در بامداد روز شنبه 19تیر صدای انفجار مهیبی در شمال تهران و حوالی پارک ملت خبرساز شد،هرچند هنوز فکت مشخص و دقیقی از دلایل صدای این انفجار منتشر نشده اما نگاهی به مشکلات امنیتی اخیر در کشور پس از
ترور شهید فخری زاده و خرابکاری در تاسیسات نطنز ما را به رشته دیگری از این خرابکاری های امنیتی در صنعت برق میرساند.
همین چند روز پیش بود که سه نفر از کارکنان نیروگاهی به اتهام خرابکاری در سیستم توزیع برق دستگیر شدند؛ این اخبار ضد امنیتی بهانهای شد تا به اظهارات چندی پیش علی یونسی، وزیر اسبق اطلاعات و مشاور رئیسجمهور در امور اقوام و اقلیتهای دینی و مذهبی بپردازیم.
وی در گفتوگویی برخی نکات و مسائل جنجالی درباره مسأله نفوذ و نقش جاسوسان رژیم اسرائیل را در کشور مطرح کرد.
او گفته است کشور طی ۱۰، ۱۵یا ۲۰سال گذشته از نفوذ همه گروههای تروریستی پاکسازی شده ولی از نفوذ سرویس های اطلاعاتی و بهخصوص اسرائیل غفلت شد.
یونسی همچنین گفته: «در۱۰سال اخیر نفوذ موساد در بخشهای مختلف کشور به حدی است که جا دارد همه مسؤولان جمهوری اسلامی برای جان خودشان نگران باشند.»
حساسیت موضوع پیش آمده باعث شد سراغ حسین قاسمی، پژوهشگر امنیتی برویم.
او در گفتوگوی تفصیلی با روزنامه جامجم به تشریح و بررسی مسأله نفوذ و نقد برخی اظهارات
علی یونسی در اینباره پرداخت که مشروح این گفتوگو در ادامه آمده است:
*چندی پیش علی یونسی، وزیر اسبق اطلاعات در گفتوگویی مسأله نفوذ در انقلاب، نهادها و دستگاهها را به سازمان منافقین خلاصه کرده بود و مدعی شد این عناصر نفوذی در همان دهه ۶۰شناسایی و پاکسازی شدهاند. تحلیل شما از مسأله نفوذ و این سخنان چیست؟
به اعتقاد من تقلیل نفوذ به سازمان منافقین و سپس ادعای پاکسازی سیستم از نفوذیهای سازمان، ادعای غیرکارشناسی و ناپختهای است. پس از این صحبت آقای یونسی این سؤال به ذهن متبادر میشود که چگونه سازمان منافقین که در روزهای نزدیک به انقلاب عملا متلاشی بود و سران آن در ماههای نزدیک به انقلاب از زندان آزاد شده بودند، توانستند در سطوح مختلف نفوذ کنند اما سرویسهای اطلاعاتی غربی، اسرائیل و شوروی با آن پیچیدگی و سوابق در ایران و داشتن شبکههای مختلف و انگیزه در گروههای مبارز و نهادهای مختلف نفوذ نداشتهاند؟
از سوی دیگر منابع ساواک در گروههای مبارز خصوصا منابع ویژه ساواک در هدفهای مهم که دارای تجربه سالها همکاری با ساواک بودند، پس از انقلاب رها نشدند. اگر ساواک در گروههای مارکسیستی بهعنوان مثال، اشخاصی مانند سیروس نهاوندی و عباسعلی شهریاری را داشت، چگونه میتوان پذیرفت که از چنین منابعی در گروههای مبارز مسلمان و حوزه برخوردار نبوده باشد. ما امروز براساس اسناد آشکار میدانیم برخی منابع و همکاران ساواک در گروههای مبارز که سابقه زندان نیز داشتهاند با کمال وقاحت از ۲۳بهمن و فردای پیروزی انقلاب به برخی دستگاههای اطلاعاتی انقلاب مانند کمیته اداره دوم ورود کردند.
*برای ردپای این منابع ساواک مثالی هم دارید؟
واگذاری مسؤولیت مهمی مانند کمیته اداره دوم نیروی هوایی ارتش به کشمیری، سپردن مسؤولیتهای مهم و حساس به جواد قدیری در کمیته اداره دوم نیروی زمینی ارتش و دهها مورد دیگر، ردپای این منابع ساواک وجود دارد. بنابراین عملکرد این شبکه نفوذی در تنشها و ایجاد اختلافات در ماهها و سالهای ابتدای انقلاب محل توجه است.
*نقش شبکه نفوذی و منابع ساواک در داستان برخورد با فرزند آیتا... طالقانی و تنش و بحران و بههم ریختن کشور هم در همین چارچوب قرار میگیرد؟
بله؛ رهبر معظم انقلاب در آذر 77 در جمع مدیران وزارت اطلاعات فرمودند: «بارها گفتهام اگر به یک ده بروید برای ییلاق، چند آشنا و رفیق پیدا میکنید؛ انگلیسیها 100 سال در ایران همهکاره بودند. آیا همه دنبالهها کهنه شده؟ کی باور میکند؟ آمریکاییها از اواخر دهه 20 پاگذاشتهاند و از ۲۸ مرداد به بعد حاکم مطلق شدند تا سال ۵۷. آیا دنبالههایشان تمام شده؟» بنابراین بهنظر من انکار نفوذ و تقلیل نفوذیها فقط به سازمان منافقین و این ادعا که آنها نیز پاکسازی شدهاند، مطلب ناپختهای است.
در سخنان حضرت امام خمینی (ره) هم بهصراحت بحث نفوذ در ارگانها و دستگاهها و انجمنهای اسلامی آمده؛ امام در سخنان مهمی فرمودند «این را باید توجه بکنند آقایان که در بین این ارگانهایی که هست مثل سپاه پاسداران، مثل ارتش، مثل کمیتهها، مثل دادگاهها و همه این جاهایی که بعد از انقلاب به عنوان و اسم یک گروهی پیدا شده است، شیاطین ننشستهاند که اینها خالص باشند. در بینشان افرادی نفوذ کردهاند و بهواسطه آن نفوذ، کارهایی در آنجا انجام میدهند.»
البته حضرت امام در بهمن 65 هم نکات مهمی را در باب نفوذ مطرح کردند: « آنها که همیشه در فکر بودهاند که در حوزه علمیه نفوذ کنند، نفوذ آنها، ظاهری نیست که معلوم باشد فلان آقا نفوذی است. چه بسا بیشتر از شما اظهار دیانت بکند، معذلک، در موقع مناسب کارش را انجام دهد.»
*علت تلاش نفوذی ها برای تصاحب حزب جمهوری اسلامی چه بود؟
چون وظیفه حزب جمهوری اسلامی، کادرسازی برای نظام و گذرگاه وکانالی برای ورود به بخشهای مختلف مدیریتی نظام به شمار میرفت؛ بنابراین نفوذیها نه تنها دنبال دستگاهها و نهادهای انقلابی و اطلاعاتی بودند، بلکه حزب جمهوری اسلامی هم مورد طمع آنها بود.
*مثل حضور کلاهی.
بله؛ مرحوم هاشمی رفسنجانی از موسسان حزب جمهوری درباره نفوذ محمدرضا کلاهی در این زمینه گفته بود «حزب جمهوری اسلامی موسسهای فوقالعاده دربسته نبوده و تکیه بر افکار عمومی بوده و یک جوان ظاهرالصلاح درطول دوسال میتواند به شکلی عمل کند که اعتماد را جلب کند و این خیلی سخت نیست.» بنابراین میخواهم عرض کنم که حضور کلاهی خیلی هم سخت نبود چراکه حزب خیلی گزینشی عمل نمیکرد. حتی در همان مقطع افرادی مانند اصحاب یمین از اعضای شبکه مخفی و نفوذی حزب توده با نزدیک شدن به دکتر جاسبی قائممقام حزب جمهوری اسلامی، در تدوین اساسنامه و تدارک کنگره حزب جمهوری اسلامی نقشآفرینی میکند.
*آقای قاسمی! نکته دیگری که در مصاحبه علی یونسی مطرح شده بود و بهنظر میرسد دقیق نیست، ساده نشان دادن عملیات تروریستی هفتم تیر و هشتم شهریور است. قبول دارید؟
بله، تصویری که یونسی از این گونه عملیاتها میسازد به این شکل است که گویی کلاهی، کشمیری و فخارزاده به تنهایی یک بمب را برداشته و کار گذاشتهاند و تمام. درحالی که این تصور و تصویرسازی اشتباه و عجیب است. بسیار شنیدهایم که محمدرضا کلاهی را عامل انفجار ۷ تیر یعنی مقر حزب جمهوری اسلامی، مسعود کشمیری را به عنوان عامل انفجار ۸ شهریور نخستوزیری و محمود فخارزاده را عامل انفجار و شهادت آیتا... قدوسی دادستان انقلاب اسلامی در ۱۴شهریور معرفی میکنند درحالی که اینگونه عملیاتها بزرگ و پیچیده هستند و قطعا در هر مورد، تیمی هدایت و راهبری و پشتیبانی را دردست داشته است که قاعدتا در خارج از مکان مورد نظر مستقر بودهاست البته مجموعه افرادی نیز در داخل این مجموعهها بوده و پشتیبانی کردهاند تا عملیات انجام بگیرد. لذا اینگونه عملیاتها کار یک نفر نفوذی به تنهایی نیست و نمیتواند اینگونه باشد بلکه باید شبکهای از عوامل نفوذی در هر مرکز حضور داشته باشد.
از آن گذشته نفوذ بهصورت فردی کارایی کمی دارد و منابع منفرد در مقابل حجم کار، نمیتوانند اقدام جدی انجام دهند. ما برای کسب تجربه از تاریخ و صیانت از انقلاب اسلامی و سالمسازی سیستم، نیاز داریم اینگونه عملیاتها را مورد بازبینی قرار دهیم و به روایتهای سطحی اکتفا نکنیم.
*یک مصداق دیگر از مساله نفوذ، بحث انفجار حرم مطهر امام رضا (ع) در خرداد ۱۳۷۳ بود، نظر شما درباره این اتفاق و نقش شبکه نفوذ در آن اتفاق چیست؟
آقای یونسی اولین مقام اطلاعاتی بود که بخشی از آن سناریوی قلابی را بیان کرد، در آن سالها سعید امامی و مدیرکل التقاط او مصطفی کاظمی، با طراحی یک سناریو قلابی عامل انفجار حرم را مهدی نحوی اعلام کردند و بعد از آن هم مطرح کردند که نحوی در درگیری با نیروهای اطلاعاتی زخمی و در بیمارستان فوت کردهاست، براساس آنچه رسانهها منتشر کردند در همان حال که نحوی در آستانه مرگ بود، طی مصاحبهای به نقش خود در انفجار حرم اعتراف کرد.
*اما اینطور مطرح است که نحوی قبل از انفجار حرم بازداشت شده بود؟
بله آقای یونسی به این موضوع اشارهای نداشتند که مهدی نحوی ماهها قبل از انفجار حرم بهدلیل ارتباط با سازمان منافقین بازداشت شده بود؛ بررسی مقطع زمانی۳۰ خرداد ۷۳ تا ۱۵ تیر ۷۳ بسیار مهم است، حلقهها و حوادثی که منجر به مثلا کشف مهدی نحوی به عنوان عوامل انفجار شده بود، غیرواقعی و فریب مسؤولان و مردم بود.
در هر صورت اعتراف علی یونسی پس از ۲۷ سال به بخشی از این داستان هر چند ناقص و دیرهنگام اما مهم است: «مواردی بوده که بیدلیل افراد را بازداشت و اعتراف گرفته بودند که مرتکب جنایتی شدهاند و بعد خود وزارت اطلاعات همان موقع متوجه شده بود که اینطور نبوده است. فاجعهای که در انفجار حرم امام رضا(ع) رخ داد مربوط به گروهی افراطی به نام فرقان بود اما فرقه تروریستی رجوی مظنون و متهم شد. وزارت اطلاعات آن موقع افرادی را دستگیر و از آنها اقراری مبنی بر ارتکاب این انفجار گرفت. تعدادی بازداشت شدند و وقتی من وزیر شدم با بررسیهایی متوجه این خطا شدم و از بازداشتیها دلجویی کردم و تا توانستیم، جبران کردیم. بحث مفصلی است که چه جوری جبران کردیم ولی از آنان به نوعی دلجویی شد.»
نکته جالب این است که علی یونسی پس از چهارونیم سال بعد از انفجار حرم امام رضا(ع) در اسفند ۱۳۷۷ وزیر اطلاعات شد در حالی که او در این مصاحبه عنوان کرده این افراد نقشی نداشتهاند و توسط ایشان آزاد شدند. حالا که آقای یونسی پس از ۲۷سال اعلام کرده مهدی نحوی عامل انفجار حرم مطهر نبوده، لازم است مسؤولان و شخص آقای یونسی توضیح دهد آیا با افرادی که در ساختن این سناریو دروغ نقش داشتند، برخورد کردهاست و نکته مهمتر اینکه این مدیران در دوره یونسی کجا بودند؟ آیا بهدلیل این کیس قلابی، سعید امامی و مصطفی کاظمی و سایر مدیران مرتبط را حداقل به تخلفات اداری معرفی کردهاست؟ البته کیسهای ساختگی و قلابی بعدها هم ادامه پیدا کرد.
*مصداقی هم در ذهن دارید؟
مثل همان کلوپ ترور، داستان دستگیری عوامل ترور شهدای هستهای و...
*آقای علییونسی، وزیر وقت اطلاعات در یک تیر ۱۳۷۸ از دستگیری عاملان ترور شهید صیادشیرازی و اعترافات مهم آنها خبر داد، در این باره نظری دارید؟
۲۲ سال از زمانی که علی یونسی در مصاحبه با رسانهها خبر از دستگیری و اعترافات مهم عاملان اصلی ترور شهید صیاد شیرازی داد، گذشته است اما بعدا مشخص شد این خبر پوچ بوده و هیچوقت عوامل ترور دستگیر نشدهاند. در داستان ۱۸ تیر ۷۸ نیز با یک نوع سناریوسازی روبهرو هستیم. در آن مقطع هم علی یونسی وزیر اطلاعات بود.
از سوی دیگر تقلیل فتنه کوی دانشگاه و آشوبهای ۱۸ تیر تا ۲۳ تیر به ملوس رادنیا معروف به مریم شانسی و منوچهر محمدی معروف به منوچ و خارج کردن عوامل اصلی این بحران از زیر ضربه نظام محل توجه است. بنابراین با این مصادیق مشاهده میکنیم علی یونسی عملکرد شبکه نفوذ سازمان را در حد انفجار و جمعآوری تقلیل داده که مدعی است این شبکه نیز کشف، متلاشی و پاکسازی شد. این نگاه سادهاندیشانه است.
*پس اینطور میتوانیم بگوییم شبکه نفوذی سازمان منافقین در این سالها در ایجاد تقابل و شکاف در نظام نیز موفقیتهایی بهدست آورد؟
متاسفانه بله. نکتهای که در پرسش شما بود درست است، چنانکه مسعود رجوی گفته بود: «همه مطلعین میدانند که بهشتی یکبار با مرکزیت فداییان نشست و ضبط هم گذاشت و بعد هم پخش کرد و جریان اکثریت را به درون رژیم فروبلعید. مجاهدین اما اینکاره نبودند و بعکس این ما بودیم که با حمایت از اولین رئیسجمهور همین رژیم و بعد هم با پخش نوارهای حسن آیت از ارکان حزب جمهوریاسلامی و یکی از نامزدهای آن برای ریاستجمهوری، رژیم ارتجاعی را شقه و منشعب کردیم.»
ناصر رضوی، از مدیران سابق و قدیمی بخش التقاط وزارت اطلاعات در گفتوگویی که در قالب کتاب «استراتژی و دیگر هیچ» منتشر شده، درباره نقش نفوذیهای سازمان در تاثیرگذاری روی آقای منتظری و نهایتا کشاندن او به ضدیت و تقابل با نظام نکات جالبی گفتهاست. او دراینباره میگوید: شاید سن شما قد ندهد ولی ما پیرمردها دقیقا به این مساله که چه شد آقای منتظری جدا شد، اشراف داریم. هم نظریات خودش دخیل بود و هم من در آن تردید ندارم ولی بخشی از آن مرهون فعالیت سازمان است. البته مسعود رجوی این نفوذ در اطراف آقای منتظری را به این شکل بیان کرد که دومین شقه بزرگ رژیم در جریان عزل آقای منتظری نیز اساسا معطوف به قتلعام زندانیان ما بود.
ناصر رضوی در جایی دیگر به نفوذ و نقش سازمان در کاندیداتوری آقای هاشمی رفسنجانی در انتخابات سال ۱۳۹۲ اشاره میکند: «مدام برای ما اطلاعات میآید که سازمان از همه جای ما اطلاع دارد؛ رجوی موقعی که آقای هاشمی برای ریاستجمهوری کاندیدا شد، یکسری حرفهایی زده است که متاسفانه نه ما آن را منعکس کردیم و نه اینکه وزارت اطلاعات آن را پیگیری کرده است؛ رجوی معتقد است ما آقای هاشمی را به جلو انداختیم برای اینکه در سال ۱۳۹۲ کاندیدا شود؛ میگوید ما این تنش را در رژیم ایجاد کردیم. عرض من این است که ممکن است این مطلب یک درصد واقعی باشد و از نظر من 99درصد دروغ. چون طرف مقابل را تحریک میکند، ولی هیچگاه یک نیروی اطلاعاتی حق ندارد اینگونه فکر کند.
*نظر شما در خصوص نفوذ سرویسهای اطلاعاتی و مخصوصا موساد چیست؟ چون آقای یونسی نفوذ سرویسهای اطلاعاتی خصوصا اسرائیل را به 10سال اخیر خلاصه میکند و دوران مدیریت خود و آقای فلاحیان و ریشهری را دورانی معرفی میکند که چنین نفوذهایی وجود نداشت.
چند نکته در این خصوص وجود دارد؛ نفوذ در خلأ و به شکل ناگهانی شکل نمیگیرد بلکه نفوذ حاصل سالها سرمایهگذاری دشمن است و اصل نفوذ، یک پدیده سیستماتیک است و از طریق شبکه صورت میگیرد. شبکه هم یک پدیده تاریخی است که قطعا یکشبه بهوجود نیامده است. نفوذیهای دشمن پس از ورود اقدام به تکثیر و بذرپاشی کردند. با این بذرپاشیها هم برخورد نشد.
*فکر میکنم این بخش از صحبت شما بر تاکید رهبر معظم انقلاب در جلسه تیرماه 78 مبنی بر کشف و برخورد با این افراد برمیگردد که فرموده بودند: «بروید بذرپاشیها را خنثی کنید. ما باید ساده باشیم که آدمها در اطلاعات بیایند و نفوذ بکنند تا این رده و بذرپاشی نکرده باشند.»
بله؛ دقیقا به همین دلیل بهنظر من این پاسخ رهبری در پاسخ به سخنان علی یونسی، وزیر وقت اطلاعات بوده که اصرار بر جمع کردن پرونده قتلها داشتند.
*یعنی اقدامی در این خصوص نشد؟
قطعا اقدامی صورت نگرفته، برای همین این سؤالات مطرح است که چرا یونسی چنین کاری را نکرد و چرا با بذرپاشی و شبکه مرتبطین برخورد نشد؟ اصلا سوال اصلی این است علی یونسی، وزیر وقت اطلاعات باید پاسخ دهند آیا آمرین قتلها یعنی مصطفی کاظمی، مهرداد عالیخانی و سعید امامی را اخراج کرد؟
ایشان پاسخ دهد آیا واقعیت دارد آمرین قتلها که حداکثر ۱۵ تا ۱۷ سال سابقه کار داشتهاند و مکلف بودهاید طبق قانون هیاتهای تخلفات اداری با آنان برخورد کنید، در تاریخ 15.11. 1381 آنها را بازنشسته کردند؟
آقای یونسی در حالی میگوید در پرونده قتلها بحث نفوذ وجود نداشته که بررسی سوابق خانوادگی و عملکرد آمرین قتلها بسیار قابل تامل است؛ بهطور مثال در پرونده سعید امامی، براساس پرونده ساواک، علیاکبر امامی پدر سعید، با درخواست خودش بهعنوان منبع بهکارگیری و حقوق هم از ساواک دریافت کرد و فردی که در ساواک به درخواست او رسیدگی کرده درباره انگیزه او از استخدام به عنوان منبع در ساواک نوشته: جهت پرستیژ طالب همکاری با ساواک است. سعید امامی در فرم هشت برگی گزینش خود در اطلاعات نخستوزیری از سفر یکماهه پدرش در سال ۱۳۵۴ به سرزمینهای اشغالی گفته است.
از سوی دیگر همارخ اعتماد مادر سعید عضو حزب توده بوده، سلطانمحمد اعتماد دایی سعید از زمان سرگردی در کردستان هربار که پروندهاش جهت گرفتن درجه به رکن دوم ارتش شاهنشاهی میرفت، بلافاصله رکن دوم موضوع عضویت خواهر سلطانمحمد (همارخ اعتماد) در حزب توده را با ذکر شماره کارت مطرح و متذکر میشد، تا سال ۵۲ که این موضوع در استعلام ترفیعات سلطانمحمد آمده است. او سال ۱۳۵۲ بهعنوان نیروهای سازمان ملل (پاسدار صلح) با حقوق و امکانات فوقالعاده به ویتنام اعزام میشود که البته این بار بهدلیل رفتارهایی که به قول رکن دوم در شأن یک نظامی ارتش شاهنشاهی نمیداند، خواستار بازگرداندن او میشوند. البته برادر سرهنگ سلطانمحمد اعتماد یعنی محمود اعتماد هم تودهای بوده اما حساسیت ارتش بیشتر به همارخ بوده است.
همچنین سلطانمحمد اعتماد وابسته نظامی رژیم شاه در آمریکا بوده و این درحالی است که وابسته نظامی حکومت پهلوی درآمریکا به هرکسی داده نمیشد اما بهدلایل متعدد خصوصا خریدهای نظامی از آمریکا، پیمانهای نظامی میان شاه و آمریکا، حضور دهها هزار مستشار در ایران، فردی که به این مقام منصوب میشد، باید از شرایط ویژهای برخوردار میبود.
سرتیپ مهدی منتظری رئیس وقت سازمان حفاظت اطلاعات ارتش (۱۳۸۰-۱۳۷۷) در گفتوگویی در تاریخ 27 آبان سال 79 درباره دایی سعید امامی به نکاتی اشاره کرده است؛ منتظری بهدلیل مسؤولیتش در حفاظت اطلاعات ارتش، درباره سوابق نظامیان قبل از انقلاب اطلاع و دسترسی بالایی داشته و در همین زمینه مینویسد: «دایی سعید امامی که وابسته نظامی در آمریکاست، سابقه همکاری با CIA (سازمان سیا) قبل از رفتن به آمریکا در ایران را دارد و در اسنادی که در لانه جاسوسی بود، این سابقه محرز است؛ یعنی دایی در دست آمریکا و چهره شناخته شدهای بود؛ او حتی در یک ماموریتی به ویتنام رفت و در آنجا با قرارگاه سیا همکاری داشته و همزمان در ایران هم با افسران اطلاعاتی ایستگاه CIA در سفارت آمریکا مرتبط بوده است.
مورد دیگر بهمن اعتماد پسرخاله سعید امامی است که او نیز عضو شورای مرکزی ملی مقاومت (سازمان منافقین) و نماینده شورا در انگلستان بوده است. همچنین گیتی اعتماد، دختر خاله سعید نیز پس از انقلاب از دانشگاه شهید بهشتی اخراج شد و در گفتوگویی با سایت معمارنت، علت پاکسازی خود را اتهام کمونیست بودن و سفر به اسرائیل ذکر میکند.
بنابراین شما ببینید این فرد (سعید امامی) با چنین خانوادهای در مراکز و مشاغل حساس بهکار گرفته و از مالک اشتر انقلابیتر میشود و در سخنرانی خود در یکی از استانها میگوید: « مالک اشتر اشتباه کرد. اگر من جای مالک بودم وقتی امیرالمومنین گفته بود برگرد، برنمیگشتم تا چشم فتنه را در بیاورم.»
*درباره خاندان مهرداد عالیخانی، یکی دیگر از آمرین قتلها و ارتباطات اسرائیلی و صهیونیستی آنها هم توضیح دهید.
قبل از ورود به این بخش باید بگویم من هنوز تاکید دارم علی یونسی، وزیر وقت اطلاعات باید پاسخ دهد که آیا آمرین قتلها یعنی مصطفی کاظمی، مهرداد عالیخانی و سعید امامی را اخراج کرد یا خیر؟ و در پاسخ به پرسش شما یعنی خاندان عالیخانی که پیوندهای آنها با اسرائیل قابل قیاس با هیچکسی نیست اینطور باید گفت که خاندان عالیخانی دارای ارتباطات و پیوستگیهای قوی با اسرائیل بوده، پدر این خانواده عابدین عالیخانی در زمان کودتای ۱۲۹۹ درجهدار فوج قزاق، به فرماندهی رضا خان بود، دراسناد ساواک آمده که فرزندان عابدین خصوصا علینقی مورد حمایت ملکه مادر قرارداشتند، زیرا پدرش عابدین خان، متصدی املاک ملکه مادر بشمار میرفت. از سوی دیگر علینقی عالیخانی، فرزند عابدین، عضو ساواک و عضو ارشد کمیته اطلاعاتی مشترک رژیمشاه و رژیمصهیونیستی بود.
*فکر میکنم در گزارش ساواک هم مطالبی درباره ایشان بود؟
بله، در گزارش ساواک درباره این کمیته اطلاعاتی مشترک آمده است که در تاریخ ۲۶، ۲۵،۲۴ مرداد ۱۳۳۹ کمیته اطلاعاتی مشترک ایران و اسرائیل مرکب از آقایان الموگ، رابکین، بابایی به نمایندگی از طرف اسرائیل و انصاری، عظیما،کاوه، عالیخانی ازطرف ایران تشکیل شد. حتی عالیخانی به عنوان پایهگذار بخش اقتصادی اداره اطلاعات خارجی ساواک، مسؤولیت برقراری روابط اقتصادی ایران و اسرائیل را به عهده داشت. عالیخانی درباره نحوه تصویب قرارداد با اسرائیل هم میگوید: «درآن زمان مسائل به قدری محرمانه بود که قرارداد ایران و اسرائیل برای تحویل نفت و تشکیل شرکت مختلط که در سوئیس به ثبت رسیده بود را وزیر وقت دارایی، ضرغام که رئیس شورایعالی نفت بود، به صورتی مطرح کرد که آنها که تصویب کردند نفهمیدند چه تصویب کردند. بنابراین با یک مسائل محرمانه روبهرو بودیم، ولی با آنها من تماس دائم داشتم.» البته علینقی عالیخانی سال ۱۳۴۱در دولت امیراسدا... علم وزیر اقتصاد شد.
کیس دیگر در این خاندان، مینو عالیخانی است که عضو ساواک بود و دوره آموزش اطلاعاتی را در اسرائیل گذراند و پس از بازگشت در اداره کل هشتم ساواک فعالیت میکرد و با افسران اطلاعاتی سفارتخانههای کشورهای کمونیستی در تهران رابطه نزدیک برقرار میکرد. فرد با نفوذ دیگر در این خاندان محمدباقر، مسؤول شاخه سیاسی کودتای صهیونیستی نقاب پسر دیگر عابدینخان بوده ستوان ناصر رکنی، از عناصر اصلی کودتا که اوراق بازجوییاش حائز اهمیت فراوان است، در تکنگاری بهصراحت از او به عنوان «مسؤول شاخه سیاسی» کودتا نام برده است.
همچنین صفا حائری، شوهر نوشآذر عالیخانی، خواهر برادران عالیخانی است، همسر اول صفا حائری نیز پس از طلاق با محمدباقر عالیخانی ازدواج کرد. صفا حائری با مسعود عالیخانی رابطه صمیمانه داشته و از همکاران سرویس اطلاعاتی اسرائیل در ایران بهشمار میرود. طبق اسناد ساواک، زمانی که صفا حائری نمایندگی سازمان تلویزیون ایران در بیروت را به عهده داشت، چنان در دوستی با اسرائیلیها بیپروا بود که سازمان فتح تهدید کرد مرکز تلویزیون ایران در بیروت را منفجر خواهدکرد اما مسعود عالیخانی نیز از چهرههای اصلی رابط با اسرائیل است تا جایی که مئیر عزری، سفیر رژیمصهیونیستی در دوران پهلوی در خاطراتش درباره مسعود عالیخانی نوشتهاست: «مسعود عالیخانی با استفاده از بورس وزارتخارجه اسرائیل در دانشکده کشاورزی «رخوووت» وابسته به دانشگاه عبری در اسرائیل آموزش دید. عالیخانی همسری یهودی از آفریقای جنوبی برگزید.»
در سندی از ساواک رئیس ایستگاه موساد در ایران در مورد یک یهودی نشان شده توسط موساد که در اسرائیل هم تحصیلات عالیه داشته، از مسعود عالیخانی استعلام کرده و نظر او را برای جلب همکاری این فرد سوال میکند. مسعود پاسخ میدهد: «دریک کلام از این آدم، اسرائیلی در نمیآید.»
حسین شریعتمداری، مدیر مسؤول کیهان و از مدیران پیشین وزارت اطلاعات در گردهمایی طرح ولایت در مردادماه ۱۳۸۲ در آبعلی درباره این شخص گفتهبود: جایگاه مسعود عالیخانی درشبکه زیتون به گونهای بود که اگر بعضی از یهودیهای ایران کسی را به موساد معرفی میکردند به عنوان جاسوس و به عنوان منبع عضوگیری کند، موساد نمیپذیرفت، مگر اینکه مسعود عالیخانی تایید کند.
مسعود در سالهای ۵۷-۱۳۴۵ گرداننده واقعی شبکههای پنهان اسرائیل در ایران بود. باتجربهترین و متخصصترین کارشناسان اطلاعاتی ایران در حوزه اسرائیل جایگاه عالیخانی را در عملیات موساد در ایران مهمتر از یعقوب نیمرودی و یوری لوبرانی عنوان کردهاند. از این رو عالیخانی از مهمترین چهرههای پنهان اطلاعاتی دوران متأخر پهلوی است که با شخصیتها و کانونهای عالی صهیونیستی در جهان غرب ارتباط نزدیک داشت.
*در کتاب خاطرات الیعرز تسفریر هم به خوبی به این خاندان پرداخته شده است.
درست است، الیعرز تسفریر آخرین رئیس نمایندگی موساد در ایران در دوران پهلوی در کتاب خاطراتش با نام «شیطان بزرگ،شیطان کوچک» درباره جایگاه خاندان عالیخانی به ویژه مسعود در خدمت به اسرائیل نوشتهاست: «پیش از آنکه « ناخیک» به وطن بازگردد، همراه با او فرصت بسیار شیرینی برای آشنایی با یک خانواده فوقالعاده جالب برای من دست داد. صحبت از خانواده «علی» است. یک خانواده اصیل پارسی که فرزندان آنها همگی تحصیلکرده هستند و از توانایی چشمگیری در عرصه تجارت بازرگانی و امورمالی در جامعه ایران برخوردار بودند.
خانواده « علی» به طرز شجاعانهای ارتباطات خوبی نیز با کشور اسرائیل برقرار کرده و به داد و ستد با تجار و بازرگانان اسرائیلی روی آوردهاند. وقتی یکی از فرزندان خانواده به نام «مسعود» به سنی میرسد که میخواهد از خانه بیرون زند، او را برای تحصیلات عالی به اسرائیل میفرستند. در کشور آفریقای جنوبی هم یک خانواده یهودی که بسیار به یهودیت وفادارند و میان خود ارتباطات حسنهای دارند، دختر جوان خود را برای ادامه تحصیلات به دانشگاههای اسرائیل میفرستند تا تحصیل کند و بتواند همسری یهودی برای خود بیاید چراکه میگویند مبادا در آفریقای جنوبی گرفتار عشق جوانی غیریهودی شود.
شما دست تقدیر را ببینید که چگونه باربارا دختر این خانواده به اسرائیل میرود و آنجا به عشق مسعود فرزند خانواده مسلمان ایرانی گرفتار میشود. باربارا و مسعود ازدواج میکنند و حاصل عشق آنها چند فرزند است، این زوج بالاخره به ایران میآیند و بیتردید خانه آنها را در تهران باید «خانه فرهنگی اسرائیل- ایران» نامید چراکه در خانه آنها به روی همه اسرائیلیها به ویژه جوانان و مجردهای اسرائیلی گشودهاست. مسعود خودش ارتباطات حسنهای با محافل و مجالس سطح بالا و مقامات دارد. او گوش شنوایی نیز برای شنیدن و تحمل کردن دیگران دارد و پس از آنکه به دقت گوش میدهد، همواره توصیهها و نصایحی در موردی که خواستهاند، مطرح میکند.»
*نظرات مقامات کشور در سطح روسای جمهور درباره این فرد چه بودهاست؟
جالب است که هم علی یونسی و هم سیدمحمد خاتمی درباره مهرداد عالیخانی و خانوادهاش نظراتی مانند همین مطالب داشتهاند. مرحوم آیتا... هاشمیرفسنجانی در خاطرات سوم اسفند۱۳۷۷ به نقل از علی یونسی درباره خانواده مهرداد عالیخانی نوشته است: «آقای علی یونسی آمد. برای وزارت اطلاعات به مجلس معرفی شد. گزارشی از وضع پرونده قتلها داد و گفت، یکی از متهمان صادق مهدوی(مهرداد عالیخانی) یهودیزاده است که پدرش اسلام اختیارکرده و همین باعث احتمال نفوذ اسرائیل شده؛ علاوه بر تردیدی که در مورد سعید اسلامی هست. در جای دیگر از خاطرات هاشمی آمده است: رئیس جمهور [سیدمحمد خاتمی] آمد...گفت یکی از قاتلان صادق مهدوی (مهرداد عالیخانی)، پدرش (علیاصغر) و عمویش [علیجعفر] از عمال رژیم پهلوی و اسرائیل بودند. در جستوجوی مصلحت: کارنامه و خاطرات هاشمیرفسنجانی سال۱۳۷۷، تهران: دفتر نشر معارف انقلاب، چاپاول۱۴۰۰، صفحه ۷۴۵.
*آقای یونسی گفتهاند نفوذ موساد در کشور نگرانکننده است؛ مسؤولان نگران جان خود باشند، با توجه به نقش و حضور ایشان در دولت آقای روحانی به عنوان مشاور ارزیابی شما از این سخنان چیست؟
علی یونسی در هشتسال اخیر، مشاور و دستیار رئیسجمهور بوده و با این حال مدعیشده در دوره ایشان، نفوذ رژیماسرائیل در کشور به بالاترین حد ممکن رسیده است. علی یونسی و همکارانش در این داستان بدهکارند، نه طلبکار و این سخنان او بیشتر فرار رو به جلوست و آنها باید پاسخگو باشند که چرا در دوره آنها به قول ایشان شاهد نفوذ اسرائیل در این سطح هستیم؟ چرا در این سالها این خطر را افشا نکرده و تازه متوجه شدهاند یا مانعی سر راهشان بوده تا نگویند؟ چه واقعهای از این خطر مهمتر میتواند باشد که ایشان زودتر افشا نکردند؟ سوال دیگر این که چرا در روزهای پایانی دولت چنین کاری را کردند؟ چه مسالهای باعثشده بهصورت غیرمترقبه بحث نفوذ رژیماسرائیل برای ایشان اینگونه مهم شود؟
*یعنی از موضوع خاصی نگران بودند که تا امروز سکوت کردند؟
به نظر میرسد آقای علی یونسی این ذهنیت و تحلیل را دارد که بخشی از دستگاه اطلاعاتی به او بهعنوان یک سوژه در بحث نفوذ نگاه میکنند و او را جزو شبکه نجات نفوذیها میدانند، لذا نگران است و این مصاحبه بیشتر سمت و سوی پیشگیری دارد. از این رو برداشت من این است که ایشان نگران هستند و این نگرانی بیجا هم نیست.
*به نظر شما چرا آقای یونسی کارکرد شبکه نفوذی اسرائیل را به ترور و کشتن مسؤولان تقلیلداده؟
این نکته نشان میدهد چقدر شناخت وزیر اسبق اطلاعات از شبکه نفوذی اسرائیل ساده و پیش پا افتاده است؛ چراکه انفجار و ترور فقط بخشی از ماموریتهای این شبکه است و در زمینه کارکردهای شبکه نفوذی میتوان به موضوعاتی مانند تلاش و فعالیت مستمر و همه جانبه به منظور ایجاد تشکل و سازماندهی عناصر پراکنده، ایجاد تشتت و انشقاق و اختلاف میان نیروهای حامی نظام، تخریب و حذف نیروهای موثر انقلابی حامی و همراه نظام، مرعوبکردن مسؤولان و ارائه گزارش، اطلاعات، اخبار و تحلیل به مسؤولان درجه یک، دو و سه کشور و ترسیمکردن وضعیت سیاه و منفی از وضعیت داخلی، ایجاد بدبینی، فاصله و شکاف بین علما و مراجع با رهبری با عناوین مختلف، ایجاد دوقطبیهای کاذب، برجستهکردن مسائل غیر مهم و فرعی در بزنگاههای مهم و ایجاد نارضایتی در مردم با ایجاد مشکلات معیشتی و اقتصادی اشاره کرد.
*این روزها شاهد وقوع برخی اتفاقاتی هستیم که نتیجهای جز ایجاد ناراحتی و خشم برای مردم ندارد، مثل قطعیهای خارج از چارچوب آبوبرق؛ تحلیل شما دراینخصوص چیست؟
گسلسازی، فعالکردن گسلهای خفته، عصبانیکردن مردم و فشار به عصبهای جامعه در قالبها و رنگهای مختلف دیده میشود.
در حوزههای مختلف، گرانی افسارگسیخته، قطعی مکرر برق و آب، اظهارات متناقض و بعضا غیرواقعی توسط مسؤولان در بحث واکسن کرونا و عدم تعیین تکلیف مردم، طرح حرفهای تنشزا و عصبانیکننده توسط برخی تریبونداران سیاسی و مذهبی، طرح برخی مطالب غیرعقلانی که تنه به خرافات میزند از تریبونها که یک چهره زشت و ضدعقل نشان میدهد، برخی برخوردهای اشتباه و هزینهزا و غیرقابل توجیه امنیتی و قضایی، نوع رد و تایید صلاحیتها در انتخابات، واگذاری برخی مسؤولیتها به افرادی که فاقد صلاحیت هستند و فقط به دلیل نسبت با مسؤولان یا آنچه در فضایمجازی تحتعنوان کیفکشها مطرح میشود و دهها موضوع دیگر میتواند با واسطه یا بیواسطه توسط شبکه نفوذی هدایت شود البته برخی رفتارها هم ناشی از حماقت است اما نتیجه همان است که این شبکه نفوذی میخواهد.
گفتگو: امین صبحی - روزنامه جام جم