۱۵ آبان ۱۴۰۳
به روز شده در: ۱۵ آبان ۱۴۰۳ - ۲۰:۰۸
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۷۷۳۶۷۱
تعداد نظرات: ۲۸ نظر
تاریخ انتشار: ۰۹:۳۱ - ۱۴-۱۲-۱۳۹۹
کد ۷۷۳۶۷۱
انتشار: ۰۹:۳۱ - ۱۴-۱۲-۱۳۹۹
جرعه‌ای از اقیانوس فرهنگ و ادبیات ایران – 11

اسلامی نُدوشن؛ سلطان نثر پارسی

حال که خوش‌بختانه خبر درگذشت دکتر محمد علی اسلامی ندوشن-نویسنده،فردوسی‌پژوه، حقوق‌دان و سخن‌شناس برجستۀ ایرانی- تکذیب شده فرصتی نیکوست تا از کسی بنویسیم که توصیف «سلطان نثر پارسی» او را می‌سِزَد و می‌برازَد.

عصر ایران؛ مهرداد خدیر- حال که خوش‌بختانه خبر درگذشت دکتر محمد علی اسلامی ندوشن – نویسنده، فردوسی‌پژوه، حقوق‌دان و سخن‌شناس برجستۀ ایرانی- تکذیب شده و بنای ما هم در این سلسله نوشتارها پرداختن به فرهنگ و ادبیات ایران و مردان و زنان کوشا و پویای آن در این تاریخ هزار دامن است نه آن که تا بزرگی رخت بربست خامه برداریم و چکامه بسراییم، نیکوترین فرصت فراهم است تا از او بنویسیم که بی هیچ اغراق و گزافه‌گویی توصیف «سلطان نثر پارسی» او را می‌سِزَد و می‌برازَد. اسلامی ندوشن؛ سلطان نثر پارسی

       سال‌ها پیش که دوستی از من خواست دو الگوی درست و پاکیزه‌نویسی را معرفی کنم بی‌هیچ درنگ و تردیدی گفتم نخست و بی‌گمان «گلستان سعدی» که جدای محتوا و حکایت‌ها - که به هر حال به عصر پیشامدرن تعلق دارد- به لحاظ نثر و شیوۀ نوشتن، پارسی معیار است و اگر به جای دروس متفرقه در سال های تحصیل، بچه‌های ما بارها و بارها گلستان سعدی را می‌خواندند چنان ملکۀ ذهن‌شان می‌شد که به امروزی نمی‌رسیدیم که از عهدۀ نوشتن یک متن ساده یا دو خط پاکیزه و شسته و رُفته برنیایند ولو اکنون این کاستی، پشت الزامات و نوآوری‌های فضای مجازی پنهان شده باشد.

  پس از سعدی و در روزگار ما باز بی‌هیچ تردید و گمان، آثار اسلامی ندوشن و از میان همۀ آنها، کتاب «روزها» و باز از جمع 4 جلد آن، نخستین مجلد بهترین الگوست.

  خوش‌بختانه در این فقره تدوین کنندگان کتب درسی، سلیقه به خرج داده‌اند و بخش‌هایی از جلد نخست «روزها» - روایت کودکی استاد در «ندوشن» با زیباترین توصیفات- به کتاب‌های درسی راه یافته و یکی ازدرخشان‌ترین نمونه های نثرمعاصر و بلکه تاریخ نثر، پیش چشم فرزندان ماست.

  اسلامی ندوشن، درست و پاکیزه می‌نویسد بی آن که به وادی سره‌نویسی -حذف کامل تمام واژگان عربی ولو فارسی شده ها-  بیفتد و این سخن خود اوست که « این احساس خشنودی را نمی‌توانم پنهان دارم که طی این نیم قرن کسی بوده‌ام که بیش از هر کس دیگر دو کلمۀ "ایران" و "فرهنگ" بر قلم او رفته است». این را هنگامی بیشتر درمی بابیم که بدانیم دکتری حقوق بین‌الملل از دانشکدۀ حقوق پاریس گرفته بود و در بازگشت، قاضی دادگستری شد اما عمر و زندگی خود را یک سر وقف زبان و ادب پارسی و ایران کرد.

دعوت او به دانشگاه تهران البته از موقع‌شناسی و خدمات پرفسور فضل‌الله رضا در دوران کوتاه و بسیار پربار ریاست او بود که مروارید صید می‌کرد و اسیر مدرک مرتبط نبود و اگر حمایت او نبود چه بسا امکان تدریس اسلامی ندوشن در عالی‌ترین سطح ادبیات دانشگاه با آن همه مدعی فراهم نمی‌شد چرا که دانش آموختۀ حقوق و قاضی بود و هنوز به عنوان چهره‌ای آکادمیک شناخته نمی‌شد.  

اسلامی ندوشن در روزگاری به نثر شسته و رفته و بی‌تکلف روی آورد که پاره‌ای گمان می‌داشتند هر چه پیچیده‌تر و مبهم‌تر بنویسند یا از واژگان زبان‌های دیگر وام بگیرند سخن آنان فاضلانه‌تر در نظر می‌آید و برخی هم البته از آن سوی بام می‌افتادند و می‌پنداشتند می‌توانند زبان پارسی را از هر چه کلمۀ عربی است، بپیرایند. (در این تعبیر اخیر البته هرگز دکتر کزازی گرامی را مراد ندارم که خود پیش‌تر دربارۀ او نوشته‌ام با توصیف «فردوسی؛ بی‌ردا و دستار». چرا که داستان او جداست چون قابلیت زبان و زایش آن را به نمایش می‌گذارد).

  دربارۀ شیوۀ نثر اسلامی ندوشن هیچ توضیحی حق مطلب را ادا نمی‌کند جز تشبیه به سخن سعدی که سهل و ممتنع است. یعنی آن قدر ساده که گمان می‌بری تو هم می‌توانی و ممتنع بدین سبب که وقتی خود بخواهی چنان بنویسی تازه دشواری‌های آن ساده نویسی را در می‌یابی تا بدانی ساده نوشتن، دشوارترین کارهاست!

  بهترین نمونه چنان که گفته شد کتاب «روزها» ست و اگر نخوانده‌اید همین حالا سراغ آن را بگیرید. نمی‌گویم تمام 4 جلد را بخوانید. کافی است یک جا را باز کنید و تنها از حیث نوع نگارش، صفحاتی را بخوانید و غرق لذت شوید. خصوصا جلد اول که فقر مطلق در محل زندگی در کودکی را نیز با زیباترین کلمات و بی هیچ خشم و خشونت و تلخی وصف کرده است. جایی که نه از لقمه ای نان که از قطره ای آب، هم خبری نبوده است.

  یا «صفیر سیمرغ» را که در سال‌های پیش از انقلاب و در بازگشت از سفری اروپایی نوشته و به دانمارک و خیابانی در کوپنهاک که می‌رسد ماجرای بازار لوازم و آدمیان تن‌کامه را به گونه‌ای روایت کرده که با معیارهای امروز ممیزی هم قابل چاپ است و نه ذره‌ای از حریم اخلاق فراتر رفته نه از وصف کم و کیف ماجرا بازمانده است!

  جدای نثر، که بهانۀ اصلی این نوشتار است اسلامی ندوشن به جای درغلتیدن به دام ایدیولوژی‌ها و تنگ اندیشی‌ها همواره از ایران نوشته است.

  اینها اکنون به نظر ساده می‌رسد اما باید به یاد آوریم که در سال‌های پیش از انقلاب و با تفوق گفتمان چپ، از ایران گفتن این تصور را پدید می‌آورد که گوینده با باستان‌گرایی پهلوی‌ها هم‌داستان است و به همین خاطر تا سال‌ها بعد از انقلاب نام «کورش» هم برای فرزندان انتخاب نمی‌شد تا آیندۀ آنان در نظام جدید که ناسیونالیسم ایرانی را خوش نمی‌داشت، به مخاطره نیفتد.

  پس از انقلاب هم از ایران گفتن و نوشتن، تلقی ملی‌گرایی ایجاد می‌کرد و در دهۀ نخست واژۀ ایران را کمتر می‌شنیدیم تا جایی که در توصیف تیم ملی فوتبال ایران هم برخی گزارشگران از عبارت «تیم ملی جمهوری اسلامی» استفاده می‌کردند و از سال های سازندگی به این سو بود که دوباره نام «ایران» بر سر زبان‌ها افتاد.

  تعجب می‌کنید! حق هم دارید و لابد می‌پرسید پس آن روزها سالار عقیلی چه می‌کرد و تلویزیون به جای «ایران، فدای اشک و خندۀ تو» چه پخش می‌کرد؟ صدای زیبای آقای گلریز را با آن نوع خاص ادا کردن حرف «سین».

  با این همه ایران‌دوستی و ایران‌نویسی اسلامی ندوشن از جنس نظریۀ «ایرانشهر» دکتر سید جواد طباطبایی یعنی متضمن تلاش برای حل فرهنگ‌های متنوع در دل یک مفهوم بزرگ‌تر نبوده است و از این نظر نه تنها با ناسیونالیسم و باستان گرایی افراطی که با ایرانشهر هم متفاوت است چون از انکار یا تحقیر یا انحلال فرهنگ ها در آن نشانی نیست.

  اسلامی ندوشن، استاد ممتاز دانشگاه و دانش آموختۀ حقوق در عالی‌ترین سطوح بود و اگر می‌خواست می‌توانست به جایگاهی مانند دکتر پرویز ناتل خانلری هم دست یابد اما با دستگاه استبداد و سانسور درنیامیخت و اگرچه اهل سیاست به مفهوم فنی کلمه نبود اما علاقۀ خود به دکتر محمد مصدق را -که امروز سالروز درگذشت اوست- پنهان نمی‌کرد. او که در سال های آغازین دهۀ 30 خورشیدی و هم زمان با جنبش ملی شدن صنعت نفت برای تحصیل در فرانسه به سر می‌بُرد، در جلد سوم «روزها» می‌نویسد:

  «در ماجرای مصدق گناه، متوجه سردمداران بود: چه کوفی‌صفتانِ دنیادار، چه گرایندگان ضعیف‌النفس، چه کهنه‌حریفانی که نفْسِ روی‌آوری به کشور و مردم را عبث و بدعاقبت می‌دانستند.

  مصدق، نماینده آرزوی فروخوردهٔ مردم قرار گرفت که می‌خواستند کمر راست کنند. می‌خواستند از زیر بار تحقیر بیرون آیند. ایرانی، مردِ «نقطه اوج» است. سال‌ها تحمل می‌کند و چون فشار به نقطه نهایی رسید، وارد عمل می‌شود. چون در نهضت مصدق، اصالت بود، مردم به حرکت آمدند. چندی ایرانی احساس غرور کرد، زیرا امید داشت  یوغِ کهنه‌کارترین نیروی استعماری را به دور افکنده است.

  وی تصویر ایران را در خارج تغییر داده بود. ایران، دیگر آن ایرانِ رنگ و رو رفته نبود که در اروپا و آمریکا با «ایراک» (iraq) اشتباه بگیرند. پیش از آن عراق از ایران معروف‌تر بود، شاید برای آنکه ایران نام جدیدی بود، و کلمه پرس (perse) هم طنین خیلی کهنی داشت که به دورهٔ هخامنشی سر می‌زد. ایران در عصر جدید، کشوری بود که به گربه و قالی شناخته می‌شد.

  اکنون دیگر روزنامه‌ها از ایران می‌نوشتند و رادیوها از آن حرف می‌زدند. دانشجویان ایرانی مقیم خارج نوعی احساس سربلندی داشتند، البته به غیر از توده‌ای ها و سلطنت‌طلبان که چوب لای چرخ می‌گذاشتند. نظری که دانشجویان چپ ایرانی داشتند، از روزنامۀ «اومانیته» گرفته می‌شد، و گوشِ اومانیته هم به مسکو بود.»

خوشا که اسلامی ندوشن چنان درست و پاکیزه زیسته که اگر بپرسند چگونه می توان زیست می‌توان او را مثال آورد. چگونه می‌توان اندیشید؟ چون او. چگونه بنویسیم؟ چون او.

اینها همه البته به لطف همراهی و وفاداری بانویی فراچنگ آمده که شخصیت فرهنگی خود او تحت‌الشعاع همسری دکتر اسلامی ندوشن قرار گرفته است: خانم دکتر شیرین بیانی.

  خوش‌بختانه همین دو ماه پیش و در شامگاه 21 دی 1399 یکی از شب‌های بخارا (که به همت سترگ علی دهباشی عزیز که این روزها گرفتار کروناست برپا می‌شد) به خانم بیانی اختصاص یافت تا او را فارغ از همسری اسلامی ندوشن نیز بشناسیم.

  نکتۀ پایانی هم این که هفته پیش با دوست نازنین و تاریخ پژوه – دکتر رضا شاه‌ملکی- قرار دیداری در خیابان وصال داشتم و چون به کافه ققنوس رسیدم و تماس گرفتم و پرسیدم شما کجا هستید؟ پاسخ داد: درست کنار سردیس (مجسمه) اسلامی ندوشن در سر خیابانی که به نام اوست.   

اسلامی ندوشن؛ سلطان نثر پارسی 
  یادم آمد که شورای شهر تهران همین تازگی همت کرده و نام خیابان فرعی «شاهد» در خیابان وصال را به «اسلامی ندوشن» تغییر داده‌ اگر چه سهم او و حق او بسا بیش از یک خیابان فرعی است اما همین که در حیات او اتفاق افتاد و همراه با نصب سردیس، کار درخوری بود وگرنه ماندگاری نام او بسته به این نیست که بر تارک خیابانی نشسته باشد یا نه. چرا که نام او که برگرفته از روستای ندوشنِ میبدِ یزد است از جغرافیای ایران فراتر رفته و گسترۀ ایران فرهنگی را درنوردیده است.

 

------------------------------

 بیشتر بخوانید: (10 نوشتۀ پیشین)

* 1. تو داد و دهش کن، فریدون تویی!

* 2. سیرتِ دوست داشتن، صورتِ دوست داشته ‌شدن

* 3.ایوان مداین را آیینۀ عبرت دان!

* 4.میر جلال‌الدین کزازی؛ فردوسی بی ردا و دستار!

* 5. دوم بهمن؛ جشن بهمن‌گان؟

* 6. غوغای موسیقی کلمات؛ دیدی آن قهقهۀ کبک خرامان حافظ؟

* 7. پرویز نیست، پرویزَن است!

*8. ما ز دریاییم و دریا می‌رویم

*9.ترانه سَرا یا ترانه سُرا؟ نکته‌ای به بهانۀ «مرغ سحر»

* 10. سایه؛ دور از وطن ولی همچنان عاشق ایران

ارسال به دوستان
انتشار یافته: ۲۸
در انتظار بررسی: ۱
غیر قابل انتشار: ۲
فرزاد
Iran (Islamic Republic of)
۰۹:۴۲ - ۱۳۹۹/۱۲/۱۴
2
33
نثر خود شما هم خیلی زیباست جناب خدیر.
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۳:۲۳ - ۱۳۹۹/۱۲/۱۴
بنده را اگر مخیر کنند میان انتخاب دو موهبت ، یکی نوشتن با فن آقای خدیر و دیگری نویسندگی مانند دکتر اسلامی ندوشن ، منتخب من بدون تأمل همان اولی است . خوب است آقای خدیر تواضع پر ضرر را به کنار بگذارند و راهی که رفته اند را برای شیفته گان قلم شان به نمایش بگذارند و نیز کتابهایی را که مطالعه آن را لازم میدانند برای ما معرفی کنند . این خواهش بنده و یقیناً خیل کثیری از خوانندگان عصر ایران است . اصلاً یک سلسله مقالات آموزشی در این مورد را شروع کنند . آقای خدیر شما بهتر میدانیدکه زکات علم نشر آن است . پس این کار را بر خود واحب کنید.
Viva Iran
| Belgium |
۱۴:۴۴ - ۱۳۹۹/۱۲/۱۴
یکی از دلایلی که من(در دوران پیشا-کرونا و پسا-کرونا)از خارج از ایران حدود دوسالی است که به اینجا سر می زنم همین نثرهای ایشان است که برایم بوی ایران را میدهد،ایرانی که کسی فکرش نیست و همه درپی کندن و بردن بخشی ازآنند. البته یکی از بدیهای ایشان اینست که از قول فلان دکتر چیزی را در مورد اروپا می نویسد در حالیکه من خارج نشین بهتر میدانم که آن گفته از فلان دکتر درست نیست و وقتی در پاسخ سوال ایشان جواب را می نویسم درج نمی کند(که صدالبته به دلیل محدودیتهای فنی است)
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۰۹:۵۵ - ۱۳۹۹/۱۲/۱۴
3
16
یه نکته رو دفت کنید. فردی که در کودکی در فقر مطلق محل زندگی ش بوده به نوشته همین مقاله می تونه برای ادامه تحصیل بره فرانسه و وقتی برمی گرده در دادگستری و دانشگاه در عالی ترین مناصب قرار بگیره و باز بنا بهمین نوشته هیچ صنمی هم با حکومت نداشته و کتاب هم می نوشته و مدام سفر خارجی هم می رفته و حالا هم کاناداست و فرزندش رو با پول سالم لابد فرستاده بوده. منو یاد مقاله قبلی آقای خدیر انداخت درباره ی شکوفایی و ناشکوفایی که درباره ی دوست و همکارشون نوشته بودند. خواهش می کنم یکبار دیگه این مطلب من رو از زاویه ای که گفتم بخونین
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۲:۵۹ - ۱۳۹۹/۱۲/۱۴
آقای دکتر اسلامی خودش از خانواده ای متمول در ندوشن بوده است و مکنت مالی خیلی خوبی داشته است. شما هم بهتر بود به اصل مطلب جناب خدیر دقت میکردی نه اینکه صرفا ایراد بگیری.
کاظم
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۵:۵۶ - ۱۳۹۹/۱۲/۱۴
خدایا چقدر حقیرند اونایی که ندونسته راجبه هرکی بخوان قضاوت میکنن.دوست عزیز من همشهری استاد اسلامی ندوشن هستم ای کاش خودت رو مدیون کسی نمی‌کردی کاش میومدی از مردم اینجا میپرسیدی بعد قضاوت میکردی متاسفم برای جامعه و کشورم که آدمها راحت در مورد هرچیز حرف میزنند بی آنکه بدانند حقیقت دارد یا نه بیش از این بار گناه خودت رو سنگین نکن و دیگه در مورد کسی حرف نزن
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۰۹:۵۷ - ۱۳۹۹/۱۲/۱۴
1
8
همش یه طرف. اون یه جمله تو بخش مصدقش یه طرف
علی
Iran (Islamic Republic of)
۱۰:۲۳ - ۱۳۹۹/۱۲/۱۴
2
19
جناب خدیر فرهیخته
غرق لذت شدم از این متن زیبا
ممنون که از فرهیخته ای چون جناب اسلامی ندوشن چنین در خور نگاشته اید
خدا قوت
ماهور
Iran (Islamic Republic of)
۱۰:۴۳ - ۱۳۹۹/۱۲/۱۴
2
21
درود بر نويسنده فرهييخته جناب خدير.شما نيازي به تمجيد نداريد ولي باور بفرمائيد روزانه به تواتر تار نماي عصر ايران را نگاه ميكنم كه مطلبي از شما بخوانم.غرق لذت ميشوم از متن هاي زيباي شما كه به اندازه توانتان دايد به فرهنگ اين كهن سرزمين خدمت ميكنيد.از نگارش و پاكيزه نويسي شما همراه با ارائه اطلاعات بيشمار و مفيد به خواننده سپاسگزارم.يزدان پاك شما را حفظ كند
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۰:۴۹ - ۱۳۹۹/۱۲/۱۴
0
16
سرت سلامت استاد
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۱:۰۵ - ۱۳۹۹/۱۲/۱۴
0
17
یکی از وظایف انسان سالم ومدرن قدرشناسی از بزرگان ادب وهنر است. که هم موجب ترویج اخلاق ومعنویت میشود و هم باعث رشد فضیلت های انسانی .
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۱:۳۴ - ۱۳۹۹/۱۲/۱۴
1
17
خدیر جان. خوشم میاد که وسط یه مطلب کاملن جدی و سنگین و ادبی نه سیاست یادت میره نه تیکه انداختن. هم به سالروز درگذشت دکتر مصدق اشاره کردی و از دکتر ندوشن فکت آوردی و هم اشاره به سالار عقیلی و گلزار خیلی خوب بود.
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۴:۰۵ - ۱۳۹۹/۱۲/۱۴
اتفاقا اسلامی ندوشن را ابزاری کرده تا ذکر خیری از محمد مصدق بکند
چکو
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۳:۲۰ - ۱۳۹۹/۱۲/۱۵
.....وهم به علی دهباشی،که خدا،شفایش دهاد
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۲:۰۲ - ۱۳۹۹/۱۲/۱۴
2
11
شما هم زيبا مينويسيد جناب خدير
چرا اين سرديس، صدمه ديده؟؟
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۰۸ - ۱۳۹۹/۱۲/۱۴
1
5
عالی بود افرین به قلم زیبای شما
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۴۷ - ۱۳۹۹/۱۲/۱۴
0
7
بهتر بود، سوای کناب روزها، از دیگر کتابهای ایشان هم نام می بردید. بهترین کتاب ایشان در پهنه فرهنگ ایران ( زندگی و مرگ پهلوانان در شاهنامه ) است..
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۵:۰۸ - ۱۳۹۹/۱۲/۱۴
0
4
نیت پاک در طول یک نثر زیباست
امید
Iran (Islamic Republic of)
۱۵:۲۷ - ۱۳۹۹/۱۲/۱۴
5
4
اقای خدیر چرا هر موقع شما مطلبی می نویسید عده ای نظر دهنده؟! به تمجید از شما میپردازند و به خود موضوع نوشته شده زیاد کاری ندارند . قضیه چیست؟
مگر نویسندگی انقدر کم یاب شده در همین اینترنت صد ها و صدها نفر می نویسند.
بجای سانسور و حمله منتظر پاسخ منطقی هستیم
غفورقلی پور
Iran (Islamic Republic of)
۱۵:۳۹ - ۱۳۹۹/۱۲/۱۴
2
8
بسیار زیبا.مطالب شما رو که میخونم احساس می کنم هزاربار زندگی کردید و در لحظه لحظه تاریخ ایران حضور داشتید. دستمریزاد
یا خدا
Iran (Islamic Republic of)
۱۶:۳۷ - ۱۳۹۹/۱۲/۱۴
11
4
اصلا نویسنده خوب نبوده زیاد بزرگ نکن
عرفان
Canada
۱۸:۱۵ - ۱۳۹۹/۱۲/۱۴
3
6
خیلی ممنون جناب خدیر
آشنا
Iran (Islamic Republic of)
۲۱:۱۱ - ۱۳۹۹/۱۲/۱۴
0
2
محمدعلی اسلامی ندوشن قبل از انقلاب کتابی نوشته بود بنام "ای‍ران‌ را از ی‍اد ن‍ب‍ری‍م‌" چنان القا می کردم که مردم، ایران را از یاد برده اند و گرفتار ضحاک شده اند.
با فرهنگ غربی هم مخالف بودند و اعتقاد داشت که دانشجویان بهتر است برای تحصیل به ژاپن بروند.
در کتابهای درسی هم مطلبی از ایشان در باره شهر "نیشابور" بود که نثر بسیار زیبایی داشت.
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۲۲:۰۴ - ۱۳۹۹/۱۲/۱۴
4
0
بابا سلطان. ( کلمه عربی) !!!!! بابا نثر ( کلمه عربی)!!!! بابا فارسی!!!!!
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۰:۴۳ - ۱۳۹۹/۱۲/۱۵
1
8
آرزوی طول عمر برای استاد ندوشن گرامی دارم. سرمایه ایه برای فرهنگ ما و مردم ما
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۲:۰۱ - ۱۳۹۹/۱۲/۱۵
3
4
دست مریزاد آقای خدیر.
چکو
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۵۵ - ۱۳۹۹/۱۲/۱۵
2
6
یکی ازشاه بیتهای مقالات اقای خدیر،همین مقاله است.سالها پیش،عضو گروهی بودم که برای برگزاری مراسم یادروزحکیم فرزانه،فردوسی،برنامه ریزی میکردند.ان سال رییسی نصیبمان شده بودکه یاصطلاح،ازدواتشه های اداره کل بود.هرکسی نظرش رادرخصوص سخنران مدعو،میداد.این بنده کمترین باتوجیه کارنامه دکتراسلامی ندوشن درباره فردوسی،و_حسب روش جندساله قبلی_ایشانراپیشنهادوبگونه ای پافشاری کردم.کارانجام شد.هواپیمای استادباقدری تاخیررسید،بگونه ایکه ایشانراازراه فرودگاه مستقیم به تریبون سخنرانی بردیم.بنده هم که ازمیزبانان بودم،گفتم:میروم بنشینم وسخنرانی استادراگوش کنم.رییس سابق الذکر،که ظاهراهنوزبا استاداشنایی چندانی هم نداشت ،دستم راگرفت وگفت باهم برویم،ببینم اینقدراصرار توبه چه دلیل است.دکتر اسلامی ندوشن،درشروع صحبت مطلبی بااین مضمون که،فردوسی ،باچندبیت،بگونه ای حضرت امیررامعرفی ومدح کرده است که مجلسی باصد وچندجلدکتاب،نتوانسته است ازعهده براید......بعدها؛دیگرمن بودم وچشم غره های رییس.اومیگفت:هزینه هتل وهواپیماو...بدیم که اقا،باکراوات بیادوازعلامه مجلسی هم بدبگوید.باپوزش ازتصدیع.
امید
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۲۶ - ۱۳۹۹/۱۲/۱۶
0
0
بسیار عالی بود