عصرایران؛ احسان محمدی- اشتباهات داوری و نق و نقدهای بعد از هر بازی در لیگبرتر آنقدر اعصابفرسا شده که آدم را از هر چه فوتبال است بیزار میکند. اگر قبلاً فقط تعدادی از هواداران افراطی دم از سوتهای مشکوک و هواداری به نفع یک تیم میزدند چند سالی است که همه پشت داورها قایم میشوند. امکان ندارد یک مربی بگوید در چینش بازیکنان یا انجام تعویض اشتباه کرد که نتیجه را به حریف داد یا رقیب تیم بهتری بود. بعد از ناکامی یا زمین و توپ مشکل دارد، یا هوا زیادی سرد و گرم بود یا هتل و میزبانی ایراد داشت، یا رقیب اتوبوسی و ضد فوتبال بازی کرد یا داور، فدراسیون و دستهای پنهان تصمیم گرفته بودند که آنها نتیجه نگیرند.
این بهانهجوییها جزئی از تقلای مربیان و بازیکنان تیم ناکام برای پنهان کردن ضعف خود بود اما حالا حتی اعضای هیات مدیره و مدیرعاملها هم به صراحت از سوتهای مشکوک میگویند. نکته مضحک و عجیب اینجاست که عضو هیات مدیره یک باشگاه که خودش با عنایت وزیر ورزش منصوب شده بیانیه مینویسد و تلویحاً مدعی میشود «آن بالاها» تصمیم گرفتهاند تیم آنها نتیجه نگیرد.
وقتی مردانی که از آنها انتظار عقلانیت میرود این حرفهای غیرقابل اثبات را میزنند چطور از نوجوان هیجانزدهای که گمان میکند فوتبال واقعاً ماجرای مرگ و زندگی است انتظار آرامش در فضای مجازی داشته باشیم؟ اگر از من بپرسند میگویم مطلوب مدیران رده بالا این است که استقلال و پرسپولیس هر سال حداقل یک جام بگیرند! این عدالت بالسویه ظاهری که در نهانش ظلم به دیگران وجود دارد از فحش خوردن و توهین شنیدن برایشان بهتر است!
در این میان داوران فوتبال چنان زیر فشار هستند که بازی شروع نشده دست و پایشان میلرزد. گردانندگان صفحات پرتعداد هواداری در اینستاگرام میروند میگردند که داور این بازی مثلاً یک کرنر را در بازیهای قبل علیه آنها گرفته و همین را دستاویز میکنند که این نقشه و توطئه است تا او سر تیمشان را ببُرد. خودتان را جای این داور بگذارید که با چه ترس و لرزی هر بار باید سوت بزند آن هم برای دستمزدی حدود 750 هزار تومان که قرار است بعداً به حسابش بریزند یا نریزند!
حین بازی هم باید یورش اعضای کادر فنی تیم پرهوادار را تحمل کند. آشکارا میشود نوعی تقسیم کار را روی نیمکت بعضی تیمها دید. سرمربی و دستیاران دقایقی از بازی را بین خودشان تقسیم میکنند و برای هر سوت داور، درست یا غلط به نوبت به سمتش یورش میبرند و او را تحت فشار قرار میدهند. در نهایت هم یک کارت زرد میگیرند اما عملاً تمرکز داور را به هم میریزند و با اعتراضهای مکرر مهار بازی را در دست میگیرند.
بعد از بازی هم باید انواع و اقسام فحاشیها نسبت به خود و خانوادهاش را در شبکههای اجتماعی به جان بخرد. همین میشود که علیرضا فغانی یکی از بهترین داوران جهان و شاید تاریخ فوتبال آسیا وقتی دلآزرده مهاجرت میکند میگوید:«برای اولین بار از قضاوت فوتبال در استرالیا لذت بردم».
یادمان نرود که ما مدعی تمدن چند هزارساله هستیم در حالیکه استرالیا تا همین چند صدسال پیش تبعیدگاه زندانیان و تبهکارانی بود که بریتانیا میخواست از شرشان راحت شود!
«داورها خوب سوت بزنند تا کسی به آنها فحش ندهد.» در اینکه داورها باید توان فنی و روحیشان را ارتقا بدهند شکی نیست، در اینکه فدراسیون فوتبال زمینه برگزاری کلاسهای متعدد را فراهم بیاورد کسی تردیدی ندارد، در اینکه باید دستمزد شایسته بگیرند تا روی داوری تمرکز کنند کسی نقدی وارد نمیکند، در اینکه باید تجهیزات کافی داشته باشند کسی خللی وارد نمیکند اما آیا واقعاً این اتفاقات رخ میدهد؟ آیا گوشیهای بیسیمی که داورها در لیگ برتر استفاده میکنند، اصلاً کار میکنند یا گاهی دکوریاند؟ همین نکته کوچک شاید جواب سوالهای بالا را بدهد. اینکه وقتی تا این اندازه در امکانات فقیر هستیم، چرا انتظار داریم داوریمان بینقص باشد. آیا کیفیت بازی تیمهای فوتبال ما در حد آلمان است که قضاوتهای آلمانی انتظار دارند؟
تکرار میکنم که این ماجراها دلیل نمیشود تا داوران با بیمسئولیتی سوتهای پرخطا بزنند ولی با مجموعه این فشارها هر روز خدا را شکر میکنم که در این کشور داور فوتبال نیستم!