گویا گفتن و نوشتن و هشدار دادن حتی پیش از وقوع خطرات دیگر کمترین اثرها را ندارد و بسیاری از مسوولان چنان درگیر انواع جلسات و دغدغهها و رتقوفتقها هستند که اصلا وقت نمیکنند که نیم توجهی به فریادهای دیگران بکنند.
جعفر گلابی در روزنامه اعتماد نوشت: مثال بارزش مسافرتهای میلیونی تعطیلات نوروز بود و شد آنچه که نباید میشد و حالا روزبهروز اوضاع بدتر میشود و رنگ قرمز شهرها به سیاهی میرود و البته باز هم عبرتمان نشده و چارهجویی قاطع صورت نمیگیرد!
حالا اولین عامل طغیان کرونا را شیوع کرونای انگلیسی اعلام میکنند و مسافرتها و دورهمیها را دردرجه دوم قرار میدهند!
مگر این موج یکروزه ایجاد شد و مسوولان مثل همیشه از حادثه عقب ماندند؟ مگر همان اوایل اسفند خوزستان درگیر این موج نشده بود؟ مگر خطر چرخش این موج در استانهای دیگر دو،سه هفته قبل از عید از سوی کارشناسان و حتی وزارت بهداشت اعلام نشده بود؟
یعنی ما با توجه و در آستانه درگیری کشور با ویروس جهشیافته اجازه دادهایم که آن حجم عظیم مسافرت انجام شود که بعضا درصد آن از سال گذشته بیشتر بود!؟
اینکه خیلی بدتر و تکاندهندهتر و عذر بدتر از گناه است، یعنی حتی اگر تعطیلات عید نبود با وقوع خیز جدید بیماری در جهان باید محدودیتهای شدید اعمال میشد و تا قرنطینه شهرها پیش میرفتیم. به هر حال ما همه به نوعی از مسوولان و مردم و آنها که دانستند و چیزی نگفتند و آنها که گفتند ولی فریاد نکشیدند، به خودزنی آشکار پرداختیم و گذاشتیم هزاران نفر از هموطنان کرونا را در آغوش بگیرند و بیگناهان را هم تا آستانه مرگ یا خود مرگ بکشانند!
اما اگر غفلتی صورت گرفته، اگر سهوی باعث شده که در بدترین شرایط ممکن محدودیتها به حداقل برسند و مسوولان به عنوان هدیه نوروز برای مردم زنگ تفریحی ایجاد کردند، گذشته را نمیتوان بازگرداند، حالا چه؟
حالا چرا همین محدودیتهای اعلامی نه تنها اضافه نمیشوند که باجدیت اعمال نمیشوند و نظارت آنچنانی مشاهده نمیشود!؟ معلوم نیست که آقایان به کدام دلیل حتی از اسم قرنطینه واهمه دارند و ظاهرا در هر شرایطی و با هر میزان اوجگیری تلفات حتی یک شهر را قرنطینه نمیکنند تا حداقل در گوشهای از کشور تنور داغ بیماری به سردی گراید!
تا ادارات دولتی و بانکها و شرکتهای عمومی و خصوصی کار میکنند تعطیل کردن برخی از مشاغل از ازدحامها نمیکاهد و چون آنها هم انواع گرفتاریهای اقتصادی دارند کجدار و مریز تعطیل میکنند و در مجموع فعلا خم به ابروی کرونا نیاوردهاند. ما چنان از تعطیلی عمومی اجتناب داریم که حتی مثل بعضی از کشورها محدودیتها در روزهای آخر هفته را به اجرا نمیگذاریم تا شهرها نفسی بکشند.
متاسفانه طی ۱۴ ماه گذشته کاملا آشکار شد که مسوولان از کرونا عقب هستند و علاج واقعه را بعد از وقوع پیگیری میکنند و هنوز هم با قاطعیت استراتژی خواهش و توصیه را در دستور خود دارند، استراتژی که در آن به راحتی میتوان مردم را مقصر دانست و از سهلانگاریها، بیعملیها و بیبرنامگیها شانه خالی کرد.
اما مشکل ایران در برخورد با بلای جهانی کرونا محدود به سستیها و ناکارآمدیها و برخوردهای شعاری نیست؛ متاسفانه مثل بسیاری از موارد دیگر این سیاست است که در هر موضوعی چنبره میزند و کار را از آنچه که هست بدتر میکند.
کرونا هم به سیاست گرفتار شده است و مخالفان دولت از زاویه نگاه خود برای گرفتن ماهی مقصود از طرفی خواستار رفع محدودیتها از برخی مراسم مذهبی میشوند و از طرف دیگر به دولت حمله میکنند که چرا از خود قاطعیت بهخرج نمیدهد؟
برخی دیگر از اکنون خرج سیاسی خود را از دولت جدا میکنند تا در آینده سرشان بیکلاه نماند و موافقان و حامیان دولت هم میترسند که با انتقاد از ستاد کرونا تنور افراطیون را گرم کنند، آنها هم که قدرت دارند در مجاب ساختن مسوولان به اقدام و عمل ورود نمیفرمایند...
دراین میان آنکه فرار میکند کروناست، آنکه آسیب میبیند کشور است، آنکه همچنان معلق میماند اقتصاد است و درنهایت این مردمند که سردرگم میمانند و گاهی بررنجها و مصائب خود میافزایند.حملههای بد و متناقض و سیاسی، نقد کارشناسانه و صادقانه را مخدوش میکند و مقصران احتمالی را به حیاط خلوت مصونیت رهنمون میسازد! و دست آخر مثل همیشه ما همهچیزمان باید به همه چیزمان بیاید!