عصر ایران؛ باقر محسنی ساروی- انتقاد کردن در مرام و منطق «جوانمردان سیاسی» مشروط به «داشتن اختیار» و «فاعلیّت» است به این معنا که نمیتوان فردی را در حوزهای قدرت و اختیار و اینروزها پول و اعتبار لازم ندارد، درخصوص مشکلات آن حوزه به باد انتقاد گرفت مثل اینکه امام جمعه شهری را بابت افزایش بیکاری مورد سوال قرار دهیم. شخص آقای رییسی و مدیران دولت سیزدهم هنوز قوه مجریه را در دست نگرفتند و بدیهی است انتقاد از آنان در حوزه مهمی چون محیطزیست، فعلاً زود است اما غرض از این نقد، یادآوری به مدیران ارشد دولت سیزدهم و نقدی پیشگیرانه است.
چینش مدیران ستاد سید ابراهیم رییسی در دوران انتخابات و مرور گذشته سخنگویان و حامیان دانهدرشت وی از حدود دوماه پیش، طرحی از دولت سیزدهم را برای ما گَرته زده بود اما این روزها که لابیگریها و نشست و برخاستها برای تشکیل کابینه در پشت دیوارهای بتنی ادامه دارد و تنها اطلاعات اندکی از نتیجه این تلاشها به بیرون درز کرده حکایت از آن دارد که ابرچالش کشور -محیط زیست- تا این لحظه توسط مدیران ارشد «دولت سیزدهم» جدی گرفته نشده و قرار است مدیرانی برای این بخش به کار گرفته شوند که «محیط زیست» اولویت آنان نیست.
بدون اینکه در خصوص چینش نهایی کابینه سیزدهم قصد پیشداوری داشته باشیم یا حق رییسجمهور منتخب و تیم مورد اعتماد وی را برای تشکیل مردان اصلی دولت سیزدهم و سکانداران وزارتخانهها محترم ندانیم در خصوص انتخاب معاون رییسجمهوری و رییس سازمان حفاظت محیطزیست ذکر چند نکته را ضروری میدانیم:
نخست اینکه ابرچالش بزرگ کشور، «محیطزیست» است چون درصورت تدبیر نشدن، خود سیلاب معضلات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و امنیتی را به دنبال خواهد داشت که مدیریت هر کدام از آن معضلات، نیاز به چهار طرح پنجساله و صرف اعتبارات میلیاردی دارد که ضمانتی هم برای حل کامل نمیدهند.
دوم اینکه کشور ایران از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب درگیر ابرچالش محیطزیست است که در شمال، بیشتر در قالب تحلیل رفتن جنگلها و عرصههای طبیعی، آلودگی رودخانهها و به تَبَع آن کاهش استانداردهای سلامت محصولات کشاورزی، کاهش صید ماهیان استخوانی و تولید خاویار خزری و عوارض پسماند، خود را نشان داده و در سایر استانها بهصورت خشکسالیهای تکرارشونده و مرگآور و ایجاد فرونشستهای ناشی از خالی شدن سفرههای آب زیرزمینی، لاغرشدن دریاچهها و در نهایت خشکیدن رودخانهها و تالابها و ادامه این روند، به خالی شدن روستاها و شهرهای بیشتر و افزایش انفجاری حاشیهنشینی در کلانشهرها طی دو دهه آتی منجر خواهد شد.
سوم اینکه راه مقابله با این ابرچالشها استفاده از نظر کارشناسان حوزه محیطزیست و مدیریت مصرف در همه ابعاد است و به کار گرفتن مدیرانی که منکر این مشکلات هستند، مدیرانی که به «اقدام و عمل» باور ندارند، مدیرانی که سهم «عقل و تجربه بشری» را نادیده میگیرند و عادت دارند دست روی دست بگذارند تا با ظهور آخرین منجی درهای رحمت خدا بر روی زمینیان باز شود و آسمان ببارد و «خداوند» مشکل خشکسالی و دیگر گیروگورهایی که بر اثر بیکفایتی و بیمسئولیتی برخی مدیران ایجاد شد را مرتفع کند و در نهایت به کار گرفتن مدیرانی که به «حکمرانی با پاککردن صورتمسأله» خو گرفتند در حوزه محیط زیست، تیر خلاصی به زندگی بخش مهمی از جمعیت کشور است.
چهارم اینکه ضرورت دارد در همه حوزهها بهویژه در حوزه محیطزیست که از حد هشدار گذر کرده افرادی به کار گرفته شوند که هم «دانش لازم» داشته باشند و هم «دغدغه لازم». داشتن دانش بدون دغدغه، از برخی مدیران ما سخنورانی قابل، ساخته که فقط در خصوص طول و عرض و عمق و ارتفاع مشکلات، سخنانی دقیق میگویند و تعابیری حکیمانه به کار میبرند اما هشت سال در همین مرحله «آسیبشناسی»، متوقف میمانند و داشتن دغدغه بدون دانش، به پرورش نسل جدیدی از «مدیران ماشاءالله و انشاءالله گو» منجر خواهد شد.
نکته آخر اینکه بهعنوان روزنامهنگاری که نگران فردای فرزندان سرزمینم هستم حس میکنم آخرین فرصتها برای اصلاح فرایندهای غلط در حوزه محیطزیست مانند «برفی در مواجهه با آفتاب مرداد» در حال از دست رفتن و دولت سیزدهم آخرین امید ساکنان فردای این سرزمین است. در این شرایط انتخاب مدیر ارشد و برنامهریز سازمان محیطزیست کشور از انتخاب معاون اول و وزیر امور خارجه مهمتر است. به روش استخاره و با سفارش عمه و خاله، برای اتاق معاونت رییسجمهوری و رییس سازمان حفاظت محیط زیست کشور، «مدیر» انتخاب نکنیم!