عصر ایران؛ سید حمید رئوف*- چند سالی است که تاریخ شفاهی و ثبت و ضبط آن از مقولات موردتوجه سازمان ها و مراکز پژوهشی شده و پروژه های متعددی ذیل این نام مدون میشود. آنچه در این پروژه ها سامان مییابد، نیز با نام تاریخ شفاهی صورت میگیرد و پس از ثبت و تدوین روانه بازار نشر میشود. اما آنچه شاهد هستیم، مصاحبههایی در قالب خاطرهپردازی، بیان تحلیل و نظریات تفسیری و رویکردهایی است که یا مصاحبه شونده برداشت کرده و یا مصاحبه گر اصرار دارد تا از طریق گفت و گو (یا جدال) با مصاحبه شونده بیرون بیاورد و عرضه کند.
شاید لازم باشد کمی در معنا و مفهوم تاریخ شفاهی تأمل کنیم. حیثیت دوگانه تاریخی و شفاهی بودن شاید در اولین قدم امر متعارضی به نظر برسد و شفاهی و تاریخمندی را دو امر نامتجانس در کنار یکدیگر بداند، اما پیوستگی سنت شفاهی به عنوان بخشی از حافظه تاریخی از یک سو و لزوم ثبت بخشی از تاریخ که در اذهان باقی مانده و مکتوب و مستند نشده است، این پیوند را تا حدزیادی موجه میکند.
البته به این شرط که این پیوند حفظ شده و باقی بماند. با این حال، گویی اذهانی که این ارتباط را نامتجانس میدانند، در این حوزه وارد شده و این گسست را در روش و عمل نیز محقق ساخته اند و در نتیجه، مطالعات غالب در این حوزه در کشورمان نیز به خاطرهگویی و روایت پردازیهایی غیر تاریخی و غیر علمی بدل شده است.
پژوهشهایی که بیشتر بر تحلیل و تفسیر استوارند تا واقعیات تاریخی و روایتهایی که اصلا با ظرف تاریخی خود منطبق نشده و در لابلای جدلهایی تحلیلی گم میشوند. فکت های تاریخی تنها شاهد مثال تفسیرها شده اند تا نقش محوری داشته باشند. شاید لازم باشد این مفهوم (تاریخ شفاهی) بیشتر مورد تدقیق قرار گیرد.
همجواری دوعبارت در تاریخ شفاهی بر این حقیقت استوار است که سنت شفاهی نیز در راستای امر تاریخی بیان میشود و امر شفاهی باید تاریخیت و چارچوب تاریخی خود را حفظ کند. علاوه بر آنکه، سنت شفاهی بر موضوع یا رخداد تاریخی سوار میشود و آن را برای مخاطب خود شفاف میسازد.
نمیتوان خاطرات صرف را تاریخ دانست مگر آنکه از زیر ذرهبین تحلیل و مستندسازی تاریخی عبور کند. نمی توان خاطرهگویی و روایت احوال را تاریخ دانست مگر آنکه در چارچوب تاریخی منتظم شود. در نتیجه، مرتبط و مستند، امر تاریخی و زوایای پنهان ان را شفافیت بخشد.
تاریخ شفاهی، روایتی مرتبط با رویداد تاریخی است که اسناد مربوط به آن، همه زوایای آن امر تاریخی را شفاف نمی کنند یا روایت شفاهی میتواند زاویه جدیدی از ان را برای مخاطب تاریخ روشن سازد. از همین رو، تاریخ شفاهی، کوشش و پژوهشی تاریخی است و مستلزم تحقیقاتی مفصل در حوزه تاریخ.
تاریخ شفاهی حول امری تاریخی سامان مییابد و ادوار و شرایط و وقایع درون آن را می کاود. مستندات و یافتهها و مضبوطات تاریخی را بررسی میکند و به مدد بستر اولیه تاریخی، به سمت رفع ابهامها، نقاط تاریک، فقدانها و خللهای تاریخی حرکت میکند. با مراجعه به مؤثرترین افراد در وقوع امر تاریخی زوایای تاریک را میجوید و با تنظیم اسناد و گفتار شفاهی اشخاص، چارچوبی منظم و معنادار از امر تاریخی واقع شده ارایه میدهد.
در این تلاش تاریخی، کمک گرفتن از امر شفاهی و گفت و گو با افراد تنها به دلیل روشن ساختن امر تاریخی است. در این تلاش، اثری از مجادله برای القای نظرات یا پرسش از اشخاص دربارۀ تحلیل و تفسیر ایشان نیست، موضوع "فکت تاریخی" است و شفاف شدن زوایای آن.
در اینجاست که موضوع تاریخ شفاهی بر محوریت امر تاریخی، به مقوله بندی مسایل دست میزند و ضبط تاریخ شفاهی را از چارچوب خاطره گویی جدا میسازد.
مسائل حول امر تاریخی به دسته بندی هایی مشخص تقسیم می شوند و دامنه هر حوزه به شکلی شفاف برای راوی بیان می شود تا راوی بداند در چه حدود تاریخی و حول چه موضوع مشخصی باید به بیان زوایای تاریک بپردازد. در این فرایند راوی باید روایت گر تجربه خود از امر تاریخی باشد.
اگرچه این روایت یک همآمیزی فکتها و تفاسیر اوست اما مصاحبه گر میکوشد تا در خلال گفتگو، فکت ها را برجسته و راوی را از دام تفاسیر بیرون بکشد. طبیعتا کنش راوی متأثر از تفاسیر او از شرایط تاریخی است که واقعه را ایجاد کرده؛ اما در پس این تفسیر، فکت هایی وجود دارد که تفسیر راوی را شکل داده است.
مشخص شدن فکت ها و تفسیرهای راوی به شکل برجسته به تحلیل گر تاریخی کمک می کندتا نشان دهد راوی (که کنشگر فعال ان امر تاریخی نیز هست) در کجا دچار خطا شده و با برداشت نادرست از موقعیت، به فعلی نادرست دست زده و یا بالعکس، با ارزیابی دقیق از موقعیت، بهترین کار را انجام داده، ولو اینکه در کلیت واقعه، نتایج خوبی به همراه نداشته است.
مصاحبه تاریخی امری روشمند و منظم است و مصاحبه گر و راوی در بستری شفاف درباره موضوع تاریخی به گفتگویی دقیق می پردازند. مصاحبه گر همواره تمرکز بر موضوع را حفظ می کند و ذهنیت راوی که می کوشد تا از واقعه به سمت تفسیر میل کند را مدیریت می کند.
راوی با اشکار ساختن توصیفی از فکت ها و شرایط عینی، تصویری از شرایط تاریخی ارائه می کند که (ولو نادرست) مبنای تفسیر او و مبنای اقدامات اوست که واقعه تاریخی را شکل داده یا در شکل دادن ان دخیل بوده است. در اینجاست که کنشگریِ تاریخیِ مصاحبه گر، به مثابه عنصری فعال، همواره مرکز ثقل گفتگو را حفظ می کند و از درون روایت راوی، فکت ها و تفسیرها را بیرون می کشد.
عبارت هایی همچون «در چه شرایطی»، «تحت تأثیر چه عواملی»، «چه عواملی» سبب شد که شما (شخص راوی) کنش مورد نظر را انجام دهید، در حقیقت واکاوی بخشی از آن فکت هاست. از سوی دیگر، مفاهیم و عبارات ناظر بر اول شخص در سخن راوی شدیدا تحت تأثیر تفسیرهاست.
البته یادآور میشوم که به حقیقت تفکیک این دو امر، کاملا ممکن نیست، و تحلیلهای تاریخی است که این دو را باز می شناسد و تفاوت تحلیلهای تاریخی نیز از همین جایگاه ناشی میشود.
با این حال، غالب نتایج پژوهشهای تاریخ شفاهی که منتشر شده، معلوم میسازد که نه اثری از مقولهبندی و دستهبندی مباحث و موضوعات تاریخی وجود دارد و نه اثری از تدقیق بر فکت های تاریخی و نه تاریخینگری مصاحبهگر.
ضعف دستاوردهای فعلی در پژوهشهایی که در کشور به اسم تاریخ شفاهی انجام می شود آن قدر زیاد است که باید عنوان تاریخی را از آنها برداشت و صرفا نام روایتهایی پراکنده و بریده از خاطرات و روایات و تفاسیر و تحلیل بر آنها گذاشت.
البته همین روایتهای آشفته هم میتوانند به ما در استخراج فکتهایی تاریخی کمک کنند، اما به دلیل فقدان روشمندی تاریخی این پژوهشها، نمیتوانند مورد استناد تاریخی قرار گیرند، مگر اینکه دوباره از حیث تاریخی مستند شده و مشخصا مورد تایید قرار بگیرند. اینجاست که باید گفت آنچه به نام تاریخ شفاهی در حال سامان یافتن است، باید از لفظ تاریخ، عاری شود و بر ثبت و ضبط شفاهی اکتفا گردد چرا که این اقدامات هرگز در خور نام تاریخ و تاریخی بودن نخواهند بود.
* عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی جهاد دانشگاهی
همین آشفتگی و بیان دیدگاه شخصی باعث این اتفاق اخیر شد
شما فکر کنید موضوعی همین امروز آنقدر اختلاف روایت سرش هست با چه منطقی قراره برای آیندگان تاریخ مسلم باشه