عباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت: به نظرم اتفاق 28 خرداد را نبايد مترادف
پايان اصلاحطلبي دانست. اين را نه براساس علايق و گرايشم بلكه براساس واقعيات و تجربه پژوهشي ميگويم.
اغلب مردم ايران از وضع ناراضي هستند و آن را تاييد نميكنند. ولي ناراضي بودن از يك چيز به معناي پذيرش چيز يا چيزهاي ديگر نيست به ويژه آنكه آن چيزهاي ديگر نيز آزمون خود را پس داده باشند.
مردم ايران به دلايل تاريخي و تجربه صد ساله خود و نيز وضعيت منطقه اطمينان دارند كه اصلاحات به عنوان كمهزينهترين شيوه تغيير و بهبود با فاصله بسيار زيادي بهتر از هر روش ديگري است. ولي اين امر به معناي آن نيست كه اصلاحات را معادل اصلاحطلبان به عنوان يك گروه اسم و رسمدار بشناسند.
كساني كه به طور كامل آگاهانه يا ناآگاهانه اسير تكنسين و كارپردازهاي سياسي شدهاند و رهبري اصلاحات را از مجموعه ايدهپرداز و افراد داراي اعتماد به نفسي كه درك درستي از سياست داشته باشند به تكنسينهاي سياسي تبديل كرده است به طوري كه هر 4 سال يك بار فيل آنان ياد هندوستان ميافتد و با شيوههاي نخنما وارد ميدان سياست ميشوند و غيرمسوولانه يكهتازي ميكنند و نتيجه آن همين وضعيتي است كه در 28 خرداد ديديم. وضعيتي كه بسياري از كنشگران واقعي اصلاحطلب بنا به ملاحظات گوناگون سكوت كردند تا بلكه شكاف و انشقاقي رخ ندهد ولي خيلي خوب ميدانستند كه پايان اين بيراهه به كجا ختم خواهد شد.
اصلاحطلبان را چه ميشود؟ خيلي خلاصه. در سطح نظري، عدول از اصول اساسي اصلاحطلبي و نداشتن راهبرد است. در اين مورد مفصل نوشتهام باز هم در فرصت مناسب خواهم نوشت. در سطح تشكيلاتي تبديل شدن به جمعهاي نسبتا بسته، پير، خسته و ناتوان و در سطح عملي، آلوده شدن به جريان فرصتطلبي و باري به هر جهت و از اين ستون تا آن ستون فرج است و بالاخره در سطح فردي، غلبه كارگزاري و كارپردازي و در يك كلام تكنيسيني سياسي بر مفهوم واقعي و متعهدانه سياست است. اين بخش اخير 3 سطح اول را بازتوليد كرده و خود را در موقعيت اصلاحطلبان در دست برتر قرار داده است.
پس بد نيست كه نگاهي به ويژگيهاي يك تكنيسين بيندازيم. تكنيسين سياسي خيلي پيش از آنكه فكر كند، حرف ميزند. چنان وارد جزييات ميشود كه مخاطب را از ديدن كليات غافل ميكند. براي تكنيسين سياسي جزييات همان كليات است و چيزي جز جزييات وجود ندارد. تكنيسين سياسي بسيار سادهلوح است در عين حال خود را هوشمند تصور ميكند چون وارد بحث بيپايان درباره جزييات بيهوده ميشود. آنان حسي نسبت به كليات پديده ندارند، عاشق جزييات هستند.
تكنيسين سياسي همه چيز را ابزاري در خدمت امر تكنيكي ميبيند. چه فرد را چه شعار و مفهوم را. افراد تا هنگامي كه در حصر و زندان هستند، ابزار خوبي براي پيشبرد مقاصد تكنيسينها هستند ولي به محض اينكه حرفي مغاير آنان گفته شود، توپخانه توهين و اتهام را روشن ميكنند. شعارها نيز به همين سرنوشت دچار ميشود.
امروز ميتوانند ميان 28 خرداد و 28 مرداد مقايسه كنند تا بلكه با ترساندن مردم اندكي را به سوي خود جلب كنند ولي رفتارشان در 29 خرداد هيچ فرقي با گذشته ندارد. نه فرار ميكنند و نه پنهان ميشوند! دركشان از 28 مرداد همين قدر مبتذل است.
تكنيسين سياسي راهبرد ندارد. ميتواند پرايد و بنز و كاميون را تعمير كند. در خرداد 1388 همان قدر فعال است كه در خرداد 1400 و جالب است كه هيچ تمايزي هم ميان اين دو رفتار متضاد حس نميكند. او فقط يك پيچ را تغيير ميدهد، فرق نميكند بنز باشد يا پرايد.
تكنيسين سياسي فاقد شجاعت و صراحت است. شكست در قاموس او معنا ندارد. اصلاحطلبنمايي است كه موقع شكست رگ اصولگرايي او برجسته ميشود و عمل به تكليف را به رخ ميكشد. شكست خود را به عهده عدم همكاري ديگران مياندازد! اين حد از زبوني سياسي فقط نزد آنان ديده ميشود.
تكنيسين سياسي زير بار واقعيت نميرود. تا هنگامي كه نتايج نظرسنجيها مطابق آمال و آرزوهاي آنان است، طرفدار دوآتشه نظرسنجي و علم ميشوند ولي خدا نكند كه نتايج آن را نپسندد كه نظرسنجي را متهم به نفوذ امنيتيها ميكند! و خودشان نظرسنجي راه مياندازند! هنگامي كه ميگويي نظرسنجي اين را ميگويد، پاسخ ميدهند كه سر كوچه با 9 نفر صحبت كرديم طور ديگري ميگفتند. جامعهشناسي را به ابتذال ميكشانند.
با تكنيسينهاي سياسي نميتوانيد گفتوگوي موثر كنيد. مثل گربه مرتضي علي هستند هر جور بيندازيدشان بالا، چهار دست و پا پايين ميآيند. اصلا حوصله گوش كردن ندارند. بدتر از آن فقط چيزهايي كه مطلوبشان است را ميخوانند و بازنشر ميكنند.
تكنيسين سياسي آدم غيرتشكيلاتي است. تا هنگامي كه جمع از او حمايت ميكند، او نيز همراه جمع است و كلا اداي دموكراتيك بودن را درميآورد. خدا نكند كه نظرش مورد پذيرش واقع نشود، فوري قهر ميكند، انگ ميزند و اگر توانست با مصاحبه و بيانيه راه خود را جدا ميكند.
تكنيسينهاي سياسي اقتضايي سخن ميگويند، گاه ميگويند براي جلوگيري از انتخاب نامزد حكومت بياييم نامزد ديگري را انتخاب كنيم، بعد كه ميبينند اين شعار پوچ است، ميگويند براي دفاع از جمهوريت! بياييم پاي صندوق. ميخواهند توفان در فنجان چاي را به عنوان زلزله سياسي قالب كنند.
اصلاحات جز متمايز كردن خود از راه و روش تكنيسينهاي سياسي چاره ديگري ندارد ولي متاسفانه آنان اكثريت قاطع اين جبهه هستند پس بعيد است، چاقو دسته خود را بِبُرد. آنان كه خودشان مساله هستند، قادر به ارايه راهبرد براي حل مساله نيستند.