عصر ایران؛ امیر حسن خدیر- «این برد، مبارک استقلال باشد. این چهارمین بازی است که استقلال با کمکِ داور ما را شکست میدهد. از پارسال و اشتباهات بیژن حیدری تا امسال و اشتباهات آقای کاظمی. شما یک مرجع معرفی کنید تا ما از این ظلم به آن پناه ببریم. من قبل بازی گفتم فقط عدالت میخواهم. اگر پنالتی اول، پنالتی بود منِ امیر قلعهنویی میگویم که همه نمازها و کارهای خیرم تقدیم آقای کاظمی.
به همه مقدساتتان در این ۴۰ سال تنها عدالت نبوده و فقط ظلم، ظلم و ظلم بوده است. نمونۀ آن هم در فوتبال است. آقا اصلاً بگویید که نیاییم. ما یک شهرستان ۳۰۰ هزار نفری هستیم و در بازی گذشته دو پنالتیمان را نگرفتند. آقای حسنزاده و عزیزی خادم که با این همه ادعا آمدید، به کی پناه ببریم؟ ما چهارمی را به خاطر پنالتییی که در بازی آخر گرفته نشد، از دست دادیم. اینجا به دروازه ما نزدیک نشدند ولی پنالتی گرفتند. واقعا ۴۲ سال است که در ورزش هستم و ظلم هم دیدم. عدالت و اعتقاد الکی است، هر کاری میخواهید بکنید.»
اینها بخشی از سخنان امیر قلعه نویی سرمربی تیم گل گهر سیرجان پس از شکست در مقابل استقلال به مربیگری فرهاد مجیدی و راه نیافتن به فینال جام حذفی است. به این بهانه و از جنبۀ تاریخ نگاری فوتبال ذکر نکات زیر میتواند مفید باشد:
1. در ویدیوی کامل، آقای قلعه نویی نام 5 داور را میآورد: «بیژن و پیام حیدری، موعود بنیادیفر، زاهدیفر و کاظمی» اما از 4 باخت پیاپی سخن میگوید. پیداست که میداند 4 فقره نبوده و 5 بازی بوده اما آن قدر ذهن او درگیر استقلالِ فرهاد مجیدی است که باخت دوران محمود فکری را از قلم میاندازد!
2. کسی از بی عدالتی سخن میگوید که بیشترین نصیب را برده است. آیا او فراموش کرده چگونه استقلال را به طور کامل در مشت خود داشت و البته تا پیشنهاد مربیگری تیم ملی را دریافت کرد، رفت و استقلال را هم به صمد مرفاوی سپرد تا نفوذ و کنترل او ادامه داشته باشد؟ تیم ملی آن قدر برای او وسوسهانگیز شد که همواره به رییس وقت فدراسیون فوتبال احساس دین میکرد و بارها در ستایش داریوش مصطفوی و نکوهش صفایی فراهانی سخن میگفت تا ارباب وقت قدرت را خوش آید. از این روگزاف نیست اگر گفته شود ژست انتقادی به او نمیآید آن هم به کارگیری تعبیر «40 سال» که با تظاهرات مذهبی و انقلابی او هم سازگار نیست.
3. چنان میگوید تیمی از شهر 300 هزار نفری که هر که نداند میپندارد محض رضای خدا رفته و یک تیم کم بضاعت را در دست گرفته حال آن که گل گهر سیرجان، بعد از سپاهان ثروتمندترین است و اگر تیمی پول نداشته باشد هدایت آن را نمیپذیرد.
کما این که بعد از استقلال در سپاهان، ذوب آهن، تراکتور، مس کرمان و همین گل گهر سیرجان بوده که همه صاحب امکانات و ثروتاند و از یاد نمیبریم چگونه ملوان بندرانزلی را رها کرد. اگر صرف مردم و فوتبال دوستی معیار باشد که قلب انزلی با فوتبال میتپد. چرا هفتۀ دوم رها کرد؟ چون دید پول ندارند! نمی شود که دم از مردم بزنیم و تا دیدیم پول نیست یا کم است همان مردم را رها کنیم.
4. آقای قلعه نویی تصور کرده چهار تا انتقاد تند سیاسی و طعنه او را محبوب میکند. اما شخص باید ابتدا استقلال خود را ثابت کند و بعد زبان بگشاید. نه هر که سر بتراشد قلندری داند!
ازاین روست که انتقادات زنده یاد ناصر حجازی یا علی دایی را باور میکنند و بهای آن را هم میپرداختند و میپردازند کما این که دو سال است به خاطر یک مصاحبه و برخی اشارات به علی دایی تیم نمیدهند.
5. در همین صحبتها هم از تظاهر مذهبی دست برنمیدارد و به نمازها و کارهای خیر اشاره میکند. جدای این که فوتبال، یک بازی است و نیازی به این صحبتها نیست مذهبیها اتهام «نطفۀ ناپاک» وارد نمیکنند. یک بارهم این تهمت را به روزنامهنگاران زد و اگر وساطت یک روزنامهنگار نبود شکایت جدیتر میشد. نطفۀ ناپاک یا «حرام زاده» از اتهاماتی است که چنانچه شخص نتواند ثابت کند حد دارد.
6. «خدا را شاکرم» از تکیه کلامهای مشهور امیر قلعه است اما او گویا شکرگزاری را فراموش کرده و مدام به فوتبالی که او را به همه جا رسانده بیاحترامی میکند. اگر این فوتبال نبود امیر قلعه نویی که کودکی و نوجوانی را در فقر و محرومیت به سر برده کجا میتوانست به پسر زیر 18 سال خود اتومبیل «مازراتی» هدیه دهد؟! پس باید گفت: همچنان خدا را شاکر باشید هر چند که مالک «هوندا» هم هیچگاه به فرزند خود هدیۀ گران قیمت نداد تا تصور نکند پول آسان به دست میآید.
7. مربی باید خود در زمین تمرین حضور داشته باشد و با لباس ورزشی پا به پای بازیکنان، حرکات ورزشی را انجام دهد. یحیی گل محمدی با وجود دستیار بادانشی چون مطهری کنار نمینشیند و در تمرینات فعال است و نتیجه را هم میبینیم.
مجتبی جباری میگفت پرویز مظلومی گوشهای مینشست و امور را «هنکه» زیر نظر داشت. قلعه نویی هم بیشتر میخواهد مدیریت کند و مربیگری را به دستیار خارجی میسپرد و از وقتی خارجی ها کمتر میآیند به مشکل خورده است. شاید مراد فرهاد مجیدی از «علم فوتبال» همین باشد. این که باید مثل یحیی یا مثل فرهاد، در وسط تمرین باشی و بدوی نه این که روی صندلی بنشینی.
8. از امیر قلعه نویی میتوان پرسید چگونه انتظار دارد با بازیکنانِ مازادِ یک تیم -اگر نخواهیم اصطلاح "اخراجیها" را به کار ببریم- خود آن تیم را ببرد؟ از هر 5 بازی شاید یک بار بتوان با بازیکنان مازاد تیم سابق را بُرد هر چند یک بازی از 5 بازی هم این اتفاق نیفتاد.
9. وقتی علیرضا حقیقی را با سابقۀ دروازهبانی در جام جهانی روی نیمکت مینشانَد و به دیگری بازی میدهد، آیا این را هم میتوان گردن داور انداخت یا باید تدبیری اندیشید و دست کم توضیح داد چرا بشاگردی ترجیح داده شد؟ از این رو باید پرسید چرا فنی نگاه نمیکند؟ فرهاد دید تیم بد بازی میکند، دست به دو تعویض زد و نتیجه گرفت و امیر قلعهنویی مثل خیلی از بازی های دیگر در نیمۀ دوم واگذار کرد.
10. اجازه بدهید کمی دورتر هم برویم. روزی که امیر قلعه نویی قصد داشت در قبال پیشنهاد یک میلیون تومانی، پرسپولیسی شود و با 200 هزار تومان بیشتر به استقلال آمد!
پس، خدا را شاکر باشید آقای قلعه نویی. نمی توان یک روز با حمله به صفایی فراهانی فریاد زد خودی هستم تا پاداش مربیگری تیم ملی در شرایط تعلیق فدراسیون باشد و روز دیگر با تکرار ادبیات «من و تو» ادای اپوزسیون درآورد. همه را هم نمیتوان با انگ و ادبیات تند راند چون گاهی کسی که در مقابل آدم قرار میگیرد دختر ناصر حجازی است که نمیتوانی به او پاسخ دهی.