عصر ایران - خلاصه مطلب این است: کس نخارد پشت من، جز ناخن انگشت من! در بقیه زندگی مان، ما چاره ای نداریم جز این که تا می توانیم، خودمان حال خودمان را خوب کنیم. روزگار بی تعارف تر از آن است که هوای ما را داشته باشد.
در مجموعه عصر ایران، سایتی داریم به نام "سواد زندگی" و در سواد زندگی، مطالبی وجود دارد که می تواند حال ما را ولو اندکی، بهتر کند.
در این روزهای بهاری، گزیده ای از بهترین مطالب سواد زندگی که فکر می کنیم بیشتر به درد زندگی می خورند و می توانند حال مان را بهتر کنند، در عصر ایران بازنشر می کنیم.
در این روزگار سیاست زده، این دمنوش ها را با طیب خاطر پذیرا باشید:
جعفر محمدی - دردها یا لذت ها به طور دائمی با ما نمی مانند؛ مطالعات نشان داده است که شادی یا غم ناشی از یک اتفاق معمولاً از چند ثانیه تا حداکثر 90 روز در انسان باقی می ماند (استثناها را نادیده می گیریم).
مثلاً وقتی یک کت قدیمی را می پوشید و ناگهان متوجه می شوید که انگشتری که گم کرده بودید داخل جیب آن بوده است، خوشحال می شوید ولی بعد از چند ثانیه یا چند دقیقه همه چیز برایتان عادی می شود و این گونه نیست که تمام عمر آن خوشحالی را با خود حمل کنید!
وقتی در رشته مورد علاقه تان در دانشگاه قبول می شوید خوشحالی تان ممکن است 3 - 2 ماه طول بکشد و بعد از آن، ذهن تان با شرایط جدید سازگار می شود، گو این که شما از اول آفریده شده بودید برای تحصیل در آن رشته و دانشگاه و لذا اتفاق عجیبی در این میان وجود ندارد که شما را مدام شعف زده نگه دارد.
اگر خودروی شما را دزد ببرد، اول شوکه می شوید، اندوهی بزرگ شما را در بر می گیرد و تا مدتها ناراحت هستید ولی بعد از چندی، زندگی به حالت عادی برمی گردد، انگار که شما هیچگاه آن خودرو را نداشتید.
حتی کسی که قطع عضو شده است بعد از مدتی -که البته ممکن است بیش از 90 روز طول بکشد- به زندگی عادی بر می گردد و همانند دیگران به طور متعارف زندگی می کند. کسانی که به واسطه یک بیماری دردی مزمن دارند، به جدی و شوخی از این اصطلاح استفاده می کنند که من دیگر با دردم رفیق شده ام.
علت این عادی شدن، "خاصیت سازگاری مغز" است. مغز وظیفه دارد شما را در یک خط متعادل حیاتی نگه دارد، بنابر این مانند کمک فنرهای ماشین که در برابر دست اندازها از خودرو و سرنشینان مراقبت می کنند، مغز نیز در برابر حوادث خوب و بد می کوشد شما را محافظت کند.
علت این که چرا مغز می کوشد در برابر حوادث بد سازگاری ایجاد کند، مشخص است: اگر ما در بند حوادث و خاطرات منفی و غمبار بمانیم، زمینگیر و ناتوان می شویم و مغز، این را نمی خواهد.
اما چرا مغز در برابر حوادث خوب نیز ایجاد سازگاری می کند و مثلاً باعث می شود ما بعد از چند روز یا چند هفته از خودروی جدیدمان مثل روزهای اول لذت نبریم؟!
پاسخ این است: انسان موجودی لذت جوست و اگر در یک لذت باقی بماند، دیگر انگیزه ای برای رسیدن به مراتب بالاتر و لذت های دیگر نخواهد داشت. ورزشکاری که وزنه مثلاً 150 کیلویی را می زند و مورد تشویق قرار می گیرد و از این موفقیت و مدال لذت می برد باید بعد از مدتی این وضعیت برایش عادی شود تا برای زدن وزنه های سنگین تر انگیزه داشته باشد.
اقتصاد هم بر روی این ویژگی حساب ویژه ای باز کرده است و بنابراین می کوشد در محصولاتی که ارائه می دهد، آپشن های جدیدی را تعریف کند، مثلاً در گوشی های جدید، امکانات تازه تعبیه می کند تا افرادی که گوشی فعلی برایشان عادی شده، برای کسب لذتی جدید، گوشی جدید بخرند.