۰۸ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۸ دی ۱۴۰۳ - ۱۸:۲۵
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۷۸۶۸۹۳
تاریخ انتشار: ۱۰:۱۱ - ۱۱-۰۳-۱۴۰۰
کد ۷۸۶۸۹۳
انتشار: ۱۰:۱۱ - ۱۱-۰۳-۱۴۰۰

هشداری برای فروپاشی نهاد علم در ایران

عضو هیئت علمی مرکز تحقیقات سیاست علمی درباره گزارش "نیچر" پیرامون تقلب‌های علمی بخشی از کشورها از جمله ایران، اظهار کرد: این اولین بار است که می‌بینیم نام ایران هم در کنار نام کشورهایی آورده می‌شود که تقلب سیستماتیک درآن‌ها رخ می‌دهد و البته این عجیب نیست! این هشداری برای فروپاشی درونی نهادی است که در تاریخ ایران به سختی و با چنگ و دندان به دست آمده است.
 
هشداری برای فروپاشی نهاد علم در ایران
 
دکتر کیوان الستی در گفت‌وگو با ایسنا، با اشاره به گزارش مجله‌ "نیچر" درباره‌ی تقلب‌های موجود در تحقیقات برخی کشورها از جمله چین، ایران و روسیه گفت: گزارش نیچر، مغرضانه نیست. مجله‌ای مانند نیچر هیچ گاه اعتبار خود را تا این حد به خطر نمی‌اندازد تا گزارش مغرضانه‌ای منتشر کند. مجله‌ نیچر به واسطه‌ تاریخ خود اعتباری دارد و این خطر بزرگی برای نیچر است که گزارش مغرضانه منتشر کند. اگر گزارش‌هایی که در چین و روسیه درباره پژوهش‌های این کشورها نوشته می‌شوند را مطالعه کنید، می‌بینید که آن‌ها هم کلمه‌ «سیستماتیک» را برای سوءرفتارهای علمی کشور خود به کار برده‌اند. در کشور ما حتی اگر صفت «سیستماتیک» برای تخلفات علمی به کار بردنی نباشد، اما مدتها است که هشدارهایی داده می‌شود که پیش از این باید ما را نگران کرده باشد.
 
وی افزود: قبل از این که گزارش‌های مجلات بین‌المللی در خصوص تخلفات محققان ایرانی مطرح شود، در داخل کشور نگرانی‌هایی ابراز شده بود ولی معمولا این نگرانی‌ها شنیده نمی‌شود! محققانی که بر روی رشته‌های علوم انسانی متمرکز هستند بارها این نگرانی‌ها را مطرح کرده‌اند. این هشدارها زمانی شنیده می‌شود که تنها نشانه‌های کوچکی از میزان تخلفات علمی موجود، به گوش جامعه جهانی می‌رسد و واکنشی از سوی نشریاتی همانند نیچر دریافت می‌کنیم.
 
استادیار مرکز تحقیقات سیاست علمی با بیان این که «گاهی از اجبار به مقاله‌نویسی به عنوان علت این تخلفات یاد میشود و این بخش کوچک و بی‌اهمیتی از علت تخلفات علمی است»، افزود: مگر می‌شود مقاله ننوشت؟ ملاک مقاله‌نویسی برای ارزیابی به خودی خود مشکل نیست. مشکل اصلی از تفکری ناشی می‌شود که نقش تاریخیِ علوم انسانی را در شکل‌گیری ساختار دانشگاه بی‌اهمیت جلوه می‌دهد. تفکر مشترکی بین سیاستگذاران ما و کشورهای مشابهی مانند چین و هند، که در توسعۀ علم و دانشگاه سابقه تاریخی نسبتاً مشترکی با ایران دارند، وجود دارد که برنامه‌ریزی برای توسعۀ علم و دانشگاه را با مهندسی کردن ساختارهای دانشگاه (یعنی نهاد اجتماعی و اجزاء آن) برای رسیدن به کارکردهایی مثل تولید مقاله، ارتباط با صنعت و جامعه‌محور شدن، امکان‌پذیر می‌دانند. گویی هویتِ یک دانشگاه چیزی نیست به جز یک ساختار نهادی که اجزای این ساختار، را می‌توان به قصد رسیدن به کارکردهایی جدید از جمله تولید بیشتر مقاله، کارآفرینی و حل‌مسائل اجتماعی (به راحتی و با مهندسی معکوس) متحول کرد.
 
تقلب‌ های علمی از کجا نشات می‌گیرند؟
 
الستی ادامه داد: وقتی دانشگاه و علم صرفاً یک ساختار نهادی مستقل از تاریخ فرض می‌شود، سیاست‌گذار که معمولا انتظاراتی از دانشگاه دارد از دانشگاه و دانشگاهیان می‌خواهد که ساختار نهادی خود را به نحوی اصلاح کنند که به واسطه آن مقاله‌های بیشتری تولید شود، یا با صنعت ارتباط برقرار شود یا مساله محور شود. این کارکردها از این جهت برای سیاستگذار مهم هستند که به وسیله‌ی آن‌ دانشگاه در رقابت آماری و رتبه‌بندی‌های جهانی شرکت کند، به صنعت و کارآفرینی کمک کند و به گونه‌ای مسائل اجتماعی و محیطی را حل کند. به واسطه چنین دیدگاهی سیاست‌گذاران بدون اینکه به هنجارها و سازوکار درونی دانشگاه فکر کنند، به دانشگاه فشار می‌آورند تا ساختار خود را به نحوی تغییر دهند که نتیجه‌ی آن «برداشت محصول» برای سیاست‌گذاران باشد. افزایش تقلب‌های علمی در دانشگاه‌ها (که همگام با رشد «علمی» در حال رخ دادن است) از همینجا نشات می‌گیرد.
 
مدیر گروه پژوهشی مطالعات نظری علم، فناوری و نوآوری در پاسخ به پرسشی درباره‌ی تصویب آیین‌نامه‌ی مقابله با تخلفات علمی گفت:  همان رویکردی که توسعۀ دانشگاه را از طریق فشارِ مستقیمِ بیرونی امکان‌پذیر می‌داند، فشار بیرونی برای کنترل (از طریق قوانین و آیین نامه‌های حقوقی) را نیز راه‌حل قلمداد می‌کند. اما این مشکل را تشدید خواهد کرد.
 
وی ادامه داد: همانطور که بُعد تاریخیِ تابلویِ اصل مونالیزا، آن را از هزاران نسخۀ کپی مجزا می‌کند، نهاد علم و دانشگاه نیز به جز ساختار نهادی، بُعدی تاریخی دارد که اصالت و ارزش آن را مشخص می‌کند. ما به ُبعد تاریخی این نهاد توجه نمی‌کنیم. دانشگاه‌های شریف، تهران، تبریز، همدان، شیراز و دانشگاه‌های دیگر به جز این که ساختار دارند، دارای تاریخی هستند که شکل‌دهنده‌ی ساختار و هویت و یکپارچگی درونی‌شان است. از آن جایی که تاریخ هر کدام از این دانشگاه‌ها با یکدیگر متفاوت است، ساختار و کارکرد آن‌ها هم متفاوت است. هر تغییر و توسعه در این دانشگاه ها نیز تنها در بستر تاریخ و گفتگوهای درون دانشگاه امکان‌پذیر خواهد شد. بنابراین نمی‌توانید انتظار داشته باشید همه‌ی‌ دانشگاه‌ها به واسطه‌ی این که سیاستگذار کارکردهای واحدی را طلب میکند ساختار یکسانی پیدا کنند و به آیین‌نامه‌های یکسانی عمل کنند. نتیجه‌ی این رویکرد، فروپاشی درونی دانشگاه‌های باسابقه و خوشنام خواهد بود. نمود ظاهری این فروپاشی نیز در از بین‌رفتن هنجارهای درونی و در نتیجه شیوع سیستماتیک تقلب‌های علمی دیده میشود.
 
وی با اشاره به جنبه‌ی تاریخی نهاد دانشگاه در ایران گفت: درونمایه‌ تاریخ، دانشگاه‌ها را تقابل دو نیروی متضاد می‌سازد: نیرویی که به رشد و تغییر فکر می‌کند و نیرویی که حفظ هویت دغدغه آن است. تاریخ یک دانشگاه، دیالوگی است بین کسانی است که می‌خواهند دانشگاه‌ها رشد عادی خود را داشته باشند و کسانی که نگرانند هویت درونی دانشگاه نابود شود. این نیروهای متضاد همزمان با یکدیگر قابل جمع نیستند و به واسطه همین در بستر تاریخ و در فرایندی شبیه به گفت‌وگو، اثرات خود را بر هویت دانشگاه خواهند گذاشت. گفت‌وگوی این دو گروه یعنی افرادی که به توسعه فکر می‌کنند (مثل مدیران) و گروهی که به حفظ هویت فکر میکنند (مثل اصحاب علوم انسانی) باعث میشود ساختارهایی شکل بگیرند که هم کارکردهای جدید را متحقق می‌کنند و هم هویت درونی دانشگاه به واسطه آنها حفظ می‌شود. در نتیجه‌ی چنین شرایطی، ساختاری شکل خواهد گرفت که بدون اینکه  تخلفات سیسماتیک دانشگاهی رخ دهد، خواسته‌های سیاستگذاران نیز محقق خواهد شد. در غیر این صورت با نوشتن آیین‌نامه و تعیین سازوکارهای حقوقی و فشار به دانشگاه، نتیجه تنها فروپاشی بیشتر و ار بین رفتن هنجارهای بیشتر در دانشگاه خواهد بود.
 
عضو هیئت علمی مرکز تحقیقات سیاست علمی درباره‌ی نقش دولت در شکل‌گیری این دیالوگ خاطرنشان کرد: نمی‌توان انتظار داشت که دولت هیچ نقشی در سیاست‌گذاری دانشگاه نداشته باشد. دولت سیاست‌های کلانی را پیاده می‌کند که علم، فناوری و دانشگاه در آن نقش مهمی ایفا می‌کنند، همچنین بودجه‌ای در اختیار دارد که باید به درستی توزیع شود. با این حال نقش پررنگ و مستقیم و تسلط‌گرایانه دولت به دانشگاه خطرساز است. در حالت ایده‌آل، ساختارِ نهادِ علم و دانشگاه در بستر تاریخ شکل می‌گیرد و تصمیمات و ملاک‌های اصلی در شوراهای دانشگاه و توسط اعضای دانشگاه گرفته خواهد شد و نقش دولت، تنها مراقبت‌ است.
 
نتیجه کم توجهی به علوم انسانی
 
وی ادامه داد: همانطور که حافظ هویت و یکپارچگی یک انسان، دستگاه عصبی او است؛ حافظ هویت و یکپارچگی نهادهای انسانی مثل علم و دانشگاه، نیز علوم‌انسانی است. همانطور که سیستم عصبی انسان، در مقابل تغییرات و فشار زیاد هشدار میدهد، علوم انسانی نیز در مقابل تغییرات و فشار رادیکال (همان تغییراتی که ممکن است به فروپاشی و از بین رفتن هنجارهای درونی دانشگاه منجر شود) هشدار میدهد. انسانی را در نظر بگیرید که برای اینکه پیشرفت کند تمایل دارد روزانه (نَه ۸ ساعت بلکه ۲۰ ساعت) کار کند. چیزی مانع می‌شود و آن سیستم عصبی او است که با ایجاد حس درد و خستگی، خطر فروپاشی درونی را به او هشدار می‌دهد. هر نهادی که اجزای آن از انسان‌ها تشکیل شده‌ است نیز این سیستم هشدار دهنده را دارا است. نهاد دانشگاه نیز به جای سیستم عصبی، علوم انسانی‌ دارد که وظیفه‌ی آن هشدار دادن در مقابل فروپاشی است. اگر سیستم عصبی انسان به درستی کار نکند، نتیجه مرگ است و اگر به علوم انسانی در نهادهای انسانی توجه نشود نتیجه از بین رفتن هنجارها و در نتیجه فروپاشی درونی آن نهاد است.  متاسفانه علوم انسانی‌ که از آن صحبت می‌کنیم، مدت‌هاست که صدایش شنیده نمی‌شود. لازم نیست برای علوم انسانی به دنبال کاربرد بگردیم. کاربرد آن این است که حافظ هویت و یکپارچگی شکل گرفته در تاریخ باشد.
 
وی با اشاره به گزارش نیچر و وجود نام ایران در این گزارش گفت: کشورهایی که اسامی آن‌ها در گزارش آمده است، علوم انسانی را به نوعی قربانی دست‌یابی سریعتر به اهداف مدیریتی و توسعه‌ای کرده‌اند. در حالی که علوم انسانی در تاریخ شکل‌گیری نهادهای مدرن جهانی (از جمله علم و دانشگاه) نقشی کلیدی ایفا کرده‌اند.
 
الستی ادامه داد: در تاریخ اروپا که سعی داریم کورکورانه ساختار دانشگاه‌های آن را در کشور پیاده کنیم، علوم انسانی نقش بسیار مهمی ایفا کرده است،  در اروپا، ظهور علوم انسانی جدید مقدم بر علوم طبیعی جدید بود.
 
موضوع تنها سلب اعتبار از چند مقاله نیست
 
استادیار مرکز تحقیقات سیاست علمی در پاسخ به پرسشی درباره‌ی تاثیر انتشار این گزارش‌ها بر محققانی که فعالیت‌های علمی خود را بدون تقلب‌ پیش می‌برند، گفت: کسانی هم که بسیار پایبند به هنجارها هستند در درون سیستم دانشگاهی که افراد را وادار می‌کند تا برای بقا به گونه‌ای خاص عمل کنند به مرور روش دیگری برای انجام امورات خود پیش خواهند گرفت. موضوع تنها سلب اعتبار از چند مقاله نیست. تخلفات وسیع علمی، سواستفاده‌ی افراد از جایگاهشان، سوءاستفاده از دانشجویان، شیوع سایه‌نویسی و وجود مراکز تولید مقاله و پایان‌نامه در خیابان انقلاب، پیامی به ما می‌رساند که گویا دانشگاه و علم چندان نگران هنجارهای درونی خود نیست.
 
الستی اظهار کرد: زمانی این تخلفات کمتر رخ خواهند داد که دانشگاه‌های باسابقه، توانایی این را داشته باشند که (مثلا) ملاک‌های ارزیابی‌شان را خودشان تعیین کنند. یعنی اعضای هیئت علمی در شوراهای دانشگاه براساس هنجارهای دانشگاه که در طول تاریخ آن دانشگاه و مبتنی بر مکالمه میان علوم‌انسانی و علوم‌طبیعی شکل گرفته، شیوه و عملکرد و آیین‌نامه‌های خود را تدوین و تصریح کنند. در این صورت میتوانیم امیدوار باشیم که دانشگاهیان آینده در دانشگاه تهران با تبریز کاری را انجام دهند که گذشتگان آنها، که اعتبار دانشگاه تهران یا تبریز مدیون‌شان است، انجام داده‌اند. در این صورت نگرانی از اینکه ساختار درونی دانشگاه را نابود کنیم وجود نخواهد داشت چون سنتی را پی گرفته‌ایم که در عین اینکه به توسعه، چاپ مقاله و ارتباط با جامعه و صنعت فکر می‌کند، به تاریخ و هویتش نیز فکر خواهد کرد. 
 
وی درباره‌ی احتمال خارج شدن ایران از رقابت‌های تولید علم با این رویکرد گفت: اینکه چیزی مصنوعی بسازید که عملکرد آن در یک مورد بهتر از نمونه‌های طبیعی باشد چندان خوشحالی ندارد. روبات انسان‌نمایی که فاقد سیستم عصبی مشابه انسان است ممکن است در مسابقات دو و میدانی از بهترین دوندگان، پیشی بگیرد، کامپیوترهای شطرنج‌باز توانسته‌اند به بهترین شطرنج‌بازان انسانی (مثل کاسپاروف) پیروز شوند، اما امروز نه روبات‌ها را در مسابقات دو و میدانی راه می‌دهند و نه شطرنج‌بازان کامپیوتری در رقابت‌های انسانیِ شطرنج شرکت داده می‌شوند. باید میان رقابت واقعی و تظاهر به رقابت تمایز گذاشت.
 
وی گفت: در حال حاضر ادعا نمی‌کنم که نهاد دانشگاه ما مصنوعی است، خیر. بلکه نگران آینده‌ی دور و فاجعه‌بار هستم. در این آینده دور، نهاد دانشگاه ممکن است به مصنوعی تبدیل شود که تنها خاصیت آن برنده شدن در رقابت‌ها است. زمانی متوجه می‌شویم که نمونه‌ی مصنوعی تولید کرده‌ایم که گزارش‌های تقلب‌های علمیِ محققان کشورمان در نشریات بین‌المللی افزایش یابد. زمانی خطر را احساس می‌کنیم که علوم انسانی در جهان آنقدر پیشرفت کند و مفاهیم تولید شده در موضوع دانشگاه و آموزش عالی آنقدر تفکیک شوند که جهان قادر به تفکیک این تفاوت‌ها میان انواع رقابت شود. در آن صورت کشورهای هند، چین و روسیه که مقالات آنها به هزینه تخلفات سیستماتیک ایجاد شده به راحتی از صحنه رقابت‌ها کنار گذاشته خواهند شد.
 
دکتر الستی ادامه داد: زمانی که چنین شود دیگر فریادهایمان به جایی نمی‌رسد. تنها راه دچار نشدن به چنین وضعیتی این است که به هشدارهای متخصصان علوم انسانی ما که هنوز بسیار خوب فعالیت می‌کنند، توجه کنیم. علوم انسانی ما منفعل نیست و به اتفاقات مختلف سریعاً عکس‌العمل نشان می‌دهد اما مشکل اینجاست که عکس‌العمل متقابلی که باید، از سوی مدیران یا سیاستگذاران وجود ندارد. به عبارت دیگر گفتگو میان علوم انسانی و علوم طبیعی شکل نمیگیرد. شکل و شمایل علوم انسانی ما به سایه‌ای می‌ماند که در کنار قطار توسعه درحال حرکت است. از قطار توسعه اثر می‌گیرد اما بر آن اثر نمی‌گذارد و تا زمانی که وضعیت چنین باشد باید انتظار داشته باشیم که هر زمانی جلوی این قطار، دره‌ای پیدا شود و قطار در آن سقوط کند. علوم انسانی قرار بود نقش شکل دهنده به مسیر را داشته باشد اما به لحاظ تاریخی اجازه چنین نقشی را پیدا نکرده است.
 
مدیر گروه پژوهشی مطالعات نظری علم، فناوری و نوآوری  مرکز تحقیقات سیاست علمی در پایان راهکار عبور از این شرایط را چنین بیان کرد: پیشنهاد من این است که وزارت علوم، شورای عالی انقلاب فرهنگی و نهادهای بالادستی در کنار این که به مسئولیت اجتماعی دانشگاه، ارتباط دانشگاه با صنعت و رتبه‌بندی دانشگاه‌ها فکر می‌کنند، گوشه‌ی نگاهی هم به این داشته باشند که دانشگاه نیاز به این دارد که استقلالش در سطح استانداردی حفظ شود. یعنی اجازه دهیم دانشگاه در حدی که لازم است برای خود تصمیم‌گیری کند. علاوه بر این، فریفته‌ی آمارهای تولید علم و مقاله نشویم.
 
این جایگاه‌ها گاهی به قیمت از دست دادن هنجارهای درونی علم و دانشگاه به دست می‌آید. به همان اندازه که به توسعه فکر می‌کنیم، به همان اندازه هم به تنظیم و کنترل فکر کنیم که اگر چنین کنیم به آرامی شاهد بازگشت هنجارهای اخلاقی به نهاد علم و دانشگاه خواهیم بود و از سوی دیگر متوجه می‌شویم که دیگر لازم نیست دغدغه‌ی کاربردی کردن علوم انسانی را داشته باشیم علوم انسانی کاربرد خود را که همان تنظیم‌گری و کنترل است دارا است.
ارسال به دوستان