشتن گزینهی نشت آزمایشگاهی، کاری شتابزده بوده است (+).
وی در ادامهی صحبتهایش – در جملاتی که به نوعی نقض موضع قبلی محسوب میشد – اعلام کرد: «من خودم تکنیسین آزمایشگاه بودهام. من خودم ایمنیشناس بودهام و در آزمایشگاه کار کردهام و [چنین]پیشامد[هایی]، ممکن است در آزمایشگاهها روی دهد.»
وزیر بهداشت آلمان هم بعد از موضعگیری رئيس سازمان بهداشت جهانی، ضمن قدردانی از همکاری چین در تحقیقات اولیه، آن تحقیقات را ناکافی دانست (+).
البته نباید فراموش کنیم که چین در این مدت، بازار هوانان را بسته و کاملاً ضدعفونی کرده و به آزمایشگاههای ووهان هم دستور داده که – ظاهراً با هدف افزایش ایمنی آزمایشگاهی – هر چه نمونه از ویروس Corona دارند نابود کنند. بنابراین دسترسی به اطلاعات خام و دست اول، چنانکه رئيس WHO انتظار دارد، عملاً تا حد زیادی غیرممکن است. چون بخش بزرگی از دادههای مربوط به هر دو گزینه عملاً از بین رفتهاند (+/+).
ضمن اینکه برخی از افرادی که میتوانستند اطلاعات مفیدی هم داشته باشند دیگر در دسترس نیستند. مثلاً لی ونلیانگ (Li Wenliang) که جزو نخستین کسانی بود که شیوع کرونا را اعلام کرد، اکنون مرده و در آخرین ماههای زندگیاش هم – نمیدانیم از سر اجبار یا اختیار – نامهای نوشت و به نقد رفتار خودش پرداخت و گفت نباید اطلاعات غیردقیق و غیرقابلاتکا را در اختیار عموم قرار میداده و از این پس میکوشد در فکر و عمل، با حزب کمونیست همسو باشد (+/+).
در ماه آگوست ۲۰۲۱ و بسیار نزدیک به زمانی که این مطلب را مینویسم، گزارش ۸۴ صفحهای جمهوریخواهان دربارهی منشاء ویروس کرونا منتشر شده است (فایل PDF).
نباید فراموش کنیم که چنین گزارشهایی میتوانند انگیزههای سیاسی هم داشته باشند و باید منتظر بود تا جامعهی دانشگاهی دربارهی آن اظهارنظر کنند. اما به هر حال نویسندگان این گزارش، اظهار میکنند که در بررسیهای اولیه، دو گزینهی بازار حیوانات و نشت آزمایشگاهی را محتمل میدانستهاند. اما در طول مدتی که مشغول گردآوری شواهد و تنظیم گزارش بودهاند، به این باور رسیدهاند که دیگر میتوان گزینهی بازار حیوانات را به کلی کنار گذاشت.
برخی از نکاتی که در گزارش آمده را در اینجا نقل میکنم:
اگر گزارش را کامل بخوانید، نکات بسیار زیادی را دربارهی آزمایشگاه ووهان و فعالیتهایش خواهید دید. اما قضاوت من این است که همچنان لحن گزارش، سیاسی است و اگر فکتها هم قابلاتکا باشند، باید کمی در پذیرش تحلیلهای آن محتاط بود. خصوصاً اینکه همان اوایل گزارش، سریع پیشنهاد تحریم این فرد و آن فرد و این سازمان و آن سازمان مطرح میشود. یا به این نکته اشاره میشود که آزمایشگاه BSL-4 با همکاری فرانسه برای مطالعات SARS ساخته شده اما خود فرانسویها نگران کاربرد دوگانهی آن (برای بیوتروریسم) بودهاند که گفتهاند تحقیقات در آنجا صرفاً باید با حضور محققان فرانسوی انجام شود.
اصرار نویسندگان گزارش بر تقویت ویروس یا GoF و اینکه چرا آمریکا به این موسسات تحقیقاتی پول داده هم عجیب است. نخست به این علت که بسیاری از دانشمندان میگویند تعریف GoF مبهم و کمی هم سلیقهای و تفسیرپذیر است. دیگر هم اینکه پولی که موسسهی Alliance به نمایندگی از NIH داده، برای جمعآوری نمونههای خفاش و نه GoF بوده است.
این شکل از صدور حکمهای قطعی، اعتبار علمی چنین گزارشهایی را مخدوش میکند.
اما به هر حال، نکاتی هم وجود دارد که نه فقط در این گزارش، بلکه صاحبنظران و دانشگاهیان هم به آنها توجه داشتهاند.
مثلاً خود خانم خفاشی (شی ژنگلی) اوایل در مصاحبهای گفته: «من انتظار نداشتم انتقال ویروس کرونا از خفاش به انسان در ووهان (مرکز چین) اتفاق بیفتد. خفاشها به عنوان منبع طبیعی این نوع ویروسها، بیشتر در نواحی جنوبی چین حضور دارند (+).»
و نیز اینکه بخش بزرگی از آزمایشهای مرکز ویروسشناسی ووهان، نه در آزمایشگاه BSL-4، بلکه در آزمایشگاههای BSL-3 و BSL-2 انجام میشدهاند که تقریباً به بازار هوانان چسبیدهاند. بنابراین، به فرض اینکه این بازار منشاء مشاهدهی نخستین ابتلا باشد، باز هم نمیتوان وزنِ گزینهی آزمایشگاه را کم کرد و به وزن گزینهی بازار افزود.
در کل با توجه به اینکه ووهان مرکز اصلی حضور خفاشها نیست و خفاشها در بسیاری از نقاط دیگر چین و بسیاری از نقاط جهان حضور دارند، اینکه از بین تمام نقاط آسیای جنوب شرق و کرهی زمین، نخستین ابتلا در ووهان اتفاق بیفتد، احتمال پایینی دارد (اگر چه این احتمال، صفر نیست).
آنچه در اینجا به عنوان جمعبندی مینویسم، مثل بقیهی حرفهایی که گفتم، ارزش علمی یا کارشناسی ندارد و صرفاً یک برداشت شخصی است.
به نظر میآید بخشی از مردم جهان، بر این باورند که ابتلای اولیه از طریق یک حیوان میزبان بوده است. بخشی دیگر هم معتقدند که آزمایشگاه ووهان منشاء ویروس بوده است.
گروه اول خشم بسیار زیادی از رفتار مردم آسیای جنوب شرق و به طور کلی برخورد انسان با طبیعت دارند. آنها از کارما و نفرین طبیعت حرف میزنند و میگویند که بالاخره رفتار غیرمسئولانهی ما با طبیعت، گرفتارمان کرد. گیاهخوارها میگویند عاقبت گوشتخواری همین است و گوشتخوارها هم میگویند وقتی این همه گاو و گوسفند و حیوانات حلال وجود دارد، چرا خفاش خوردید و ما را گرفتار کردید؟
گروه دوم هم – کسانی مثل ترامپ و همفکران او – از دولت و کشور چین خشمگین هستند و معتقدند که چرا باید چنین اتفاقی در چین بیفتد و دنیا را گرفتار کند؟ برخی از افراد افراطی در این گروه، حتی با دانشجویان و مهاجران آسیای جنوب شرقی در نقاط مختلف جهان هم بد رفتار میکنند (چیزی که باعث شده دولتها در موضعگیری و تحلیل ماوقع، محتاطتر عمل کنند).
به نظر میرسد که ما اکنون گرفتار سوگیری در مرور گذشته (Hindsight Bias) شدهایم.
امروز شی ژنگلی در جایگاه خوبی قرار ندارد. دنیا به او خوشبین نیست. ضمن اینکه زندگی در چین هم باعث شده که حتی اگر بخواهد به تحقیقات کمک کند، نتواند چنین کاری را انجام دهد. بعضی حرفهای او در مصاحبهها متناقض هستند. همکاریهایش هم در تحقیقات بینالمللی محدود بوده است.
اما میتوانیم به روزهایی فکر کنیم که کرونا نیامده بود و شی ژنگلی، در آزمایشگاه خود تلاش میکرد قبل از وقوع چنین پاندمی بزرگی، احتمال وقوع آن، نقطهی شروع آن و روشهای مهار کردن و تولید واکسن برای آن را کشف کند.
او را زن خفاشی مینامند، چون زمانی که بسیاری از انسانها از روبهرو شدن با خفاش و ابتلا به بیماری میترسیدند، در غارها به دنبال خفاشها میرفت و میکوشید گونههای خطرناک آنها را پیدا کند و تشخیص دهد.
در میان گزارشهای تلخ و سختگیرانهای مانند Vanity Fair، مقالهی Scientific American را هم باید خواند که شی ژنگلی را در قامت محققی سختکوش که در مسیر سلامت انسانها تلاش میکند ترسیم کرده است.
البته که منتقدان این نوع تحقیقات ویروسی، همچنان بر نکتهای دیگر هم تأکید میکنند: وقتی میلیاردها ویروس مختلف این پتانسیل را دارند که با جهشهای ناگهانی به یک تهدید بیولوژیک برای انسان تبدیل شوند، اینکه کسانی مانند ژنگلی، با گردآوری چند ده یا چند صد یا چند هزار نمونه، بخواهند خود را برای پاندمیهای بعدی آماده کنند، میتواند مفید نباشد (يا ریسکهایش از منافعش بیشتر نشود).
اگر به تدریج، تئوری نشت آزمایشگاهی – که بیتردید از سر اشتباه و بیدقتی بوده – پررنگتر شود، اخطار مهمی است تا ما انسانها حداقل به سه موضوع به شکل جدی فکر کنیم.
مقاله شما عالی بود
سپاسگزارم
منشاء ویروس کرونا آزمایشگاه ووهان چین است
و این به عنوان آزمایش یک جنگ بیولوژیک است
شما تمام درگیری بیماری و تلفات را در چین ببینید
چرا این ویروس در چین که پر جمعیت ترین کشور
جهان است و شلوغ ترین شهرها را دارد اینقدر ضعیف
عمل کرده است ولی در بقیه کشورها مرگ و میر ودرگیری
به بیماری شدیدهست این به این خاطر است که چین تمام
اطلاعات تعغیر بیولوژیکی و نحوه پیشگیری و درمان آن را دارد
اگر چین اطلاعاتی از نحوه پیشگیری و درمان این ویروس را نداشت
با توجه به اینکه مردم چین کمترین رعایت نظافت را در جهان دارند
باید بیشترین تلفات و درگیری را در جهان داشته باشند در حالیکه
اینطور نیست
خیلی مفصل با جزییات و ارجاعات خوب. دست شما درد نکنه.
بنابر این موضوع پاکسازی یک امر طبیعی است که انسان در هر حال انجام میدهد.
مگر انسان در را کشف فضا کم کشته داده است. خوب اگر فعالیتی نمیکرد، هیچ کشته هم نمیداد. کشته شدن ۷ فضا نورد امریکایی را لحظاتی پس از پرتاب موشک به یاد آورید.
بنا بر این اصل انجام تحقیقات برای مقابله با مشکلات آینده کار لازمی است.
این دلایل من ربطی به امکان نشت ویروس از آزمایشگاه ندارد.
به احتمال خیلی زیاد خطای انسانی بوده حالا چه از عمد چه از غیر عمد. نگران کنندش این هست که این قضیه بسیار مهم تر از جنگ افزارهای هسته ای هست ولی میزان سخت گیری برای اون تقریبا صفر هست....
ولی به نظر من احتمال اینکه چین به خاطر تغییر روند اقتصادی جهان به نفع خویش این کار را کرده باشد بسیار محتمل است. چون دقیقا بعد از شیوع کرونا چین شروع به خرید سهام شرکت های بزرگ را کرد که به دلیل شرایط بد اقتصادی سقوط کرده بودند. پس این خود گواه ادعاست چون در زمان ترامپ آمریکا که بزرگترین مقصد معاملات چین بود با عوارض گمرکی مشکلاتی را ایجاد کرد ولی حالا چین با در دست داشتن سهام عمده شرکتهای بزرگ جهانی بازار مصرف خودش را هم کنترل می کند.
اما در خصوص اینکه چرا در چین کشته شده کم است اینطور نیست دولت چین به دلیل کومونستی بودن آن تمامی اخبار را سانسور می کند و تعداد کشته ها را درست اعلام نمی کند مثل کشور خودمان که همه بر این باورند که آمار غلط است. از طرف دیگر برای دولت چین هدف برزگ (تیدیل شدن به اولین ابرقدرت اقتصادی جهانی) ارزش اش خیلی بیشتر از چند ده میلیون آدم است بنابراین فرض منظقی که گفته شده است دولت چین بیماری را از کشور خودش شروع نکند تقریبا کم رنگ می شود. هر چند که می دانیم شیوع و انتقال بیماری از چین به کل دنیا از یک کنفرانس بین المللی علمی در سنگاپور شروع شد.
مقاله کاملی بود و از خواندن آن بسیار بهره بردم.
البته تصور من هنوز هم این است که این بیماری توسط خوده دولت مردان انتشار یافته.
این که فقط چین رو در این قضیه مقصر بدانیم هم ممکنه صحیح نباشد!
مایه افتخار هستید چون به شعور مخاطب احترام میگذارید. ممنون.